به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان، سوگواره شعر عاشورایی «ده شب، ده محفل» روز یکشنبه نهم شهریورماه همزمان با روز عاشورای حسینی، در ایستگاه نهم خود، در بستر شبکه اسکای روم و به صورت زنده میزبان شعرای آیینی گیلانی عضو محفل ادبی دکتر معین اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان شد.
سوگواره شعر عاشورایی محفل ادبی دکتر معین اداره کل کتابخانه های عمومی استان گیلان در شب نهم برگزاری این سوگواره که با حضور پریسا کرمی، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان گیلان؛ نغمه مستشار نظامی، دبیر محافل ادبی کتابخانه های عمومی کشور؛ مدیران کل استان های تهران، چهار محال بختیاری و هرمزگان، مسئولین و کارشناسان این ادارات، کتابداران کتابخانه های عمومی استان گیلان و نیز اجرای مرضیه فرمانی، دبیر این محفل و از شعرا و ترانه سرایان مطرح استان و برگزیده جشنواره های مختلف ادبی کشور همراه بود، میزبان شعرای مطرح استانی و کشوری چون پونه نیکوی، شاعر، نویسنده و فعال فرهنگی و برگزیده محافل و جشنواره های متعدد ادبی در کشور؛ مجتبی حاذق، شاعر و فعال فرهنگی و نیز برگزیده جشنواره های مختلف شعر در استان و کشور و نیز محمد پرحلم، شاعر و معاون فرهنگی حوزه هنری استان گیلان بود.
مرضیه فرمانی، دبیر محفل ادبی دکتر معین کتابخانه های عمومی استان گیلان در ابتدای این محفل ضمن قدردانی از برگزار کنندگان این سوگواره مجازی در بستر فضای مجازی با خوانش ابیاتی از استاد ابوالقاسم حسین جانی از شعرای مطرح گیلانی که اشعار آیینی مطرحی در باب واقعه کربلا دارد آغاز کرد.
پونه نیکوی در ادامه این نشست شعر مجازی ضمن قدردانی از فراهم آوری بستر حضور شعرا در این سوگواره سراسری شعر با عرض ارادت خود به خاندان حضرت رسول الله(ص) و حضرت اباعبدالله(ع) گفت: حضرت امام حسین (ع) در روز واقعه عاشورا کابینه سیاه ظلم و کفر را درهم کوبید و با بی عدالتی و ظلم و تزویر جنگید.
وی همچنین با اظهار امیدواری نسبت به وزش نسیم خوش الهی و بزرگ و غنی حضرت امام حسین(ع) در زندگی دوستداران اهل بیت، کربلا را یک غزل عاشقانه دانست و اظهار کرد: صحنههای و داع امام حسین(ع) با یارانش و شهادت فرزندان تا گودال قتلگاه و اسارت حضرت زینب(س)، بیت به بیت غزل کربلا را میسراید و «ما رَاَیْتُ اِلاّ جَمیلا» شاهبیت این غزل است که در ادامه به آن می پردازیم؛
رقص خون باید که بگشاید غل و زنجیر را
عشق میخواهد که زیباتر کند تصویر را
ارباً اربا میشود غرق تماشا میشود
آه زیبا میکند این بندها تعبیر را
هر طرف رو میکند خورشید آن سو میرود
میشود حس کرد زیر خیمه این تاثیر را
تیر میرقصد گلوی طفل را بو میکشد
در هوا حس میکند ناگاه بوی شیر را
باد هوهو میکشد خود را به هر سو میکشد
یک نفر بیرون بیارد از گلویم تیر را...
خشک میشد چشمه شیر زنان شیرده
آه! میخشکاند این غم شیره انجیر را
بعد از این زیبایی عالمگیر خواهد شد حسین(ع)
بعد از این دنیا خودش حس میکند تغییر را...
وی همچنین در ادامه ترکیب بندی از سروده های خود در باب واقعه عاشورا را به شرح زیر خواند؛
این شعر از حصار زمان و مکان گذشت
همچون نسیمی از دل یک کاروان گذشت
زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
از آن سر بریده مگر می شود گذشت
آن پیک نامور که رسید از دیار دوست
آورد هرزِ جان و از پیر و جوان گذشت
توعه کجاست کاسه آبی بیاورد
آن شیرزن به عشق تو از هفت خوان گذشت
باید به مسلم ابن عقیلت پناه داد
باید به سانِ هانی از خانمان گذشت
داد العماره شرح نیستان و آتش است
آتش زندند بر نِی و کار اَز اَمان گذشت
شمشیر تیز میشد و نیرنگ تیزتر
تیر به زِه نشسته آه از کمان گذشت
ده ها هزار بیعت این کوفیان چه شد؟
کفر و عناد کارد شد از استخوان گذشت
باران جهل از دل یک ابر تیره بخت
بارید چون تگرگ بر انبوهی از درخت
شب می رسید و لشگر خفاش کم نبود
ابلیس در حکومت اوباش کم نبود
با وعده حکومت رِی ابن سعد ماند
آری برای مردک عیاش کم نبود
در لشگری که دغدغه بیعت تو داشت
هان کاسه های داغتر زِ آش کم نبود
خودسوزی جنون زده آتش به خیزران
رازی که از لبان تو شد فاش کم نبود
هی تیر می کشید تن بوم و رنگاه
والله تیر در تنِ نقاش کمک نبود
صحرا از تیر شورترین عِطر خاک شد
از اشک دخترکان سینه چاک شد
از کوفه و مدینه بریدند راه را
صحرا گرفت گوشه هر خیمه گاه را
