یکشنبه ۴ تیر ۱۴۰۲ - ۱۲:۵۵

روایت روزنامه فرهیختگان از دومین دوره جشنواره قصه‌گویی «نهال امید»؛

رویش امید

گزارش روزنامه فرهیختگان

روزنامه فرهیختگان در شماره ۳۸۹۶، طی گزارشی با عنوان «رویش امید» که ۴ تیرماه ۱۴۰۲ منتشر شد، به دومین دوره جشنواره قصه گویی نهال امید پرداخته است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، روزنامه فرهیختگان در شماره ۳۸۹۶، طی گزارشی با عنوان «رویش امید» که ۴ تیرماه ۱۴۰۲ منتشر شد، به دومین دوره جشنواره قصه گویی نهال امید پرداخته است.

«می‌گفت باید قصه را جوری تعریف کنی تا بچه‌ها که الان تمرکزشان همه‌جا هست و فضای مجازی را برای خودشان تمام زندگی می‌دانند جذب قصه شوند. داستان و قصه همیشه جذاب است.» ساعت ۸ به تبریز رسیدیم و از آنجا به سمت جلفا حرکت کردیم. بعد از رسیدن به منطقه آزاد ارس بیلبوردهای خیابان‌ها نشان می‌داد که قرار است یک اتفاق مهم فرهنگی در این شهر مرزی بیفتد. 

برای اختتامیه دومین دوسالانه قصه‌گویی نهال امید به مرزی‌ترین شهر در شمال‌شرقی کشور دعوت شدیم؛ جشنواره‌ای که خودش مهم است و برگزاری‌اش در یک شهر صنعتی مهم‌ترش می‌کند.

زهرا از ایلام به این جشنواره آمده است و می‌گوید: «اولین بار بود که در جشنواره‌های قصه‌گویی شرکت کردم و  پس از منتخب شدن در مرحله منطقه‌ای جشنواره احساس کردم توانایی ادامه فعالیت در این حوزه را دارم. قصه‌گویی هنر است. به نظرم همه نمی‌توانند این کار را انجام بدهند، البته ما از مادران‌مان قصه شنیده‌ایم و همان را با آموزش‌هایی به‌روزشده به بچه‌ها می‌گوییم.»

زهرا کتابدار است و به گفته خودش قصه‌گویی لازمه کار کتابداری است، او می‌گوید: «قصه توان انتقال فرهنگ‌ها را دارد. همین ما که در این جشنواره از استان‌های مختلف حضور داریم، می‌توانیم فرهنگ خودمان را با هم به اشتراک بگذاریم و از این تجربیات در کارمان استفاده کنیم.» 

قصه خوب، نسل خوب 

صحبت‌های زهرا که تمام می‌شود نگاهم در لابی هتل می‌چرخد. تقریبا همه مشغول کارند، گعده‌های مختلف دارند با هم در مورد جشنواره‌ای صحبت می‌کنند که شاید قدمت برگزاری‌اش به دو دوره برسد اما توانسته است استعدادهای فراوانی را دور هم جمع کند.

برای اینکه از جشنواره بیشتر بدانم به سراغ سرچ‌های اینترنتی می‌روم و به این نتایج می‌رسم، دومین دوسالانه قصه‌گویی با عنوان «نهال امید» با شعار «قصه خوب؛ نسل خوب» و با هدف ترویج قصه‌گویی، شناسایی و تشویق و بهره‌مندی از توانمندی‌های شبکه کتابخانه‌های عمومی، کتابداران و اعضا، در دو بخش قصه‌گویی صحنه‌ای و قصه‌گویی دیجیتال، از ۴ مردادماه ۱۴۰۱ فراخوان خود را منتشر کرد. در فراخوان دوسالانه «نهال امید» ارج نهادن سنت قصه‌گویی و تلاش در جهت گسترش خدمات جنبی کتابخانه‌ها برای ایجاد ‌انگیزه مطالعه، شناسایی استعدادها، تشویق و بهره‌مندی از توانمندی‌های مختلف در کتابخانه‌های عمومی جهت اعتلای توسعه علمی و فرهنگی، ایجاد زمینه لازم برای ارتقای دانش نظری و تبادل تجربیات مفید و موثر میان کتابداران قصه‌گو، استفاده از فعالیت‌های ادبی ادبیات روایی از جمله قصه، داستان و شعر در تعالی و مقاوم‌سازی فرهنگ مطالعه و درنهایت تولید و توسعه محتوای منطبق بر ترویج فرهنگ بومی ملی و اسلامی در کتابخانه‌های عمومی از اهداف برگزاری دومین دوره این دوسالانه عنوان شده است. 

