به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان همدان، پرویز اذکایی، نویسنده و محقق برجسته همدانی که آثار فاخری درباره دانشمندانی چون ابوریحان بیرونی و رازی به دست داده، تحقیقاتی درباره این شخصیت بزرگ به انجام رسانده و اثر برجستهای را خلق کرده است. اذکایی برای نخستین بار کتاب «مروج اسلام در ایران صغیر» را برای آشنایی با میرسیدعلی همدانی در سال ۱۳۷۰ منتشر کرد و گامی بزرگ در راه شناخت این عارف شهیر برداشت. در آخرین روزهای سال ۱۴۰۰ اذکایی موفق شد این کتاب را با نام «شاه همدان» و با اعمال آخرین تغییرات و نگارش یک مقدمه جدید توسط انتشارات دانشگاه بوعلی سینا به چاپ برساند و در دسترس علاقمندان قرار دهد.
آنگونه که در آثار منتشر شده از این شخصیت برجسته تاریخی آمده، «سیدعلی بنسیدشهابالدین حسینی همدانی» متولد سال ۷۱۴ هجری قمری در همدان و متوفی سال۷۸۶ است که القابی چون امیرکبیر، علی ثانی، شاه همدان را در نواحی پاکستان، شبه قاره هند، کشمیر، تاجیکستان، پاکستان، ازبکستان و افغانستان به او اختصاص دادهاند. او از عرفا و مشاهیر ایرانی است که شهرت او در شبهقاره هند، کشمیر و ماوراءالنهر بیش از سرزمین مادری به ویژه زادگاهش همدان است. به گفته علامه اقبال لاهوری میرسیدعلی همدانی، بانی ایران صغیر بوده؛ ایران صغیر عنوانی است که پس از حضور این عارف در کشمیر به این سرزمین اطلاق میشود. میرسیدعلی همدانی زندگی پرفراز و نشیبی داشته و به عنوان یک عارف اجتماعی و متشرع شناخته میشود. واقع شدن مزار او در شهر کولاب تاجیکستان باعث شده، همدان و این شهر به عنوان خواهرخوانده یکدیگر شناخته شوند و هر کدام خیابانی به نام دیگری در خود جای دهند. این عارف صوفیمسلک، نفوذی بیمثال در شبه قاره هند از خود برجای میگذارد به طوری که کتابی هم برای حاکمان این سرزمین به رشته تحریر درآورده و یکی از مهم ترین آثار او به حساب میآید.
اما تحقیقات پرویز اذکایی در این زمینه که به انتشار کتاب «شاه همدان» منجر شد، بهانه ای برای گفتوگو با این محقق، پژوهشگر و تاریخنگار شد تا نگاهی به آثار و احوال میرسید علی همدانی داشته باشیم.
شاه واقعی برای مردم میرسیدعلی همدانی بود
اذکایی در این گفتوگو درباره دلیل نامگذاری این کتاب با عنوان «شاه همدان»، گفت: مردم ستمدیده که مورد ظلم سلاطین واقع شده بودند، لقب شاه را به بزرگان مسلکی و صوفیان اطلاق میکردند تا نشان دهند شاهان واقعی برای آن ها این افراد هستند، بنابراین مراد از شاه، تعبیر طاغوتی آن نیست بلکه اطلاقی عارفانه و صوفیانه است. همانطور که عنوان شاه در ادامه اسامی دیگر بزرگان همچون شاه نعمتالله ولی، شاه قاسم انوار آمده و در دوره معاصر هم در نام افرادی چون صفی علیشاه و معصوم علیشاه میبینیم؛ میرسیدعلی همدانی را از شمال تاجیکستان تا شبه قاره هند با عنوان «شاه همدان» یاد میکردند که نشان از مقام معنوی این شخصیت و نفوذ او در قلب و دل مردم به ویژه ستمدیدگان، دارد؛ در اصل مردم در مقابل شاهان طاغوتی، به امثال میرسید علی همدانی پناه میبردند. میرسیدعلی، یکی از عرفا و مشاهیر نه تنها همدان، بلکه از مشاهیر و معاریف خاور نزدیک و دور بوده اگرچه زادگاه و خاستگاهش همدان است.
وی افزود: این عارف بزرگ قرن هشتم را از مفاخر بزرگ مملکت میدانند که در همدان زاده شده و هم عصر محمد خدابنده اولجایتو، هشتمین پادشاه از سلاطین مغول ایلخانی است. زندگی او در یک قرن پرآشوب، رقم میخورد و ایران حوادث گوناگونی از جمله حمله تیمور لنگ را به خود میبیند، همین آشوبها و بدگمانی حاکمان به میرسیدعلی باعث شد سفرهای بسیاری را تجربه کند و با بزرگان آن عصر از جمله حافظ دیدار کند.
