به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، علیرضا مختارپور در مطلبی که ۲۸ مردادماه ۱۳۹۷ در روزنامه جام جم منتشر شد به معرفی کتاب «نگین عرفان» در شرح زندگی و افکار و رفتار آیت الله محمدتقی بهجت پرداخته است که در ادامه آن را می خوانید.
تفاوت های بسیاری میان افکار و رفتار اهل تصوف رسمی و اهل عرفان ناب شیعی وجود دارد ازجمله اینکه عرفای شیعه اهل فرقهسازی نیستند،تعقّل و تفکّر را حقیر نمیشمارند و عقل را حجّت باطنه میدانند،از مردم کنارهگیری نمیکنند و هدایت و دستگیری از خلق خدا را تکلیف خود میدانند،و از همه مهمتر اینکه با تکیه به برخی ذوقیات ادبی نظیر «آنچه بر خام حرام است بر پخته حلال میشود»احکام شرعی را زیر پا نمیگذارند و ...
این تفاوتهای عمیق و اساسی باعث شده تا در میان شیعیان طبقه ی خاص و رسمی به عنوان عرفا متمایز از علما و حکما و مفسّران به وجود نیاید بلکه غالباً همان حکیم یا عالم یا فقیه یا مفسّر قرآن ،اهل عرفان و سیر و سلوک نیز بوده است.
برای درک بیشتر و مصداقی از آنچه ذکر شد مطالعهی کتاب «نگین عرفان»در شرح زندگی و افکار و رفتار آیت الله محمدتقی بهجت را به خوانندگان جام جم پیشنهاد میکنم.
در این کتاب زندگی همراه با سختی ها ،تحصیلات،ازدواج ، و دیگر مراحل زندگی ایشان مطرح و به برخی از بیانات و توصیه ها و نصایح وی به شاگردان و علاقمندان اشاره شده است.
برای نمونه به یکی از بیانات دقیق و راهگشای ایشان توجه کنید:
«اگر ما بخواهیم بفهمیم که چه چیزهایی بیشتر موجب سعادت انسان میشود ،باید ببینیم خدا به چه چیزهایی تاکید کرده است.
هر مطلبی که در قرآن و در روایات، کلمات اهل بیت و سیره ی عملی آنها بیشتر مورد توجه بوده معلوم میشود که در تکامل انسان بیشتر مؤثر است.
از مهم ترین آنها اهتمام به نماز است. این همه آیات در قرآن کریم که در رابطه با نماز است. این همه روایات که دربارهی رعایت وقت نماز، حضور قلب در نماز، و آداب نماز است شاید در هیچ بابی از ابواب فقه و دستورات شرع ما این همه دستور نداشته باشیم که در مورد نماز داریم.
پس مهم ترین چیزی که انسان را ممکن است به سعادت برساند همین نماز است و به نماز باید اهمیت داد.
...بله، ماها برای تکامل خود دنبال چیزی می گردیم که نه خدا گفته باشد نه پیغمبر و نه امام. دنبال یک چنین چیزی می گردیم. خیال می کنیم که راه سعادت یک چیزی است که نه خدا گفته نه پیغمبر نه امام. در صورتی که آنچه آنها بیشتر گفتهاند و بیشتر تأکید کردهاند آن موجب سعادت است .
چطور ممکن است چیزی بیشترین تأثیر را در سعادت انسان داشته باشد و آنها غفلت کرده باشند و نگفته باشند، واگذار کرده باشند به این که یک پیری، مرشدی، قطبی بیاید بیان بکند. آیا چنین چیزی ممکن است؟! و یا به چیزهایی تأکید کرده باشند که چندان اهمیتی نداشته باشد و درباره ی امور مهم خیلی کم درباره اش گفت و گو شده یا با یک بیان مثلا خیلی سادهای گذشته باشند؟! این ها معقول نیست.»