به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانه های عمومی کشور، در یادداشت مهدی رمضانی دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور به مناسبت فاجعه هفتم تیر آمده است:
«انقلاب ما ضد کیست؟ الآن بعد از خاتمه موفقیتآمیز ضدیت با نظام شاهنشاهی و دیکتاتوری طاغوتی همچنان که بارها و بارها امام گفتند و به مردمشان تأکید کردند، ما در یک مرحله ضداستعماری هستیم؛ یعنی ضدامپریالیستی.
امپریالیسم که این همه از آن صحبت میکنیم چیست؟ به بیان ساده یعنی جهانخواری، امپریالیستها جهانخوار هستند. آدمخوار شنیدهاید؟ بالاتر از آن جهانخوار است. جهان کلاً به دو اردوگاه تقسیم میشود؛ یک طرف مستضعفین هستند، محرومان هستند، خلقها هستند و در طرف دیگر مستکبرین جهان هستند. هیچ رابطهای بین این دو، جز اسارت یا نبرد وجود ندارد. ما یا اسیریم، یا علیه این رابطه نبرد میکنیم. هیچ رحم و مروتی هم در کار نیست.»
این، بخشی از اظهارنظر مسعود رجوی درباره آمریکاست. سرکرده سازمان مجاهدین خلق (منافقین) این اظهارات را در اولین ماههای پیروزی انقلاب اسلامی بر زبان راند. او آمریکا را «امپریالیسم جهانخواری» خواند که هرگز نمیتوان با آن سازش کرد. به عقیده او، در مواجهه با آمریکا دو راه وجود دارد: «نبرد» یا «اسارت»، و راه سومی در کار نیست! اساساً یکی از آرمانهای سازمان مجاهدین خلق در بدو پیدایش، مبارزه با امپریالیسم آمریکا بود.
آمریکا به عنوان یک دولت استعمارگر با نقشآفرینی در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، موجب اضمحلال نهضت ملی نفت شده بود و در دوره سلطنت محمدرضا پهلوی، عامل اصلی اجرای سیاستهای ضدملی و ضدمردمی شناخته میشد. از این رو یکی از مهمترین عملیاتهای سازمان قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، ترور کلنل شفر و کلنل ترنر، دو مستشار نظامی آمریکا در اردیبهشت ۱۳۵۴ بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز مواضع ضدآمریکایی سازمان، به ظاهر حفظ شد.
در جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران، نشریه «مجاهد» - ارگان سازمان مجاهدین خلق - تیتر زد: «شور ضدامپریالیستی خلق قهرمان ایران خروشانتر باد». شعارهایی چون «پیکار با آمریکا کلید وحدت ماست»، «بعد از شاه نوبت آمریکاست» و «آمریکا، آمریکا دشمن خونخوار خلق» از جمله کلیدیترین شعارهای سازمان در مواجهه با آمریکا بود. اما پس از رویارویی علنی سازمان با نظام جمهوری اسلامی، به ناگاه خط اولیه مجاهدین خلق در مواجهه با آمریکا دچار تحول شد.
کم کم شعار «مرگ بر امپریالیسم» از نشریات مجاهدین حذف شد و کتب و جزوههای قدیمی که دربردارنده شعارهای ضدآمریکایی بود، جمعآوری گردید. اوضاع از این هم پیچیدهتر شد. تا جایی که بعدها مشخص گردید عمده عملیاتهای تروریستی فرقه رجوی، با هماهنگی آمریکاییها صورت گرفته است. سالها بعد از جنایت سازمان مجاهدین خلق در ۷ تیرماه ۱۳۶۰ و در جریان مذاکرات محرمانه مسعود رجوی و مقامات رژیم بعث عراق، همکاری منافقین با آمریکا عیان شد.
رجوی در دیدار با سران رژیم بعث در این رابطه گفته بود: «... کاخ سفید و کاخ الیزه میدانستند، با کاخ الیزه هم ارتباط داشتیم، میدانستند که چه کسی حزب جمهوری را در ایران منفجر کرد و چه کسی و چرا عملیات علیه رئیسجمهور و علیه رئیسالوزرا [شهیدان رجایی و باهنر] انجام داد ...» بله، همان سازمانی که نبرد با آمریکا را مهمترین هدف خود میدانست، کار را به جایی رساند که در جبهه «امپریالیسم» ایستاد و به سمت هموطنانش اسلحه کشید.
رابطه مجاهدین خلق با آمریکا از این هم عمیقتر شد؛ بعد از بر هم خوردن اوضاع سیاسی و اجتماعی در عراق، آمریکا با خرج پول و البته خارج کردن نام سازمان مجاهدین خلق از فهرست گروههای تروریستی، زمینههای استقرار مجاهدین خلق را در آلبانی فراهم ساخت. بدین ترتیب سازمان مجاهدین خلق که از بدو پیدایش رویکردی ضدآمریکایی داشت و قتل مستشاران آمریکایی را به عنوان بزرگترین افتخار در کارنامه تروریستی خود عنوان میکرد، در نهایت به دامان آمریکا فرو افتاد! رجوی در دوراهی «نبرد» و «اسارت»، راه سوم یعنی «ذلت» را برگزید و غلام حلقه به گوش آمریکا شد.
