به گزارش پایگاه اطلاعرسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، عصر شعر «با شما سربلندیم» به مناسبت ولادت حضرت معصومه(س) و آغاز دهه کرامت با حضور یاسر احمدوند، معاون امور فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و رئیس نمایشگاه کتاب تهران؛ مهدی رمضانی، دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور؛ نغمه مستشار نظامی، فریبا یوسفی، ندا ارژنگ، فاطمه گیلانی، صادق غریب، سعید مبشر و جمعی از علاقهمندان در غرفه نهاد کتابخانههای عمومی کشور در سیوپنجمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران برگزار شد.
فریبا یوسفی، عضو شورای ادبی نهاد در این نشست گفت: محافل ادبی کتابخانههای عمومی در سراسر کشور به صورت مستمر در حال اجرای برنامههای فرهنگی با محوریت شعر و ادبیات هستند و استعدادهای خوبی در این محافل شناسایی شدهاند.
وی در ادامه به معرفی کتاب «کوبه» پرداخت و گفت: این کتاب اولین مجموعه شعر شاعر جوان، سعید مبشر است که غزل را به عنوان قالب اشعار خود انتخاب کرده و دنیای شاعرانه خود را در این قالب به تماشای مخاطب گذاشته است. زبان او زبانی روان، ساده، صمیمی و بدون تقید به کهن یا نو بودن است. شاعر با آگاهی خوب از ظرفیت کلمات، از همه جور واژگانی برای سرودههایش استفاده کرده است.
یوسفی گفت: شاعر مسائل انسانی و مسائل اجتماعی را در قالب شعر عاشقانه به تصویر کشیده و آمیختن همه چیز در عشق، همیشه زیبا و باعث تحیر بوده است. او در خلق تصاویر بدیع بسیار موفق است و مخاطب از خواندن اشعار او لذت خواهد برد.
وی همچنین کتاب «آن قدر تلخ که فراموش میکنی شکلات است» را معرفی کرد و گفت: این کتاب مجموعه شعر فاطمه گیلانی شامل شعرهای سپید با موضوعات مختلف است که در انتشارات سوره مهر منتشر شده است.
در ادامه شاعران اشعاری را در مدح حضرت فاطمه معصومه(س)، دهه کرامت و روز دختر قرائت کردند که با استقبال شرکتکنندگان همراه بود.
شعر نغمه مستشار نظامی
دلواپس است، دلنگران است، خواهر است
دلتنگ خطبههای امامش، برادر است
راهی دراز آمده تا سرزمین نور
مهمان مهربان قم شیعه پرور است
ریحانهایست عارفه، معصومهای صبو
حرفش حدیث معتبر و در و گوهر است
زینب شناسیاش ثمر باغ خواهری ست
زهرا مداریاش اثر حوض کوثر است
یا حضرت رضا دل بانو کنار توست
نامه رسان مشهد و قم این کبوتر است
ای آفتاب پرده نشین، اشفعی لنا
انگشتر عقیق شما مهر خاور است
عطر بهار در حرمت موج میزند
روز تولد تو به حق روز دختر است
شعر فاطمه گیلانی
خواهر از برادر آینه تر
برادر از خواهر
نور
زائر آیینههاست
هم در خراسان
و هم در قم
---
یکی خواهر
و دیگری برادر
دو گنبد غرق نور
انگار آیینهای را به دو نیم کرده باشند
نیمی در خراسان
و نیمی در قم
---
این خواهر
همانقدر به برادر شبیهاست
که آینهای به آینهی دیگر
و مهربانی در آینه کاری حرم امام هشتم
همانقدر موج میزند که در آینه کاری حرم خواهرش
شعر ندا ارژنگ
همان همیشهی حاجت به دست، بانو جان
دوباره رو به ضریحت نشست بانو جان
و باز عطر حرم! بازهم فضای بهشت!
عجیب جان مرا کرده مست، بانو جان
برای اذن دخول حرم، کبوتر وار
ببین رها شدم از هر چه هست بانوجان
و چشم زندگیام رو به گنبدت واشد
که رزق من شده بود از الست بانو جان
سلام گفتم و تا "اشفعی لنا" رفتم
سلام گفتم و...بغضم شکست بانو جان
برای ظلمت روح من آیهی نوری د
نمیشود به شما دل نبست بانو جان
شفا گرفته کسی در رواق بالاسر
ضیافت گل و نقاره است بانو جان
و باز دست نیاز من و امید برات
که قصد زائرتان مشهدست بانو جان
شعر سعید مبشر
...و صبح و ظهر و عشا میوزد به خاطر تو
خوشا به حال نسیم این همیشه زائر تو
به ترجمان جلال تو ایستاده درخت
و جویبار زلال اولین مفسر تو
فرشتگان خدا روزی از تو میجویند
که چیست پهنهی شب؟ جعبهی جواهر تو
دوباره صورت قم خیس شد که در شانت
سرودهاند غزل ابرهای شاعر تو
صدای نوحهی باد است میدود در صحن
که دم گرفته بهناگاه مثل ذاکر تو
چه خوب پیرغلامی است کوهِ خضرِ شریف
که خانه ساخته یک عمر در مجاور تو
خیال میکند انگار باز در وطن است
به قم که میرسد از هر کجا مسافر تو
به وصف گنبد و گلدسته ای قلم خوش باش
که نیست در خور حضرت زبان قاصر تو
---
و دختری که تویی، ماه سنگِ پایش بود
غروب دهکده در حسرتِ صدایش بود
و دختری که تویی، دعویِ خدایی داشت
میان این همه زن هر کسی به جایش بود
و دختری که تویی، در سکوت گهواره
حدیث حافظ و خیام لایلایش بود
و دختری که تویی _ حرف جدیاش به کنار_
چه نکتههای لطیفی که در اَدایش بود
به اخم قاصدکی سیر میشد از دنیا
کسی که عطر گل از کودکی غذایش بود
کسی که با منِ تنها غریبگی میکرد
و دوردستترین چشمه آشنایش بود
خبر گرفتم از ابلیس، کشتهمردهی او
فرشته را نظر انداختم، فدایش بود
و دختری که تویی آخ دختری که تویی
در انتهای جهان بود و ابتدایش بود
کسی نگفت که آن اتفاق پیچیده
جهان درهم من یا سگرمههایش بود