به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، روزنامه وطن امروز در شماره 3911 به کتابخانه «رکسانا میناشی» اسلامآباد غرب و خدمات آن به کودکان مبتلا به اوتیسم پرداخته است. متن کامل این گزارش در ادامه آمده است.
نوید عزیزی، مسؤول این کتابخانه است و از نتایج مثبت ارتباطش با کودکان اوتیسم که عضو این کتابخانه شدهاند میگوید: «ما طرحی را در کتابخانههای عمومی داریم به اسم «مأموریت کتابخانه من» که در قالب همین طرح باعث ایجاد زمینه ارتباط کودکان اوتیسم با جامعه شدیم».
شغلش را دوست دارد و برای همین تلاشش را میکند تا بتواند به وسیله کتابخانه و کتاب، باری از روی دوش شهرش بردارد و به مردمش کمک کند؛ میگوید: «از زمانی که شغل کتابداری را شروع کردم، باور داشتم کتابخانه قطعا نمیتواند تکبعدی عمل کند، یعنی توجیه این موضوع برایم سخت بود که ما فقط در فضای کتابخانه باشیم که فردی به کتابخانه بیاید، کتاب دستش بدهیم و برود به امان خدا. من به واسطه معلولیت برادرم که مدام گوشهای از ذهنم را درگیر کرده، دائما در این فکر بودم که برای این قشر از جامعه، در کتابخانه به عنوان یک مکان مهم تأثیرگذار چه کار شاخصی میتوانیم انجام بدهیم که تا به حال انجام ندادهایم. همچنین میدانم این خلأ را کسانی بهتر درک میکنند که معلولی در منزل داشته باشند». انگار داستانش از همین جا شروع میشود؛ جایی که خودش تجربهاش کرده است و با وجود برادرش میداند این قشر جامعه چه سختیهایی را کشیدهاند. ماجرا را از حضور دختری که به کتابخانه آمده است تعریف میکند و میگوید: «صبح یکی از روزهای نسبتا سرد و نمزده پاییز، دختربچهای مؤدب و متین با پالتوی خزدار بلند و کفشهایی که بشدت برق میزد، گویی که اصلا از منزل بیرون نیامده باشد، همراه مادرش به کتابخانه آمد. از در کتابخانه که وارد شد، مات و مبهوت به تابلوی اعلانات ورودی خیره شد؛ انگار نه انگار اصلا من وجود خارجی دارم، نه سلامی نه علیکی! وقتی آن بچه را دیدم احساس کردم چقدر رفتارش با دیگر بچهها متفاوت است اما به خودم آمدم و گفتم نه اینطور نیست، اشتباه میکنی. در این کشمکش ذهنی بودم که مادرش با متانت خاصی در حالی که تهچهرهای غمزده داشت به من سلام کرد و گفت: «آقا کتابی درباره اوتیسم دارید؟» اوتیسم واژهای بود که حقیقتا فقط در موردش شنیده بودم و به خودم زحمت نداده بودم راجع به آن تحقیق کنم به خیال اینکه من کتابدار را چه به این واژههای تخصصی!
عزیزی که حالا کاملا با مشکلات اوتیسم آشنا شده است، صحبتهایش را اینطور ادامه میدهد: «پای صحبت خانوادههای دارای کودک مبتلا به اوتیسم، بویژه مادران آنها که مینشینی، نخستین ویژگی مشترک آنها، صبر و بردباری در رفتار با این کودکان است و گاه به مواردی اشاره میکنند که جزو بدیهیترین اصول رفتاری با این کودکان است؛ اصولی که بیشتر افراد جامعه نسبت به آن آگاهی کافی ندارند و حیطه خارج از خانه را برای آنها ناامن میکند، تا جایی که چارهای جز در خانه ماندن ندارند. کتاب را به مادر کودک دادم اما انگار تمام کائنات همان لحظه داشت به من میگفت خوشخیالی و راحتی کافی است؛ وقتش رسیده کمی از حاشیه امن بیرون بیایی و کاری بکنی؛ مگر یادت رفته معتقد به این نظر بودی که کتابخانه فقط جای امانت کتاب و قرائتخانه کنکوریها نیست. همه اینها من را رساند به مأموریتی که نهاد کتابخانههای عمومی کشور برایمان گذاشته بود و دستمان برای خلاقیت باز بود. برای همین تلاش کردم برنامهای را که اصول و هدف اصلی آن بر بهبود وضعیت زندگی مردم آن منطقه باشد، پایهریزی کنم».