۹ روش داستان‌گویی در دنیا

محمدرضا سرشار یکی از داوران این دوره از جشنواره است؛ نویسنده‌ای که او را با قصه ظهرهای جمعه می‌شناسیم. تصمیم گرفتم گفت‌وگویی با او داشته باشم تا در مورد قصه و داستان بگوید. سرشار شنیدن داستان را برای کودکان قدمی در راستای علاقه‌مندسازی آنها به مطالعه عنوان می‌کند و می‌گوید: «برخی کودکان حوصله مطالعه نداشته اما علاقه‌مند به شنیدن هستند. برخی دیگر نیز ممکن است کتابخوان باشند اما علاقه‌مند به شنیدن قصه هم باشند. علاوه‌بر آن قصه برای کودکان در سنین پایین که توان خواندن ندارند، می‌تواند ابزاری جایگزین کتابخوانی باشد.»

او قدم اول برای علاقه‌مندسازی کودکان به کتاب را داستان‌گویی می‌داند و می‌گوید: «داستان، درک مخاطب را بالا می‌برد، همه فوایدی که برای خواندن داستان برای کودکان مترتب است برای شنیدن داستان هم صدق می‌کند. معمولا قدم اول برای علاقه‌مندسازی کودکان، داستان‌گویی است.»

وقتی درحال صحبت هستیم بچه‌هایی که در جشنواره شرکت کردند، با آقای سرشار سلام و احوالپرسی و ابراز ارادت می‌کنند، سرشار صحبت‌هایش  در ادامه با اشاره به مهم بودن قصه‌گویی برای کودکان می‌گوید: «اولین داستان‌گویان مادران هستند. پدربزرگ، مادربزرگ و دیگر بزرگ‌ترهای خانواده در همان سنین کودکی سنگ‌بنای این هنر را پیش کودکان نهادینه می‌سازند. شاید در جوامع کنونی، پدرهاومادرها به دلیل مشغله، دیگر به قصه‌گویی نمی‌کنند و در این بین، وظیفه سنگینی بر دوش دیگر نهادها خواهد بود. ارتباط کلامی و حسی می‌تواند ایجاد روابط عمیق کند، قدرت بیان کودکان از طریق شنیدن تقویت می‌شود و آنها می‌توانند با این ابزار، تلفظ صحیح کلمات را یاد بگیرند.»

این نویسنده به شیوه‌های سنتی در داستان‌گویی اشاره می‌کند و می‌گوید: «قصه‌گویی حتی با عالی‌ترین تکنیک‌ها نمی‌تواند جای شیوه‌های سنتی و طبیعی داستان‌گویی توسط مادربزرگ‌ها و پدربزرگ‌ها را بگیرد. هم‌اکنون ۹ روش داستان‌گویی در دنیا مطرح است ولی بسیاری از اینها از داستان‌گویی فاصله گرفته و به بازیگری تبدیل شده‌اند؛ درحالی‌که این دو مقوله جدا از هم هستند. استفاده از عناصر سینما و نمایش در حد اندک می‌تواند در این حوزه کمک‌کننده باشد اما بهره‌گیری از آن به میزان زیاد، قصه‌گویی را از هدف اصلی خود دور می‌سازد و حس داستان را به کودک منتقل نمی‌سازد.»

پایم شکست اما برگزیده شدم

صحبت‌هایم با سرشار تمام می‌شود و قصه‌گوها را می‌بینم که کنار هم جمع شده‌اند تا در کنار هم درمورد جشنواره صحبت کنند. 

مریم مجدهادی، کتابدار گیلانی است. او درحال تعریف خاطره شکستن پایش در دوره منطقه‌ای است و می‌گوید: «در سطح منطقه‌ای جشنواره که به میزبانی استان مازندران برگزار شد، خوشبختانه به‌عنوان یکی از برگزیدگان انتخاب شدم و در پایان مراسم هنگام برگشت به رشت مچ پایم آسیب دید و به مدت سه هفته در گچ بود که این به‌عنوان خاطره‌ای تلخ اما یادآور روزهای خوبی است.»