جالب اینکه بلافاصله بعد از فاجعه هفتم تیر و در جریان تشییع پیکر شهدای حزب جمهوری اسلامی، مردم نشان دادند که نسبت به همدستی آمریکا و جریان نفاق مطلع هستند. ملت آگاه ایران میدانستند این جنایت، حاصل همراهی سازمان منافقین با آمریکاست. این واقعه تلخ گرچه خسارتهای بسیاری برای نظام تازهتأسیس جمهوری اسلامی به ارمغان آورد، اما منشاء آثار و برکات بسیاری هم شد. یکی از این برکات، افشای چهره منافقین و برافتادن نقاب از چهره مدافعان حقوق بشر بود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای، در سالروز شهادت شهدای هفتم تیر در سال ۱۳۹۲ در این باره فرمودند: «اگر حوادث معدودی از قبیل هفتم تیر اتفاق نمیافتاد و این سرمایهها از دست ملت ایران نمیرفت، یقیناً ملت عزیز ایران نمیتوانست چهره منافقین را اینجور آشکار تشخیص دهد؛ باز آنها میتوانستند نفوذ کنند - «وَلَأَوْضَعُوا خِلَالَکُمْ» - میتوانستند خودشان را موجّه جلوه دهند. این حادثه، افشاگر واقعیت پلید منافقین شد.
دشمنان اساسی و اصلی اسلام، یعنی استکبار و صهیونیستها از اینها حمایت کردند؛ پس چهره آنها هم آشکار شد. درست است که این حادثه سرمایههایی را از ما گرفت، اما این شهادتها، این خونهای به ناحق ریخته، برای ملت ایران دستاوردهای بزرگی هم با خود آورد، مثل همه شهادتها؛ شهادت اینجور است. کشته شدن در راه خدا، ریختن خون مظلومان در راه خدا، این اثر قهری و طبیعی را دارد که با خود دستاوردهایی را به امت اسلامی، به ملتهای مسلمان، به تاریخ اسلام تقدیم میکند.»
این را نیز فراموش نکنیم: نخستین کسی که پی به نفاق مجاهدین خلق برد حضرت امام خمینی(ره) بود؛ هنگامی که تنی چند از بزرگان نهضت نسبت به مجاهدین خلق نگاه مثبتی داشتند، با میانجیگری آنها اعضای سازمان در نجف به دیدار امام رفتند. بنیانگذار کبیر انقلاب در تیرماه ۱۳۵۹ درباره آن دیدارها گفتند: «بعضی از این آقایانی که ادعای اسلامی میکنند، آمدند در نجف، [یکی] شان بیست و چند روز آمد در یک جایی، من فرصت دادم به او حرفهایش را بزند. آن به خیال خودش که حالا من را میخواهد اغفال کند ... بعضی از آقایان محترم، بعضی از علما، آنها هم به من کاغذ نوشته بودند که اینها انَّهم فِتْیَهٌ؛ قضیه اصحاب کهف ... من گوش کردم به حرفهای اینها که ببینم اینها چه میگویند.
تمام حرفهایشان هم از قرآن بود و از نهجالبلاغه، تمام حرفها ... اسلام همیشه گرفتار یک همچو مردمی بوده است که با اسم «اسلام»، میخواستند اسلام را بکوبند ...» بعدها برخی از مبارزین، شناخت دقیق امام خمینی(ره) نسبت به سازمان مجاهدین خلق را تحسین کردند. از جمله هاشمی رفسنجانی در دیدار با امام خطاب به ایشان چنین تعبیری را به کار برد: «همه لغزیدیم، غیر از شما». حضرت امام خمینی(ره) با دید وسیع و فراست خود، پی به نفاق مجاهدین خلق برد. طولی نکشید که همان گروه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نقاب از چهره برداشتند و سراسر دهه ۶۰ را برای مردم ایران، ناامن ساختند.
آنها حتی دوشادوش دشمن متجاوز بعثی، در برابر ملت ایران صفآرایی کردند. طی سالهای بعد نیز از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به مردم ایران فروگذار نکردند. حالا بعد از گذشت سالها، فرقه رجوی کیلومترها دور از مرزهای ایران، در کمپی دورافتاده گرفتار شده است. گروهی که میخواست نظام جمهوری اسلامی را سرنگون کند، حالا با جمعیتی کمتر از دو هزار نفر پیرمرد و پیرزن ازکارافتاده، در ذلتی بیپایان به سر میبرد. تاریخ برای سازمان مجاهدین خلق اینگونه ورق خورده است؛ آنها حتی در میان مخالفان جمهوری اسلامی هم جایی ندارند.