به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، به مناسبت رحلت آیت الله فاطمی نیا، پوستر «واعظ متواضع» با معرفی کتاب ده مجلس پیرامون شرح و تفسیر زیارت جامعه کبیره (برگرفته از بیانات استاد فاطمینیا) به همت نهاد کتابخانههای عمومی کشور منتشر شد. این کتاب به همت: محمد رحمتی شهرضا در ۳۵۲ صفحه از سوی انتشارات پیام علمدارمنتشر و در اختیار علاقهمندان قرار گرفت.
زیارت جامعه کبیره، مهمترین، عمیقترین و محکمترین سند امامشناسی است که از امام هادی علیهالسلام صادر شده است؛ مرحوم استاد فاطمینیا، آن عالم متخلّق و واعظ متواضع که خود سالها از خرمن بزرگانی چون آیات اعظام، محمدتقی بهجت، سید محمدحسین طباطبایی و سید رضا بهاءالدینی خوشهچینی کرده بود و رهبر معظّم انقلاب نیز در پیامِ به مناسبت رحلت ایشان، از ایشان با عناوینی چون عالمِ واعظِ درسآموزی که اطلاعاتی گسترده و بیان جذّاب داشتند یاد کردند، درباره زیارت جامعه کبیره چنین بیان داشتند که: خدایا، تو را چگونه شکر کنیم که این زیارت جامعه کبیره را به دست ما رساندی، خدا شاهد است اگر بدانید در زیارت جامعه کبیره چی است، در پوست خود نمیگنجید و روی پای خود بند نمیشوید...
استاد فاطمینیا در این اثر کمنظیر با لطافت و نکتهسنجیِ کمنظیر خود با بهرهگیری از آیات، روایات و حکایات به شرح و تفسیر و بیان نکاتی بسیار ارزشمند و بلند و عمیق از زیارت جامعه کبیره پرداختهاند که برای عارف و عامی قابل استفاده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم: شیخ صدوق نقل کرده است که پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآله از جایی رد میشد، یکدفعه صدای گریه کنیزی را شنید، دلش طاقت نیاورد، ... «رَحمَتٌ لِلعالَمین» است، گریه بشنود و بتواند ادامه راه بدهد!؟ نه برگشت، دید یک کنیزی نشسته است و گریه میکند، فرمود چرا گریه میکنی، کنیز گفت: یا رسول الله مولایم یک پولی داده بود که چیزی بخرم، گم کردهام؛ فرمود: من به تو این پول را میدهم، ... پیراهن مبارکش را فروخت و این پول را داد. آمد دید دوباره دارد گریه میکند. گفت: دوباره چرا گریه میکنی؟ عرض کرد یا رسول الله شما پول را مرحمت فرمودید، اما چون وقت گذشته میترسم که مولایم من را بهخاطر این تأخیر تنبیه کند... فرمود خودم میآیم و سفارشت را میکنم... رفتند در خانه مولای این کنیز، ... و به یُمن قدوم پیغمبر نهتنها تنبیهش نکردند، بلکه آزادش کردند!
...بیست سالِ پیش وقتی این حدیث را دیدم، با خود گفتم: ای طلبهای که کتابها دور و برت را گرفتهاند، طلبه هستی، شیعه هستی، مسلمانی اما هنوز به پای این کنیز نرسیدی! ...شما در دعای ابوحمزه ثمالی خواندید: (اللّهُمَّ وَاَعِنّی بِالبُکاءِ عَلی نَفسی – خدایا کمکم کن! به حالِ خودم گریه کنم)، ... به خودم گفتم که این کنیز، یک گوشهای پیدا کرد و به حال خودش گریه کرد... منتها این صدا به گوش پیغمبر رسید، باعث شد که آزاد بشود.
به خودم گفتم ای بیچاره! اگر تو هم یک گوشهای پیدا کنی، یک قدری به حال خودت گریه کنی، این صدا به گوش پیغمبر برسد، تو هم آزاد میشوی.