رفع دو ابهام از زندگی «شاه همدان»
وی اظهار داشت: میرسیدعلی از خاندان سادات حسینی بوده و گنبد علویان به سادات حسنی تعلق داشته، از همین رو به خاندان او تعلق ندارد؛ همچنین از سوی دیگر نسبت سیاهپوش به میرسید علی همدانی داده میشود اما تحقیقات صورت گرفته برای نگارش این کتاب نشان میدهد این نسبت جعلی است و ارتباطی با میرسیدعلی ندارد. میرسیدعلی همدانی از دوران کودکی زیر نظر داییاش به نام «سید علاءالدین»، که از اولیاءالله و عارف مسلک بوده، پرورش یافته و مقدمات تصوف شامل ذکر غیبت، دعا و غیره را از او فرا میگیرد، سپس به جمع یاران «شیخ محمود مزدقانی» که از دیاری نزدیک به ساوه و عارف خیز به همدان آمده بود، میپیوندد. بر اساس گفتههای میرسیدعلی «شیخ محمود» ریاست خانقاهی در همدان را برعهده داشته و نخستین استاد خانقاهی، این عارف صوفیمسلک بوده به نحوی که در آنجا با آداب تصوف و سلوک عرفانی آشنا و تربیت میشود، البته خیلی زود مراتب صوفیان را طی میکند، او پس از اینکه از همدان میرود، با دیگر مشایخ بزرگ صوفیه در زمان خود، تماس برقرار و در محضر برخی از آن آنها تلمذ میکند.نویسنده «شاه همدان» درباره پدر میرسیدعلی گفت: به گفته خود میرسیدعلی، پدرش از اعیان و بزرگان شهر بوده و با اصحاب حکومتی مراوده داشته، به عبارت دیگر حاکم بر همدان بوده ناگفته نماند کلمه حاکم بودن با شواهد تاریخی همخوانی ندارد و باید آن را بیشتر به نوعی ریاست و واسطه بین مردم و حکومت تعبیر کرد. علویان حسنی که به علاءالدوله همدان معروف بودند، تا اواسط قرن ششم این سمت را بر عهده داشتند و پس از آنها این سمت به پدر میرسیدعلی، شهابالدین، رسیده است. ریاست سادات را در آن زمان به اصطلاح «نقیب» میگفتند باید بگویم که پدرش تمایلات صوفیانه و عرفانی داشته و در یک جلسه و همایش که در گنبد سلطانیه برگزار شده بود، دست میرسیدعلی را گرفت و به نزد علما و بزرگان از جمله علاءالدوله سمنانی برد و از آنها طلب دعا برای فرزند خود کرده است.
ترک همدان به توصیه شیخ محمود
اذکایی افزود: شهرت میرسیدعلی به نواحی پاکستان، شبه قاره هند، کشمیر، تاجیکستان، ازبکستان و افغانستان میرسد، بنابراین زمان خروج او از همدان و رویدادها و اتفاقاتی که برای این عارف رخ میدهد از جذابترین بخشهای زندگی عارفی است که همواره برای حاکمان ستمگر یک تهدید به حساب میآمد. البته دقیقاً نمیتوانیم سال هجرت میرسیدعلی را از همدان مشخص کنیم بلکه باید به تحولات سیاسی دقت کرد، اما احتمالا در زمان خروج از همدان ۲۵ تا ۳۰ سال سن داشته، ضمن اینکه میدانیم میرسیدعلی همدانی به توصیه استادش «شیخ محمود مزدقانی» از همدان هجرت میکند و ابتدا به سمنان میرود و در نزد یکی از بزرگان سمنان که به «علاء الدوله سمنانی» مشهور بوده، مراتب صوفیانه را طی و همانجا ازدواج میکند.
۲۰ سالی که در تاریخ گم شد
نویسنده «شاه همدان» گفت: ۲۰ سالی در زندگی این عارف وجود دارد که اطلاع دقیقی از آن در دست نیست. همانطور که در کتاب هم آورده شده اسناد و مدارکی برای بررسی یک برهه بیست ساله از زندگی میرسید علی نداریم تا اینکه به خراسان و ماوراءالنهر میرود، بنابراین حدس میزنیم که میرسیدعلی در این ۲۰ سال به سربداران خراسان میپیوندد و شأن سیاسی هم پیدا میکند. یکی از دلایل شکلگیری نهضتهای مردمی در قرن هشتم تشیع است، به تعبیری نهضتهای ملی علیه سلطه مغولان بوده در واقع با هدف استقلال سیاسی، نهضتهای مردمی ایران به جریان میافتند، این نهضتهای سیاسی زیر لوای مذهب ظهور و بروز مییافته تا جایی که سربداران خراسان کاملا شیعه بودند اگرچه عاری از تمایلات صوفیانه هم نبودند و توانستند حکومت مستقلی در آنجا برپا کنند.