همه شوخی می‌کردند و می‌گفتند پس ما حاضریم دست و پایمان بشکند اما برنده شویم. از او درباره چرایی شرکت در این جشنواره می‌پرسم و می‌گوید: «رویداد فرهنگی نهال امید فرصتی بسیار عالی برای کتابداران است تا بتوانند به‌صورت عملی آموخته‌های خود را به کار گرفته و خود را محک بزنند. تجربه‌اندوزی در جشنواره‌های قصه‌گویی مفید، ارزشمند و دارای اثرات و جنبه‌های پرباری در زندگی حرفه‌ای و شخصی است، وقتی آموزشی همراه با مصداق عملی و عینی باشد تاثیرگذاری بیشتری خواهد داشت، رقابت و رفاقت با قصه‌گوهای دیگر شهرها پیشرفت و کسب تجربه فراوانی برای من به ارمغان آورد.»

او لازمه کتابداری مخصوصا در بخش کودک را دانستن روش‌های مختلف برای قصه‌گویی می‌داند و می‌گوید: «یکی از تاثیرات مثبت این جشنواره، کیفیت خدمات‌دهی کتابداران به اعضای کتابخانه‌های عمومی است، اگر کتابداران بپذیرند که اهداف نهاد کتابخانه‌ها در اشاعه اطلاعات به سوی گروه سنی کودک و نوجوان رفته است، خود را ملزم به روزآمدسازی در این حوزه می‌کنند و از طرف دیگر یکی از مهم‌ترین روش‌های برقراری ارتباط با کودکان و آموزش غیرمستقیم آنان قصه‌گویی و قصه‌خوانی است. به عقیده من قصه‌گویی ابزاری است که هر کتابداری باید خود را به آن مسلح کند. تداوم یافتن جشنواره قصه‌گویی توسط نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور این پیام را دارد که نهاد خود را ملزم به ایفای نقش تربیتی برای کودکان، نوجوانان و علاقه‌مندان به حوزه مهم قصه و کتاب کودک می‌داند و در جهت رفع نواقص دوره‌های پیشین است.»

هدهد با خبر خوش آمده است

سالن اختتامیه در حال پر شدن است و بچه‌ها با تشویق‌هایی که می‌کنند، می‌خواهند که مراسم زودتر شروع شود و بالاخره با رسیدن وزیر ارشاد و دبیرکل نهاد کتابخانه‌ها مراسم با اجرای گیتی خامنه آغاز می‌شود. همه مراسم جوری چیده شده است که بچه‌ها اذیت نشوند و حوصله‌شان سر نرود. با آمدن بهرام شاه‌محمدلو بخش اول برنامه شروع می‌شود و جمعیت همزمان با هم آقای حکایتی معروف را می‌خوانند و او با آمدن به روی صحنه از هدهد می‌گوید که به‌عنوان نماد نهاد کتابخانه‌ها برای کودکان و نوجوانان نام‌گذاری شده است. عروسک هدهد رونمایی می‌شود و بچه‌ها بیشتر از همه ذوق می‌کنند.

و در ادامه شعر نغمه مستشارنظامی خوانده شد که برای کتابخانه‌های هدهد سفید گفته شده بود و در بخشی از این شعر که مورد استقبال بچه‌ها قرار گرفت می‌شنویم:

«یکی بود یکی نبود، زیر گنبد کبود، تو کتابخونه ما، قصه‌گو نشسته بود 

آقای حکایتی، اسم قصه‌گوی ماست، شهر هدهد سفید، شهر خوب قصه‌هاست

شهر هدهد سفید، شهر دوستای کتاب، توی این شهر قشنگ، نیست سوالی بی‌جواب

هدهد از باغ خدا، باغ قرآن اومده، با یه قصه قشنگ، از سلیمان اومده

بهترین قصه‌ها رو، توی قرآن بخونید، دوست هدهد سفید، دوست خوبی بمونید

هدهد قصه ما، دوست خوب بچه‌هاست، عکس هدهد همه‌جا، تو کتابخونه ماست...»

قصه محبت و همدلی 

کنارم دختری با لباس محلی نشسته است و ذوق زیادی دارد. اسمش را می‌پرسم و خودش را یاسمن معرفی می‌کند و می‌گوید از روستای دمشهر در شهرستان میناب، آمده است و می‌گوید اولین دوره‌ای است که در جشنواره قصه‌گویی نهال امید شرکت کرده‌ و بسیار خوشحال است که در این جشنواره حضور دارد. او از پدر و مادرش می‌گوید که هر دو قصه‌گو هستند و این هنر زیبا را از آنان آموخته است.