از شش جهت حُر تاخت و به اسب چموشش نهیب زد
از شش جهت به رزم کمین زد سپاه را
باکی نداشت از تب طوفان و گردباد
در سینه داشت پیکر ابری سیاه را
باکی نداشت تا که به زهرا سخن رسید
زانو زد و به گریه درآورد ماه را
برخواست رو به حضرت زهرا قیام کرد
پیشی ز شب گرفت که بیند پگاه را
تیری نشست بر نفَسش سینه را شکافت
ابری سیاه شست تب قتلگاه را
دستی شبیه پنجه بی طاقت رباب
با نیزه می شکافت زمین را برای آب
حجت تمام شد، تب آتش به گِل به آتش نشست
والله این تجلی عهدی است از اَلَست
حُر سینه سرخ بلا را به جان خرید
تکبیر گفت از هرچه بود و هست
شمشیر عشق رفت سوی او
دشمن چکاد سینه او را به تیر بست
آمد صدای غرش تیرو سپر گرفت
ساقی رسید و بغض فروخورده اش شکست
لبیک گفته بود به زهرا و غربتش
شد مست عشق و عشق هم او را گرفت سخت
باید طلایه ی طلب حریت به دست
هرجا جدا شد از صف کفار خودپرست
باران عشق و معرفت افلاک را زدود
بانو شناخت چهره زیبای عشق بود
در ادامه این نشست مجتبی حاذق، از شعرای مطرح گیلانی با تسلیت ایام سوگواری شهادت سرور و سالار شهیدان به سرایش بخشی از مثنوی خود تقدیم به حضرت زینب کبری(س) که اشاره به خطبه آن حضرت در کوفه دارد پرداخت؛
زبان یه کام گرفتم زبان دراز نکرده
خوشا که بسته بماند زبان باز نکرده
خوشاکه این همه را با دهان بسته بگویم
حدیث حادثه را از دل شکسته بگویم
اگر دروغ بگویم بریده باد زبانم
خوشا که گوش فلک را منم که مرثیه خوانم
خوشا که به جان به لب رسیده بگویم
خوشا بریده بریده ز سر بریده بگویم
کدام واقعه تعریف می شود به زبانم
کدام حادثه توصیف می شود به زبانم
چگونه شرح دهم شرحه شرحه خون خدا را
چه غم که زینب اگر راوی است کرب و بلا را
به گوش می رسد از تارو پود کوفه مرتب
صدای خطبه زینب صدای خطبه زینب
اشاره کرد به مردم، به جمع حاضر کوفه
سکوت بود و تماشگران ماهر کوفه
سپاس گفت خدارا سپس رسول خدا را
درود گفت علی را و بعد آل عبا را
سکوت بود و صدایش فصیح بود و قاطع و گیرا
شنید کوفه زلب های او صدای علی را
شما اهالی کوفه، شما اهالی نیرنگ
که چشمتان همه گریان و قلبتان همه از سنگ
گروه معرکه گردان، گروه شعبده پوشان
چگونه گریه به ما می کنید، امام فروشان
هنوز خون عزیزان ما ز حادثه جوشان
هنوز چشم تَر ماست موج موج خروشان
شماکه رشته ایمان خود را بگسستید
شماکه مثل گیاهی بدون فایده هستید
به گریه های شما این گناه پاک نگردد
چه بهتر است گریبان کوفه چاک نگردد
ره نجات بروی شماست بسته یقینا
خدا برای شما در کمین نشسته یقینا
به این خطابه که ایراد کرد زینب کبری
تمام جمعیت آشفته شد به ناله و شیدا
چه زجه های ستبری، چه ناله های سترگی
عجب جماعت پستی چه پستهای بزرگی
میان حادثه دیدید بستگان خدا را
به دیده اشک نشستید روضه شهدا را
چه فایده است در این اشک پیش چشم شمایان
که اهل بیت به رخت اسارتند پریشان
چه فایده است در اشکی که بر امام نباشد
چه فایده است اگر بعد آن قیام نباشد
میان جمع فرومایگان عتاب و خطابش
چنان گرفت که تنها سکوت بود جوابش
چه عصمتی است که هرگز ندیده اند به خوابش
که چشم بی صفتان را زد آفتاب حجابش
چگونه گویم در این قیام اساس است
قیامت است، شکوه است، غیرت است، حماسه است
مگر نه اینکه شبیه علی نیست خشم نگاهش
مگر نه کوفه به آتش نشست از آتش آهش
و در برابر بت های کوفه مثل تبر بود
و در برابر هر کارزار مثل سپر بود
میان کوچه و بازار بود بین گذر
اشاره کرد به سر آن سری که از همه سر بود
که ای رفیق شهیدا، که ای شهید رفیقا
من و تو اینهمه دور از هم، آه دریغا
به روی نیزه دشمن تورا ندیدن و دیدن
چگونه می شود این بار را به دوش کشیدن
سر تو بر سر نیزه هنوز همسفر ماست
خوشم که سایه تو همچنان بروی سر ماست
پخش نماهنگی از نوحه سرایی محلی گیلانی در رسای مصیبت آل حسین(ع) پایان بخش این نشست و محفل ادبی بود.
گفتنی است در سوگواره شعر آیینی ده شب ده محفل که به ابتکار نهاد کتابخانه های عمومی کشور و به مدت ده شب و به میزبانی محافل ادبی کتابخانه های عمومی استان های کشور در جریان است شاعران سرشناس استان ها با سرایش اشعار خود در باب واقعه غم بار کربلا و مصیبت های فرزندان حضرت فاطمه زهرا(س) در این محفل مجازی زنده مشارکت می کنند.
علاقه مندان می توانند از طریق پیوند (www.skyroom.online/ch/tehranpl.ir/mahafel) و انتخاب گزینه مهمان در این نشست ها شرکت کنند.