به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، مرحله دوم طرح «با هم بخوانیم» با مشارکت ۳۵ کتابخانه عمومی منتخب از سراسر کشور شهریورماه سال جاری برگزار شد. کتابخانه عمومی شیخ شکرانی در روستای زرق آباد شهر اسفراین در استان خراسان شمالی و معصومه ابراهیمی، مسئول این کتابخانه یکی از میزبانان اجرای این طرح بودند.
روستای زرق آباد در سال ۱۳۷۸ صاحب کتابخانه شد و معصومه ابراهیمی از سال ۱۳۹۳ تاکنون مسئول تنها کتابخانه روستا است. وی که پیش از بر عهده گرفتن مسئولیت کتابخانه روستا از سال ۱۳۸۰ مربی هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شهر اسفراین بود، با توصیف شرایط و امکانات روستای زرق آباد، اظهار داشت: زرق آباد با ۱۵۰۰ نفر جمعیت در ۲۵ کیلومتری شهر اسفراین قرار دارد. کتابخانه عمومی شیخ شکرانی تنها مرکز فرهنگی فعال در روستا و حتی در بین روستاهای اطراف است که بیش از ۵۰۰ عضو فعال دارد و بیشتر آن ها از قشر کودک و نوجوان هستند.
ابراهیمی با اشاره به روند انتخاب اعضا برای شرکت در طرح باهم بخوانیم، گفت: برای اجرای دور دوم طرح باهم بخوانیم دخترهای ما استقبال بیشتری داشتند و خانواده هایشان هم همراه بودند. برای انتخاب شرکت کنندگان، مشارکت فعال و حضور مستمر در برنامه های کتابخانه را معیار در نظر گرفتم و بنابراین امتیاز حضور در طرح باهم بخوانیم از آنِ اعضای فعال شد. این روند انتخاب شرکت کنندگان باعث تشویق اعضای فعال کتابخانه به مشارکت بیشتر و نیز انگیزه ای برای سایرین شد. به هر حال روستای زرق آباد، منطقه ای کم برخوردار است؛ با توجه به اینکه در پایان طرح جوایزی به شرکت کنندگان تعلق می گرفت، مشارکت در این طرح برای بچه ها جذابیت داشت.
وی با اشاره به منابع مورد علاقه شرکتکنندگان کتابخانه عمومی شیخ شکرانی، گفت: مطالعه کتاب «پرواز کن، پرواز» نخستین جلسه باهم بخوانیم در کتابخانه شیخ شکرانی بود. کتابی که داستانی تأثیرگذار داشت و به شیوه بلندخوانی خوانده شد. بلندخوانی باعث شد شرکت کنندگان کتابخانه ما خجالت را کنار بگذارند، اعتماد به نفسشان بالاتر رفت و با تمرکز بیشتر و روان تر از گذشته کتاب می خواندند. کتاب «اسرار طبیعت» نیز کتاب جذابی بود که با کارهای عملی بچه ها را از حالت سکون و رکود در می آورد. این کتاب از بچه ها می خواست با نگاه عمیق به اطراف خود، چیزهای جدید کشف کنند. بعد از مطالعه کتاب به طبیعت رفتیم و همراه بچه ها از رودخانه سنگ جمع کردیم و بعد کار خوشنویسی روی سنگ انجام دادیم. تماشای برگ و تنه درختان و انجام کارهای عملی برای بچه ها بسیار شیرین و جذاب بود.
ابراهیمی با اشاره به خاطراتی که در جریان اجرای طرح شکل گرفت، گفت: نازنین زهرا یکی از شرکت کنندگان ۱۲ ساله طرح باهم بخوانیم در کتابخانه ما، بعد از مطالعه کتاب «پرواز کن، پرواز» و شنیدن داستان عقابی که از خانه خود یعنی کوه و صحرا دور مانده بود، دو طوطی برادرش را از قفس آزاد کرد. وقتی برادرش با این صحنه رو به رو شد، عصبانی شد و او را کتک زد و نازنین زهرا برایش از کتابی که در کتابخانه خواند، گفت. او به کتابخانه آمد و از من خواست تا کتاب را برای برادرش ببرد. برادرش چند روزی با او صحبت نمی کرد با این حال نازنین زهرا از اینکه پرندگان اسیر را به آغوش طبیعت برگرداند، راضی بود و می گفت، درد کتکی که تحمل کرد، از آنجا که باعث بازگشت دو طوطی به طبیعت شده، برایش شیرین بود.
وی ادامه داد: مطالعه جمعی، بچه ها را از لابه لای سطرهای کتاب به جایی در زندگی پرتاب می کند و این شیرینی دورهم نشینی های کتاب محور است. بچه ها سعی می کردند برای آنچه خوانده اند در زندگی خود مصداق پیدا کنند. یادم می آید بعد از خواندن کتاب «هر آیه، یک قصه» و داستانی که به ریا مربوط می شد، یکی از بچه ها از مادربزرگش و گردنبد طلای بزرگی که داشت، گفت. برایمان گفت که مادربزرگش گردنبد بزرگی داشت و همیشه بیرون که می رفت، در صف نانوایی، هنگام خرید و ... گردنبد را روی ژاکتش می گذاشت تا همه ببینند. یک شب در خانه مادربزرگ برق می رود و مادربزرگ برای سر زدن به کنتر برق به حیاط می رود که ناگهان دزدی گردنبد طلا را از گردنش می کشد و فرار می کند. او می گفت، ریاکاری کار دست مادربزرگ من داد.
کتابدار روستای زرق آباد، گفت: باهم بخوانیم خاطرات شیرین زیادی ساخت. خانواده هایی بودند که ترجیح می دادند، بچه هایشان در ایام تابستان و فراغت از مدرسه استراحت کنند؛ از آن ها خواستم وقتی بچه هایشان علاقه نشان می دهند، فرصت تجربه کردن را از آن ها نگیرند و حداقل برای چند جلسه اجازه همراهی بدهند. جلسه اول و خوانش «پرواز کن، پرواز» جلسه تأثیرگذاری بود؛ وقتی خانواده ها علاقه و اشتیاق فرزندانشان را دیدند، مرا عامل سر ذوق آمدن فرزند خود و صحبت از کتاب می دانستند. این رضایت خانواده ها برای من انگیزه ای برای ادامه مسیر با انرژی بیشتر بود. یادم می آید بعد از جلسه اول دانش آموزی پیش من آمد و گفت می خواهد از شرکت در طرح انصراف دهد. دلیلش این بود که ضعف در روانخوانی، باعث شرمندگی اش در جمع می شود. از او خواستم به جای انصراف دادن تلاشش را بیشتر کند؛ کتاب جلسه بعد را در اختیارش قرار دادم تا هر چند بار که لازم است بخواند و برای جلسه آینده آماده شود. آمادگی پیش از نشست به او در جمع دوستانش اعتماد به نفس داد و باعث شد تا پایان طرح همراه بماند.
وی خواستار تداوم اجرای طرح باهم بخوانیم شد و گفت: به اعتقاد من چنانچه طرح طی سال تحصیلی اجرا شود، بیشتر مورد استقبال واقع خواهد شد. در روستای ما تعدادی از خانواده ها مجبور به لغو سفر تابستانی خود برای مشارکت بچه ها در طرح شدند.