سالن شلوغ است و سعی می‌کنیم بلند صحبت کنیم. می‌گوید: «حضورم در این جشنواره تاثیر عمیقی بر تجارب و یادگیری بیشتر درباره چگونگی قصه گفتن و رشد و پرورش تخیل و قدرت ذهنم داشت و جشنواره از سطح بالایی برخوردار بود که امیدوارم این توفیق را داشته باشم که در دوره‌های بعد شرکت کنم. تاثیر مثبت جشنواره قصه‌گویی بر کیفیت خدمات‌دهی ما کتابداران بسیار تاثیرگذار است، مهارت کتابداران در قصه‌گویی به‌طور قطع می‌تواند کودکان و نوجوانان بیشتری را به سمت کتابخانه‌ها جذب کند.

کودکان هنگامی‌که از کتابداران قصه‌ای نو و جذاب بشنوند با عشق و علاقه بیشتری به سمت کتاب‌ها می‌شتابند، خود سعی بر قصه‌گو شدن دارند و به‌طور مستقیم از کتابداران الگو می‌پذیرند. قطعا برگزاری جشنواره‌های قصه‌گویی به‌ صورت سالانه یا فصلی با حضور مخاطبان کودک و نوجوان در دوره‌های آینده از رشد کیفی و فنی بیشتری بهره خواهد برد و تجربیات جدیدی به دست خواهد آمد. برگزاری جشنواره‌های فرهنگی، ادبی و هنری به‌خصوص قصه‌گویی، رویدادی مربوط به آداب‌ورسوم کهن ما است و جایگاه ویژه‌ای در خانواده ایرانیان دارد. ما تربیت‌یافته قصه‌های پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها هستیم و باید این رسم کهن را پاس داشته و با برگزاری جشنواره‌ها و نشست‌ها در هویت‌بخشی به کودکان و نوجوانان، تحکیم بنیان خانواده، رشد فضایل اخلاقی و پرورش قوای تخیل و رشد ویژگی‌های مثبت شخصیت کودکان نقش خود را ایفا کنیم.»

از خاطره حضورش در این جشنواره می‌پرسم و می‌گوید: «در بخشی از قصه، دهل جادویی خالو قنبر به آب‌های خلیج فارس می‌افتد، کودکان حاضر در مراسم پس ‌از اتمام برنامه از مربیان خود خواسته بودند که آنها را به ساحل خلیج‌فارس ببرند تا دهل جادویی خالو قنبر را پیدا کنند. بنابراین اجرای قصه خوب می‌تواند تاثیر زیادی بر ذهن کودکان داشته باشد؛ باعث زیبایی خلق‌وخو و آینده کودکان شود و در پیشرفت علمی و درسی آنان تاثیرگذار خواهد بود. قصه محبت و همدلی به‌همراه دارد و انسانیت را تا ابد در دل‌ها زنده نگه می‌دارد.»

دوست بچه‌ها

زمانی وقتی صحبت از کتابخانه می‌شد، در ذهن همه یک میز و صندلی شکل می‌گرفت و یک مخزن تاریک، اما حالا شرایط فرق کرده است و کتابخانه‌ها به قول سازندگان و برنامه‌ریزان آن به یک پایگاه فرهنگی‌اجتماعی تبدیل شده‌اند، اولویت اصلی با بچه‌ها است و در استان‌های مختلف کتابخانه‌ها مرکز فعالیت‌های فرهنگی و اجتماعی هستند. شور و هیجان بچه‌ها در مراسم اختتامیه بسیار بالا است و البته گاهی هم از سخنرانی‌های زیاد حوصله‌شان سر می‌رود. برنامه تقریبا به پایان رسیده و تصمیم می‌گیرم گپ و گفتی هم با بچه‌ها داشته باشم. در حال رفتن به بالای سن هستند تا با عروسک هدهد عکس بگیرند، در همان حال از قصه‌گویی و فعالیت‌هایشان در کتابخانه‌ها می‌پرسم. با شوق و علاقه جواب می‌دهند و می‌گویند که در کتابخانه شهرشان، تقریبا هر روز برنامه‌ای فرهنگی‌ دارند که کمک‌شان می‌کند کتاب را بیشتر دوست داشته باشند و بیشتر کتاب بخوانند.

یک نفرشان می‌خواهد تا وقتی بالا هستند عکسی با عروسک هدهد بگیرم و آن را منتشر کنم. می‌خندم و عکس را می‌گیرم و دور هم روی سن کنار هدهد می‌ایستند و شروع به خواندن می‌کنند:

«هدهد قصه ما، دوست خوب بچه‌هاست، عکس هدهد همه‌جا، تو کتابخونه ماست ...»

گزارش «رویش امید» را در صفحه فرهنگ روزنامه فرهیختگان ببینید.