به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان قم، نشست مجازی گفتوگوی صمیمانه با رضا امیرخانی، به میزبانی بخش نابینایان کتابخانه عمومی آیتالله خامنهای قم و با همکاری کانون ادبی صبح اشراق برگزار شد.
امیرخانی در ابتدای این برنامه درباره حضورش در برنامههای ادبی گفت: برای من حضور در دو مکان بسیار لذتبخش است؛ یکی دانشگاهها که میتوانم در آنجا با نسل جوان صحبت کنم و دوم کتابخانهها که واقعیترین مخاطبان اصلی من آنجا هستند و من میتوانم در اینطور جلسات صدای حقیقی مخاطبانم را بشنوم.
این داستاننویس در بخش دیگری از این نشست مجازی در پاسخ به سوالی در خصوص کتاب «داستان سیستان»، بیان کرد: معمولا برای انتخاب نام کتابهایم وسواس زیادی دارم و بعد از نوشتن تعداد زیادی نام، یکی را انتخاب میکنم اما در مورد این کتاب، سجع بین داستان و سیستان به نظرم جالب آمد و همین نام را انتخاب کردم. هرچند که بعدها متوجه شدم در بلوچستان این کتاب چندان خوانده نشد و این به دلیل انتخاب نام «داستان سیستان» بود که در آن زمان به این نکته توجه نداشتم.
امیرخانی به حمایت رهبر انقلاب از انتشار «داستان سیستان» اشاره کرد و گفت: بسیاری از کسانی که قبل از انتشار کتاب را خواندند، چندان موافق انتشار کتاب نبودند؛ اما رهبر انقلاب بعد از خواندن کتاب مرا به انتشار کتاب تشویق کردند و خوشحالم که این کتاب -آن هم در آن دوران که شرایط با امروز متفاوت بود- منتشر شد.
نویسنده رمان «من او» بیان کرد: این کتاب همچنان جزء کتابهایی است که از نظر خودم روایت درستی است و از این نوع روایات سیاسی در کشور ما زیاد منتشر نشده است.
در ادامه امیرخانی در پاسخ به سوالی در مورد پیشزمینه کتاب «قیدار» و واقعی یا تخیلی بودن ماجرای این کتاب، گفت: قطعا کتاب تخیلی و داستان است؛ اما حتما قسمتهایی از کتاب از تجربیات و دیدههای من نشات گرفته است.
نویسنده رمان «اِرمیا» افزود: در مورد کتاب «قیدار»، من برای آشنایی با قطعات خودروهای سنگین و اصطلاحات عامیانه مرتبط، به گاراژها و مکانیکیهای خودروهای سنگین رفتم و گفتوگوهایی با آن ها داشتم که خیلی به من در نوشتن کتاب کمک کرد.
نویسنده کتاب «نفحات نفت» درباره اثر جدیدش، گفت: رمان جدیدی در ذهنم هست که امیدوارم بهزودی بتوانم نوشتن آن را شروع کنم.
امیرخانی در پایان در پاسخ به این پرسش که کدامیک از کتابهایش را بیش از همه دوست دارد، گفت: تمثیلی هست که میگوید کتابهای نویسنده مثل فرزندانش هستند و اگر اینگونه باشد، باید نویسنده همه کتابهایش را به یک اندازه دوست داشته باشد؛ در حالی که در مورد من اینگونه نیست و من هیچکدام از آثارم را دوست ندارم؛ چراکه اگر اینگونه باشد یعنی من در آن اثر گیر کردهام؛ بنابراین من همیشه اثری که ننوشتهام را بیشتر از همه آثارم دوست دارم.