به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان فارس، سوگواره ادبی «روز وداع یاران» به میزبانی کتابخانه عمومی رئیسی اردکانی شیراز، با حضور علیرضا رحمانی، معاون امور کتابخانه ها و همکاری های اداره کل کتابخانه های عمومی فارس؛ ابراهیم کرامت فر، معاون سیاسی و امنیتی فرمانداری شیراز؛ غلامرضا کافی، استاد دانشگاه و دبیر محفل ادبی قند پارسی و جمعی از شاعران و اهالی فرهنگ و هنر شیراز برگزار شد.
معاون سیاسی- امنیتی فرمانداری شیراز در این نشست با اشاره به اینکه بسیار از این حادثه که باورش سخت است، متأثر شدیم، گفت: این خصوصیاتی که در اشعار شاعران برای شهید رئیسی ذکر میشود همه آنها را ما از نزدیک در شخصیت ایشان دیده بودیم. در سفر اخیر دولت به فارس خصوصیت مردمی شهید رییسی دیده شد. ایشان در میان مردم حضور مییافتند و با مردم هم مسیر و هم صحبت میشدند؛ مسیر زیادی را با مردم حرکت کردند و به صحبتهای همه مردم گوش دادند.
ابراهیم کرامت فر خصوصیت بارز شهید رئیسی را مردمداری عنوان کرد و گفت: مردمی بودن مشی ایشان بود. مقام معظم رهبری نیز اولین خصوصیت ایشان را با مردم بودن عنوان کردند.
وی ضمن گرامیداشت یاد شهدای این حادثه گفت: هشت شهید این حادثه افراد خاص بودند تدین و مردمی بودن خصوصیت بارز و ویژه این شهدا بود.
معاون اداره کل کتابخانههای عمومی فارس نیز برگزاری محافل ادبی از جمله برنامههای ویژه نهاد کتابخانه های عمومی کشور برشمرد و گفت: امروز به همت محافل ادبی کتابخانهها در تمامی استانها شاعران و فرهنگیان به یاد شهید جمهور شعر میخوانند و اهالی فرهنگ سوگوارند.
علیرضا رحمانی با اشاره به شخصیت فرهیخته و فرهنگی شهید آیت الله رئیسی گفت: در دولت ایشان توجه به حوزه کتابخانههای عمومی و کتابداران بسیار برجسته شد.
وی با اشاره به تاثیر هنر در بیان خدمات و شخصیت شهدا افزود: هنرمندان و شاعران میتوانند با استفاده از هنر خصوصیات بارز این شهیدان را منعکس کنند.
رحمانی با اشاره به حادثه شهید شدن رئیس جمهور گفت: این اتفاقها جنبههای مختلف و ویژگی های خاص شخصیت ها را بیشتر نشان میدهد. بعد از این حادثه ما با ابعاد تازهای از شخصیت آیت الله رئیسی آشنا شدیم. نقل قولها خاطرهها و گفتگوهایی که منتشر شد، هرچه بیشتر تلاشها و خدمات شهید رئیسی را به مردم نشان داد.
در ادامه شاعران محفل ادبی قند پارسی به خوانش سروده های خود برای رئیس جمهور شهید پرداختند.