به برنامهریزیهایی که برای این کودکان در کتابخانه دارد، اشاره میکند و میگوید: «بعد از این قضیه در نخستین فرصت به صورت جدی با مراجعه به بهزیستی شهرستان اسلامآباد غرب و ارتباط با کارشناس توانبخشی اوتیسم این شهرستان، اطلاعات مهمی را درباره بیماری اوتیسم و نحوه کنش و رفتار جامعه با این قشر به دست آوردم. مسؤول بخش توانبخشی اوتیسم با تأکید بر اینکه از سال ۱۳۹۷ تا به حال حدود ۶۵ پرونده اوتیسم در بازه سنی ۳ تا ۱۸ سال در مرکز پذیرش شدهاند و متأسفانه آمار نهایی شاید 3 برابر این تعداد باشد، ترس از طرد شدن از جامعه را عامل اصلی عدم مراجعه میدانست. به این قضیه واقف بودم که نهاد اجرای کارگاههای آموزشی برای گروههای خاص ارزش بسیاری قائل است و روی این قضیه بشدت تأکید دارد. القصه با این پیشزمینه ذهنی ما یک کارگاه برنامهریزی کردیم که مادران و فرزندان مبتلا به اوتیسم در آن شرکت کنند و راستش در نخستین کارگاه شکست بدی خوردم و بشدت سرخورده شدم اما از آنجا که به اذعان مسؤول توانبخشی، حضور افراد مبتلا به اوتیسم در جامعه مؤثرترین راه در بهبود شرایط این افراد است، ارادهام در این راه دوچندان شد و کارگاهها را با تعداد افراد خیلی کمتر و بدون رسانهای شدن ادامه دادیم. نکته جالب در این کتابخانه عضویت حداکثری کودکان در آن است که بیشتر از نیمی از اعضا را شامل میشود. کتابخانه با زیرساخت بسیار مناسبی که دارد در آینده حرفهای زیادی برای گفتن دارد و ایده تبدیل شدن به یک پایگاه روشنگری و کمک به کودکان اوتیسم نیز از همین جا نشأت گرفت. کتابخانه زندهیاد میناشی با برنامهریزیهایی که انجام داده 2 هدف را دنبال میکند؛ اول، ایفای نقش آگاهیرسانی به جامعه و والدین این کودکان و دوم، ایفای نقش در زمینه بهبود و درمان که این مهم با کمک مربیان آموزشدیده در این زمینه و تعامل با بهزیستی و افراد خبره در این زمینه حاصل شده است. با افتخار تمام میگویم بعد از گذشت حدودا 2 سال از نخستین مراجعه، همان دختربچهای که از گفتن واژه سلام هم عاجز و ناتوان بود، در کنار 18 دختر بچه دیگر، پای ثابت کتابخانه شده و به عضویت کتابخانه درآمدهاند. حتی با من هم بخوبی صحبت میکنند و به اذعان مادرانشان طی پیوند با جامعه بهبود معناداری در رفتارشان ایجاد شده است. ما این افتخار را داریم که شاید جزو معدود کتابخانههای عمومی استان کرمانشاه باشیم که بیشترین تعداد عضویت کودکان مبتلا به اوتیسم را داریم و در این جبهه فرهنگی مدام خود را ملزم به خدمات روزافزون و کسب تجربه بیشتر میدانیم. باید اعتراف کرد دیگر کتابخانهها پوستاندازی کردهاند و نقش کتابداران هم مانند گذشته نیست. کتابخانه زندهیاد رکسانا میناشی به یک پایگاه آگاهیرسانی اوتیسم تبدیل شده و ما نه تنها این هدف ارزشمند را بسط خواهیم داد، بلکه آن را مقدس میشماریم و تا آخرین نفس آن را دنبال خواهیم کرد، حتی اگر شده برای یک نفر».
این کتابخانه عمومی سال ۱۴۰۰ افتتاح شده است. کتابخانهای با زیربنای ۵۵۰ مترمربع، ۴۲۰۰ جلد کتاب و ۹۰ عضو فعال بزرگسال و همچنین ۱۱۰ کودک و نوجوان. این کتابخانه در حال حاضر به پایگاهی اجتماعی تبدیل شده که باعث آرامش کودکان اوتیسم و خانوادههایشان است. همه اینها بعد از صحبتهایی که با نوید عزیزی داشتم من را به شعاری رساند که خودش در طول مصاحبه بارها تأکید کرد: «کتابخانهها الان به پایگاهی فرهنگی - اجتماعی تبدیل شدهاند و دیگر فقط آن مخزن و تحویل کتاب نیستند!»