مرام و مسلک میرسیدعلی همدانی/ اتحاد تشیع و تصوف
اذکایی در تشریح ویژگیهای مختلف ایام زندگانی میرسیدعلی همدانی گفت: مذهب غالب در آن روزگار تسنن بود، بعضی از ایلخانان مغول با قبول اسلام بر اثر وزرای متشیع همچون خواجه نصیرالدین طوسی و خواجه الرشیدالدین فضلالله همدانی، به تشیع هم گرایش یافتند و میتوان گفت که مذهب تشیع در وسعت زیادی وجود داشته و موجب روی دادن اتفاقات بسیار مهم و تأثیرگذار شده است؛ کما اینکه در آن زمان، قیام سربداران خراسان بر مبنای مذهب تشیع به وقوع میپیوندد؛ مهم تر آنکه در قرن هشتم هم بین تشیع و تصوف اتحادی به وجود میآید، یعنی اتحادی مسلکی به طوری که مذهب، عرفان و تصوف در هم ادغام میشوند، بنابراین بر اساس همه شواهد و قرائن میرسیدعلی متشیع و به گفته خودش معتقد به ائمه اطهار شیعه بوده و جد خود را امام حسین(ع) میدانست. هر کلمهای که از زبان میرسیدعلی همچون سایر عارفان و صوفیان صاحب نام، خارج میشد، با تعبیری سیاسی همراه بوده است، به ویژه آنکه در حلقه مریدان «شاه همدان» تنها عوام مردم نبودند، بلکه خواص هم شامل میشدند. با این وجود باید در پایان این سخن به این نکته اشاره کرد که میرسیدعلی خود را پیرو سلسله کبرویه که توسط «شیخ نجمالدین کبری»، در اوایل قرن هفتم پایهگذاری شد، معرفی میکند. شیخ نجمالدین عارفی بوده که در مقابل مغول مقاومت میکند و شهید میشود. در انتها ذکر این نکته هم ضروری است که مرام و مسلک میرسیدعلی به ایجاد نحله ذهبیه ختم میشود که به نامه همدانیه مشهور است.میرسیدعلی به عنوان پیر و قطب شناخته شده بود، به حدی که وقتی در ماوراءالنهر (ترکمنستان و تاجیکستان امروزی) ساکن میشود، مریدان بسیاری پیدا میکند که در میان آنها از نظر مذهب، اهل تسنن هم بوده و میدانستند که میرسیدعلی اهل تشیع است با این حال به دور او حلقه میزنند.
گام گذاشتن در ایران صغیر
وی ادامه داد: امیرکبیر وقت در ماوراءالنهر است که با «تیمور لنگ» مواجه میشود و به دلیل ترس و وحشتی که تیمور از او پیدا میکند، دوباره مجبور به مهاجرت میشود و ترک دیار میکند، هجرتی که شاید بتوان آن را نقطه عطف زندگی میرسیدعلی دانست؛ چراکه او به کشمیر میرود و بانی «ایران صغیر» میشود، ۳۰ سال پیش ویرایش اول کتاب شاه همدان با عنوان مروج اسلام در ایران صغیر چاپ شد. مراد از «ایران صغیر» همان کشمیر است، این عنوان را بزرگان و دانشمندانی چون علامه اقبال لاهوری به کار بردند و این اتفاق را به خاطر حضور میرسیدعلی در کشمیر دانستند. پیش از آنکه او به کشمیر برود، تیمور لنگ احساس خطر میکند که قیامی علیهاش شکل گیرد؛ بنابراین میرسیدعلی را فرامیخواند. تیمور به او میگوید «شنیدهام قصد پادشاهی داری»، اما با پاسخی کوبنده مواجه میشود «جیفه دنیا را به کناری پرت کردهام و سگی لنگ آن را برداشته است»؛ پایان این ملاقات به کلام منفعلانه تیمور لنگ با زبان سیاسی و پیام ترک میرسیدعلی از ماوراءالنهر میشود. میرسید علی پاسخ میدهد: «برای ترویج اسلام به شبه قاره هند میروم» بلافاصله پس از این ملاقات به کشمیر میرود و در آنجا موفق میشود که اذهان و قلوب مردم را به خود جلب کند، در ناحیه کشمیر مردم بیشتر بودایی بودند اگرچه در میان آن ها عارف مسلک هم وجود داشت. اسلام هم از عهد سلطان محمود غزنوی، نفوذ کرده بود، جوامع اسلامی هم برپا میشد برخی از نواحی هند، به ویژه در مناطق غربی، مسلمان شده بودند اما عمومیت چندانی نداشت. میرسیدعلی با ۷۰۰ تن از اصحابش در آنجا نزول میکند، این افراد تنها دراویش نبودند و در میان آن ها استادکاران صنعتی و چیرهدست هم وجود داشتند. هیچ کس بهتر از شادروان اقبال لاهوری به نظم و نثر این مطلب را نگفته که میرسیدعلی همدانی بانی «ایران صغیر» میشود، در آنجا به این عارف بزرگ و مسلمان، «شاه همدان» لقب دادند و به برکت وجود اوست که مردم این ناحیه اسلام میآورند؛ خلاصه بگویم، مردم کشمیر سعادت خود را از فیض وجود این سید همدانی میدانند.