غلامرضا کافی، دبیر محفل ادبی قند پارسی:
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
که زخمدارِ فسادیم آی ابراهیم
دریغ این که نشد کار را تمام کنید
به ماتم تو فُتادیم آی ابراهیم
به خصمِ خسته نکردی تو اعتماد آری
که ما حماسه نژادیم آی ابراهیم
تو سر به صولت دشمن فرو نیاوردی
که بر بلند چکادیم آی ابراهیم
تو بازتاب شکوفاییِ وطن بودی
چنان که آینه زادیم آی ابراهیم
قبای همت ما تار و پود تاریخ است
که از تبار قُبادیم آی ابراهیم
کم از بهشت نخواهیم خاک ایران را
که ما فرشته نهادیم آی ابراهیم
برای دفع فسادی که آفت باغ است
تبر به دست تو دادیم آی ابراهیم
دریغ این که تبر وانهاده شد ناگاه
به سینه داغ نهادیم آی ابراهیم
دریغ مرگِ تو ای رادمردِ نیک آیین
صبورِ داغ مُرادیم آی ابراهیم
به آرمان تو سوگند، آرمان بر جاست
که مرد جَهد و جهادیم آی ابراهیم
به نوگشایی سدّ رفتی و چه پیش آمد؟
که سدّ گریه گشادیم آی ابراهیم
پدرام اکبری:
چه اعجازی ست در «قاسم»که راهی کرد دلها را
به سمت «تین والزّیتون »مهیا کرد آنجا را
شب تاریک و بیم موج و گردابی نخواهد شد
اگر موسی جلودار است شیدا کرده دریا را
به عمق سینهٔ مجنون کنار هور می افتد
همان جایی که جا داده تن تبدار لیلا را
شب ققنوس شد آتشفشان پاشید در صحرا
مجسم کن چه غوغایی گرفته اهل دنیا را
هلا وا مانده در بغض افق ای ابر باران زا
که با چشم خودت دیدی تب نیزار و گرما را
ولی مبهوت ماندی و نباریدی در آن لحظه
شدی مسحور سوز نی که سوزاندی دل ما را
جهان پیر است و بی بنیاد از این فرهاد کش فریاد
که یوسف را به زندان برد و آتش زد زلیخا را.
پروین جاویدنیا:
شب قاصد بیتابی و چشم انتظاریهاست
باران و مه آغاز تلخ بیقراریهاست
یک ملت امشب مات و حیران و پریشان است
هنگامهی طوفانی از غمها و زاریهاست
پاییز می آید بهاران را بخشکاند
انگار فصل شوم و نحس بدبیاریهاست
ناباورانه میرسد اخبار حزن انگیز
صبحی که پیغامش دوباره زخم کاریهاست
بر ما مبادا خم شدن، بر ما مبادا آه
کوهیم و استمرارمان از استواریهاست
ما را محک زد بارها تقدیر با ماتم
باید بداند غم شروع رستگاریهاست
دردی نشسته بر تن و خون کرده دلها را
داغی که بر پیشانی است از یادگاریهاست
ما بازتاب نور خورشیدیم در فردا
وقتی که دل اعجازی از آیینه کاریهاست
حسین کیوانی:
آرامشت طوفان عشقی زیر سر دارد
پرواز هم از حال وروز ما خبر دارد
باید که عاشق باشی و سرگشته ی دیدار
عاشق شدن آری ،هزاران دردسر دارد
راحت شدی از طعنه های تلخ بدخواهان
مرد خدا تنها خدا را در نظر دارد
پرواز کردن رسم هر روز پرستوهاست
پروانه از پرواز کی بیم خطر دارد
بر بالگرد عاشقی سوی خدا رفتن
در باد و باران شور وحالی بیشتر دارد
جای شقایق در دل مرداب دنیا نیست
عاشق همیشه در دلش شوق سفر دارد
از تو سرودن واژه های تازه می خواهد
شاعر اگرچه حرف های مختصر دارد
ایران ،شهیدستان زیبای بهشتی هاست
در سینه اش صدها رجایی ،باهنر دارد
روحالله همت:
بانام ویاد اوکه رب العالمین است
تنها پدید ارنده ی صبح وپسین است
دارد بهشتی سبز ،اما شهر دژکرد
بیشک بهشت دیگرش روی زمین است
ای مهبط،فوجملایک ای دژکرد
ای تیغ بسته در مهالک ای دژکرد
تو زادگاه قهرمانان شهیدی
بی شک که در روی خدایت روسپیدی
ای قبله گاه هر نمازم خاک پاکت
افسوس رفتند عاشقان سینه چاکت
با من بگوآن شرزه شیرانت کجایند؟
خیل عظیم سر بدارانت کجایند،؟
این قدر که اب زلال وکوه داری
زین بیشتر هم در دلت اندوه داری
اندوه مردانت که از دنیا گذشتند
داغ عزیزانت که دیگر بر نگشتند
شرمنده ی خون شهیدان توباشم
با عشق، میخواهم غزلخوان توباشم
من ،بوسه باران میکنم سر تا سرت را
در دانه های اشک در چشم ترت را
در سینه ات دردی فراوان است ،دژکرد
بگذار روی شانه های من سرت را
دیدم خدا هم در کنارت اشک میریخت
روزیکه دیدی لاله های پرپرت را
سوگند بر آه دل وبغض گلویت
خون شهیدان توباشد ابرویت