به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان ایلام، ویژه برنامه «جان فدا» با موضوع شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و روز جهانی مقاومت با حضور سمیه حیدری، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان ایلام؛ حمیدرضا دوستکام، فرمانده حوزه مقاومت بسیج اداری کارمند شهید شنبه ای ایلام و همچنین جمعی از شاعران آئینی و به همت اداره کل کتابخانه های عمومی استان در ایلام برگزار شد.
سمیه حیدری، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان ایلام که در این برنامه حضور داشت، در سخنانی کوتاه با گرامی داشت سالروز شهادت حاج قاسم سلیمانی و روز جهانی مقاومت، گفت: گسترش فرهنگ ایثار و شهادت و ارج نهادن به مقام والای شهیدان که قهرمانانه وجود و هستی خود را در راه ارزشهای متعالی اسلام و انقلاب فدا کردند، در صدر برنامه ها و اولویتهای فرهنگی کتابخانههای عمومی قرار دارد.
وی در ادامه افزود: انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل امروز و تداوم این مسیر روشن، ضامن حفظ امنیت و بقای جامعه ما است و همه ما وظیفه داریم به فراخور امکانات و استعدادهای خود مبلغ این فرهنگ باشیم.
مدیرکل کتابخانه های عمومی استان ایلام همچنین اضافه کرد: سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که در ایام شهادت وی هستیم اسوه ایثار و از خودگذشتگی بود و همواره در راه دفاع از آرمانهای خود ثابت قدم و استوار ایستاد و تجلیل های همیشگی رهبر معظم انقلاب از این شخصیت استثنایی، گواهی بر این موضوع است.
حیدری در بخش دیگری از سخنان خود با اشاره به نقش و اهمیت ادبیات به ویژه شعر در انتقال افکار و مفاهیم ارزشی، بیان داشت: اجرای برنامه مهمی مانند «جان فدا» با همکاری شعرای آئینی، حرکتی ارزشمند در این راستا است.
گفتنی است ادامه این مراسم همراه بود با شعرخوانی یوسف رستمی، محمدرضا رشیدی، علی جمشیدی سمیه رستم پور، رحمان جابری، صادق ملک حسینی، ناهید خلفیان، ریحانه ناصر نژاد و هانیه ناصرنژاد، از شعرای آیینی استان ایلام همراه بود.
شب پر از دلهره و مملو حیرانی بود
شب در آیینه سرآغاز پریشانی بود
دل تو ارگ عظیم بم و مصداق غرور
دل که پا خورده تر از قالی کرمانی بود
برق انگشتر تو ماه دل افروزم شد
ماه روشنگر این ملک سلیمانی بود
تو رسیدی و پس از تو شبهی شوم رسید
در سرش پوچی یک نقشه ی شیطانی بود
رسم عاشق کشی و شیوه ی شهر آشوبی
ور از آداب مسلمانی و انسانی بود
شب پرواز شب راز و نیاز است اما
بی نیازی تو رازیست که پنهانی بود
رهبر صحنه و میدان شهادت بودی
سهم ما آنچه نمیدانم و میدانی بود
سمیه رستم پور
رفتند رفیقانم جاماندهام از باران
صد دشت شجاعتها من خواندهام از باران
همپای چراغ شب فانوس به دستانم
او گم ز تناقض ها من زندهام از باران
رقصیدن خون در خود، آواز جنون دشت
سرها به تماشا و درماندهام از باران
خورشید و کواکب و باریکه ی دورانها
خوانند ز آنها من یک بندهام از باران
از کوچ فقط نامی در خاطرهها مانده
در یاد خیابان گم شرمنده ام از باران
همگریه ی دریاها، همخنده ی خورشیدم
هم اشک من از ابر و هم خنده ام از باران
در عهد گل و باران با یاد شهیدانم
تا قسمت آخر هم گویندهام از باران
صادق ملک حسینی
دیشب دوباره تر شد، چشمان سبز ایران
این بار دشمنش تیر، زد بر دل دلیران
یک مرد انقلابی، از آسمان ما رفت
لبخند زد درخشید، انگار تا خدا رفت
مثل نگاه مادر، آن مرد مهربان بود
درقصه های مادر، سردار قهرمان بود
می خواهم از خدایم، با افتخار و ایمان
مانند حاج قاسم، باشم فدای ایران
ریحانه ناصرنژاد
ورق زد
باد
جمعه ی تلخی را
در سپیده دمش
خورشید
پرتو از کف داد
و ماه
برانگشترش بوسه زد
زخم خورده شد
جمعه های انتظارمان
بغض نکن
آسمان
خوب میدانم
که پرواز عقاب از خاطر ژرفت هرگز
نمی رود
آسمان
بغض نکن
اصلا
شاید او باید
می رفت
که تا همیشه
بماند
هانیه ناصرنژاد
نه دی موجی از آتشفشان است
خروش موج های بی نشان است
درآن روزی که ملت یک صدا شد
چه غوغایی چه غوغایی به پا شد
خواص بی بصیرت خواب بودند
خواص بی خواص ناب بودند
درآن روزی که عاشورا به پا شد
به ارباب شهیدان ناسزا شد
شبیه جنگلی در کوچه باد
به جسم هر مسلمان لرزه افتاد
همه خودجوش تامیدان دویدند
به بیعت گاه مولاشان رسیدند
در آنجا دست ها باهم یکی شد
حضور چشمه ها کم کم یکی شد
خروش موج دریا بود آن روز
چه زیبا وچه زیبا بود آن روز
و دشمن لرزه بر اندامش افتاد
چه احساسی به دلها دست می داد
خداوندا چه می دیدم در آن روز
تمام عشق را فهمیدم آن روز
گیاه هرزه روی فتنه پژمرد
ودر تقویم ها برگی رقم خورد
به مشهد جمکران معصومه قم
علی تنها نخواهد ماند مردم
رحمان جابری