به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان همدان به نقل از خبرگزاری فارس، کتابخانه عمومی قدس روستای ویان، مرکز ثقل و محور توسعه کسبوکار اهالی روستا شده است. به طوری که خیاطان و تولیدکنندگان پوشاک روستا محصولات خود را در کتابخانه به نمایش میگذارند و دورههای آموزشی را در آن میگذرانند. به همین سبب است که اکثر اهالی روستا با کتابخانه مأنوس و آشنا هستند.
علی علیکرمی، مسئول کتابخانه قدس روستای ویان شهرستان کبودرآهنگ اظهار داشت: روستای ویان یکی از روستاهای بخش مرکزی شهرستان کبودرآهنگ با ۴ هزار نفر جمعیت است که متأسفانه به دلیل افت سطح منابع آب زیرزمینی، مصرف بیرویه آب و جانمایی اشتباه نیروگاه تولید برق شهید مفتح، کشاورزی روستا نابود شد. از همین رو خیل عظیمی از مردم روستا به صنعت پوشاک و خیاطی روی آوردند و به همین دلیل روستای ویان به «دیار خیاطان» شهرت دارد. به عنوان مسئول فرهنگی، خودم را به خدمات رایج کتابخانه چون امانت محدود نکردم تا در سرنوشت اقتصادی روستائیان اثرگذار و نقشآفرین باشیم.
وی افزود: روستای ویان دارای ۳۰۰ کارگاه خیاطی است که بیشتر به صورت خانگی فعالیت میکنند. متأسفانه خیل عظیم این جمعیت، سالیان دراز به صورت کارگرانی بودند که برای تولیدکنندگان و فروشگاههای پایتخت کشور و مرکز استان فعالیت میکردند؛ به طوری که کارها به صورت برشخورده از تهران ارسال میشد و صرفاً کار دوخت روی آن انجام میشد و سود اصلی آن نصیب تولیدکنندگان عمده میشد. ما به عنوان کتابخانه سعی کردیم حلقه اتصالی باشیم بین متقاضیان، خیاطان و متخصصان. این افراد، نیازمند آموزش و توانمندسازی بودند که خوشبختانه در «کتابخانه عمومی قدس» در روستای ویان این اتفاق افتاد و ما در مرحله اول فضا، امکانات و منابع اطلاعاتی در اختیار این افراد قرار دادیم.
این کتابدار با بیان اینکه امروزه برندگان و بازندگان کسبوکار در اقتصاد بر اساس میزان اطلاعاتشان مشخص میشوند، تصریح کرد: از سال ۱۳۹۷ تاکنون ۱۲ دوره آموزشی برای آقایان و بانوان برگزار شده است. این برنامه میسر نمیشد مگر با همکاری دهیاری، اعضای شورای اسلامی، اداره فنی و حرفهای شهرستان کبودرآهنگ و شرکت شهرکهای صنعتی استان همدان. وقتی اعضا دورههای آموزشی را در کتابخانه سپری کردند با همکاری فنی و حرفهای توانستند گواهی مهارت دریافت کنند و پس از آن جواز کسب بگیرند. بسیاری موفق به دریافت تسهیلات، راهاندازی کارگاه تولیدی و اشتغالزایی شدند.
علیکرمی ادامه داد: ما نیاز به منابع اطلاعاتی مرتبط با حرفه مردم داریم که در کتابخانه محدود است و باید تقویت شود. خیلی از اعضایی که دورهها را سپری کردند، نیازمند دورههای تکمیلی هستند. باید از فضا، ساختار و منابع دیگر کتابخانهها در استانها و شهرستانهای دیگر برای برپایی نمایشگاه و غرفه فروش استفاده کنیم و این اتفاق به صورت گردشی انجام شود. چشمانداز روستای ویان تبدیلشدن به خوشه صنعتی است و به عنوان قطب پوشاک منطقه میتواند فعال باشد.
وی در تشریح اتفاقات روی داده در کتابخانه و بازگو کردن خاطراتی از اعضا اظهار داشت: طاها هفت سالش بود. هر زمان به کتابخانه مراجعه میکرد، خواهر کوچکتر از خودش، سلاله را هم میآورد. زیاد اهل گرم گرفتن و شیطنتهای بچهگانه نبودند، کمحرف و کمی خجالتی! هر از گاهی مادرشان را هم با خود میآوردند. عضو کتابخانه نبود. یک روز که همراه طاها و سلاله آمده بودند، شرایط عضویت کتابخانه را پرسید، برگه عضویت را دادم، با کمک و مشورت طاها پر کرد و سریع برای عضویت آورد.