عارف متشرع اجتماعی
اذکایی ادامه داد: دلیل اجتماعی بودن سید همدانی همین بس که جماعات و مریدان به گرد او حلقه زده و نهضت میکردند. او عارف خانقاهی بوده نه عارف کوهنشین؛ اعتزالی نبوده است و در جمع مریدان، اصحاب و پیروانش حاضر میشد. بیش از ۶۰ اثر از میرسیدعلی همدانی باقی مانده که بیشتر آن ها رساله، جزوههای کمحجم و مقالات هستند. رساله، دفتر و نوشتجاتی را شامل میشود که کمتر از حجم کتاب است؛ میرسیدعلی و سایر عرفا، به خاطر مریدان، پیروانشان مسائل تعلیم و تربیتی، آموزشی را به صورت رسالات و نه کتابهای حجیم مینویسند و این سید همدانی هم از این قاعده پیروی کرده ضمن اینکه در کنار این مباحث کتابی ارزشمند با نام «ذخیره الملوک» دارد که به نوعی سیاستنامه است و برای ملوک شبه قاره هند نوشته شده و نظریات سیاسی خود درباره حکومت و اخلاق را تشریح میکند.
دیدار با حافظ در کوچه رندان
اذکایی در پایان کتاب خود پنج رساله از میان ۶۰ اثر میرسیدعلی را انتخاب و منتشر کرده که در این باره اظهار داشت: وقتی میرسیدعلی با حافظ دیدار میکند، رسالهای درباره تفسیر عرفانی شعر حافظ ارائه میدهد که در رساله مرادات آمده است. اثر دیگر او رساله همدانیه است. وقتی از او خواستند درباره کلمه همدان توضیح دهد با استفاده از احادیث و اخبار، رساله جامعی درباره کلمه همدان به نگارش درمیآورد و در ادامه به تفسیر معنا و مفهوم دانستن میپردازد در نهایت رساله بسیار جذابی به نگارش درمیآورد. رساله دیگر او سفرنامه حج و رساله درویشیه است. منهاج العارفین هم دربرگیرنده سخنان کوتاهی است که مجموعه این آثار از نظر من مهم ترین نوشتههای میرسیدعلی همدانی است.
عارف اخلاق محور
وی افزود: سه بیت شعر معروف از میرسیدعلی است که برای دوست و دشمن نیکی میخواهد و برای آن ها بهترین آروزها را دارد.
هر که ما را یاد کرد ایزد مر او را یار باد
هر که ما را خوار کرد از عمر برخوردار باد
هر که اندر راه ما خاری فکند از دشمنی
هر گلی از باغ وصلش بشکفد بی خار باد
در دو عالم نیست ما را با کسی گرد و غبار
هر که ما را رنجه دارد، راحتش بسیار باد
گفتنی است دکتر پرویز اذکایی محقق، نویسنده و پژوهشگر در دی ماه سال ۱۳۹۵ کتابخانه شخصی خود را به کتابخانه مرکزی همدان اهدا کرد و در تاریخ ۲۱ تیر ماه ۱۳۹۶ «کتابخانه تحقیقاتی ـ تخصصی پرویز اذکائی» شامل ۷ هزار و ۵۰۰ جلد کتاب نفیس و ۶ هزار و ۵۰۰ جلد مجله علمی و فرهنگی در کتابخانه مرکزی همدان افتتاح شد و هم اکنون در دسترس علاقمندان قرار دارد. در آذر ماه سال ۱۳۹۹ نیز دکتر اذکایی منزل مسکونی خویش را به مساحت ۳۰۰ مترمربع و با ۱۸۰ متر زیربنا واقع در کوی شکریه همدان وقف کرده تا با مدیریت اداره کل کتابخانههای عمومی استان همدان به یک کتابخانه عمومی تبدیل شود.
مجموعه این اقدمات باعث شد تا پرویز اذکایی به عنوان یکی از بزرگترین وافقان فرهنگی کشور در مراسم ملی بزرگداشت روز کتاب، کتابخوانی و کتابدار سال ۱۳۹۹ توسط نهاد کتابخانه های عمومی کشور بهعنوان خیّر نمونه برگزیده و تجلیل شود.