وی افزود: بعد از اینکه کار ثبت نام را انجام دادم، سراغ کتابهای خیاطی را گرفت. از آنجایی که منابع کتابخانه برای خیاطی بسیار کم و محدود است، همه کتابها توسط هنرجوهای دوره آموزشی خیاطی به امانت رفته بود. وقتی گفتم کتابهای خیاطی به امانت رفتند احساس کردم خیلی ناراحت شد ولی چیزی نگفت. قول دادم در اولین فرصت کتابها را در اختیار او بگذارم. هفته بعد مجدد همراه با طاها و سلاله به کتابخانه مراجعه کردند. اما من فراموش کرده بودم که چه قولی دادم. درباره کلاسهای آموزشی خیاطی که از چند سال پیش در کتابخانه برگزار میشد پرسید. خانم رحمانپور، مدرس دوره، را معرفی کردم و قرار شد روز سهشنبه به صورت حضوری با مدرس دوره صحبت کنند. وقتی با خانم رحمانپور صحبت کرده بود، گفته بود که دوره تکمیل شده و با توجه اینکه آخرین دوره امسال هم هست، تا سال بعد امکان ثبتنام وجود ندارد.خیلی پیگیر بود و خیلی خواهش میکرد، اما حرف خانم رحمانپور همان بود.
این کتابدار تأکید کرد: کار رسید به جایی که یک روز به کتابخانه آمد، استرس داشت و با لکنت حرف میزد. به من گفت که دو سال قبل شوهرش فوت شده و تحت پوشش کمیته امداد و مرکز نیکوکاری هستند و از اینکه بستگان از این موضوع خبر داشتند احساس خجالت داشت. میگفت دوست ندارد، بچههایش به خاطر این موضوع در مدرسه و بین دوستان شماتت شوند. خیلی ناراحت شدم و احساس همدردی کردم، و حالا دلیل آن همه اصرار به شرکت در کلاس خیاطی را فهمیدم. میگفت پیش از این مدتی در یک کارگاه خیاطی کار کرده ولی خب تجهیزات و اعتماد به نفس لازم برای شروع کار را ندارد!
علیکرمی تصریح کرد: با خانم رحمانپور صحبت کردم و اجازه حضور او در دوره جدید را گرفتم. پشتکار عجیبی داشت. با چند نفر از هنرجویان اجازه خواستند که به غیر از روزهای کلاس هم به کتابخانه مراجعه کرده و تمرین کنند. من هم موافقت کردم. سه ماه گذشت و دوره به اتمام رسید. تا اینکه یک روز همراه چند نفر از بانوان کارآموز به کتابخانه آمدند. چند نمونه از لباسهایی که خودشان طراحی و دوخته بودند همراهشان بود. کیفیت لباسها خیلی خوب بود. از من خواستند از فضای کتابخانه برای برپایی نمایشگاه چندروزه برای نمایش و فروش محصولاتشان استفاده کنند.
وی ادامه داد: نمایشگاه همزمان با تولد حضرت فاطمه(س) و روز زن برنامهریزی شد. تعداد متقاضیان شرکت در نمایشگاه و نمایش محصول هر روز بیشتر میشد. روز موعد از راه رسید؛ باورکردنی نبود، جای سوزن انداختن در کتابخانه پیدا نمیشد. هیچ وقت کتابخانه چنین جمعیت و رونقی به خود ندیده بود. به بهانه نمایشگاه افرادی در کتابخانه حضور داشتند که طی چند سال خدمتم در آن، پایشان هم به کتابخانه باز نشده بود. خیلی از افراد با تعجب میگفتند چنین کتابخانهای در روستا بوده و ما از آن بیخبر بودیم؟
مسئول کتابخانه قدس ویان تأکید کرد: مهمتر از همه حضور خانوادگی اهالی در کتابخانه بود. به هر حال آن روز با همه ازدحام مردم تمام شد، اما ایدهای به ذهنم رسید که از فضای بدون استفاده کتابخانه برای فروش محصولات هنرجویان به خصوص خیاطها استفاده کنم و اسمش را هم گذاشتم «غرفه کسبوکار». حتی ایده را گسترش دادم و از فضاهای بدون استفاده سایر کتابخانههای شهرستان هم برای برپایی نمایشگاه فروش محصولات تولیدشده توسط هنرجویان کتابخانه استفاده کردم و به این ترتیب طرح «فروش زنجیرهای بینکتابخانهای» متولد شد.