به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی استان قم، بهمناسبت شهادت مجاهد کبیر و پرچمدار مقاومت در منطقه، حجتالاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان و محکومیت جنایات رژیم صهیونستی در غزه و لبنان، عصر شعر سراسری «راز نصرالله» به همت محافل ادبی نهاد کتابخانههای عمومی کشور ۱۵ مهرماه با حضور شعرا و اهالی فرهنگ و ادب به صورت همزمان در سراسر استانها برگزار شد.
مهدی توکلیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی استان در این مراسم گفت: باعث افتخار است که در خاستگاه انقلاب اسلامی و در همسایگی خواهر خورشید، ضمن گرامیداشت یاد شهدای استان قم، این برنامه را در گرامیداشت شهدای مقاومت برگزار می کنیم.
وی افزود: در جهان اطلاعات بخشی مهمی از جهاد تببین بv عهده هنرمندان و شاعرانی است که با زبان هنز، روایت های عاشقانه و خالصانه خود را نثار سربلندی کشور و گرامیداشت یاد و خاطره شهدا می کنند.
مدیرکل کتابخانههای عمومی استان پیرامون فعالیت های محفل ادبی شعر حکمت استان قم تاکید کرد: خوشبختانه به همت محفل ادبی حکمت کتابخانه های عمومی استان قم و همراهی شاعران استان، کنگره ملی شعر و نوحه زلال قریحه با ارائه اشعاری از شاعران آیینی استان برگزار شد و در ماه های گذشته نیز کتاب «زلال قریحه» رونمایی شد و به زودی در کتابخانه های عمومی توزیع خواهد شد.
وی تصریح کرد: امیدوارم با حضور مجتبی خرسندی، شاعر جوان و خوش آتیه استان و رهنودهای استاد محمدی مبارز، محافل ادبی استان پیش از پیش فعال باشد.
در ویژهبرنامه استان قم به میزبانی کتابخانه مرکزی قم، حسین محمدی مبارز، مجتبی خرسندی سید محمد بهشتی، حسین عباسپور، میثم داوودی، محسن حسنی، حسن معارفوند، محمدحسین مهدویان، عاطفه جوشقانیان، سمیه خردمند، فرزانه قربانی، مهمان ویژه بوده و به شعرخوانی پرداختند.
چشم گلدسته ی شهر از غمتان می گرید
رفتی و ماذنه هم جای اذان می گرید
با تو و خنده ی سرخ تو بهاری می شد
سیب لبنان که در آغوش خزان می گرید
پدر امت مظلوم،ابو هادی جان
چشم بیروت تو با پیر و جوان می گرید
آه از رجعت سرخ تو به جوش آمده است
این همه خون که میان شریان می گرید
با پر و بال شهادت به کجا رفتی که
آسمان از غم تو مویه کنان می گرید
انفجار از تو گذشت و وسط رقص جنون
تن صد پاره ی تو با هیجان می گرید
آیه ی"نصرُ من الله"شده ورد لبش
کودک غزه اگر در خفقان می گرید
فرزانه قربانی
امروز سر دشمن ما پایین است
والله که پیروزی حق شیرین است
از سختی انتقام ما فهمیدند
آن وعدۀ صادقی که گفتیم این است
فرزانه قربانی
دلم از زیر آوار غمی جانکاه میآید
که از دیدار آن کوه از نهادش آه میآید
مترسانیدمان از آنچه عمری در پیاش بودیم
شهادت آشنای ماست، با ما راه میآید
که ابراهیممان با شوق در آغوش آتش رفت
که اسماعیلمان خود سوی قربانگاه میآید
یَلان خنجر از پشتاند این شیران پوشالی
چنین مکّارهگی امّا به یک روباه میآید
ولی ما سرتر از سرویم و پابرجاتر از کوهیم
و پیش صبرمان هفتآسمان کوتاه میآید
ولی فصل تبسّمهای ما هم میرسد از راه
ببین آنک شکوه «جاء نصرالله» میآید
هوا این روزها ابریست امّا من دلم قرص است
پس از باران شبی آن ماهتر از ماه میآید
سید محمد بهشتی
بر کران ساحل نزدیک میگریند یارانت
میخروشد در مصاف صخره، موج سوگوارانت
ای شهادت را گرفته تنگ در آغوش،نوشت باد!
لذت سیر و سفر در عرش سوی همقطارانت
وقت ایمان نیست فصل سرد را، ققنوس خواهی شد
شعله شعله میشکوفد از میان خون، بهارانت
مژده دادی فتح نزدیک است، صبحی زود بیتردید
در دل خورشید میتازند بر ظلمت، سوارانت
بر مژه آویخته فانوس اشک سرخشان روشن!
عهد خون بستند در شام غریبان، بیقرارانت
شیرْآهنْکوهْمردا! در سکوت تشنه کامیها
میرسد از بیکران آسمان، فریادِ بارانت
صبح جمعه، در رکاب مقتدایت باز میگردی
خندهات گل میکند در دیده چشم انتظارانت
میثم داودی
شروع ماجرای اوست، پایانی که ما دیدیم
در این دنیا نمیگنجید، انسانی که ما دیدیم
مسیحا بود و انفاسش به دلها زندگی میداد
نخواهد شد اسیر مرگ، آن جانی که ما دیدیم
از این سروی که افتاده، هزاران سرو میروید
حریف او نخواهد شد، زمستانی که ما دیدیم
تماشا کن شکوهش را که حتی در دل آتش
تلاطم میکند موج خروشانی که ما دیدیم
بخوان "انا فتحنا" و بخوان از "جاء نصرالله"
سراسر آیه فتح است، لبنانی که ما دیدیم
بدان ای ریشه صهیون، اگر در سنگ هم باشی
به بادت میدهد یک روز، طوفانی که ما دیدیم
محمدحسین مهدویان
پیچید در سراسر دنیا پیام ما
نزدیکتر به قله شد از قبل گام ما
مضمون شعرهای بلند و حماسی است
هرجا شنیده میشود امروز نام ما
در انتظار لحظه پیکار ماندهاند
شمشیرهای آخته و در نیام ما
با هر شهید، باور ما زندهتر شده است
"ثبت است در جریده عالم دوام ما"
نزدیکتر شده است زمان زوالتان
نزدیکتر شده است زمان قیام ما
باید از این به بعد بمانید روز و شب
در انتظار سختترین انتقام ما
محمدحسین مهدویان
خودت شوراندی آخر خشم فرزندان رستم را
همان شب که شکستی حرمت این خاک و پرچم را
چه باک از مرگ تا ما تشنهی دیدار دلداریم
که با این تشنه کامیها چشیدیم آب زمزم را
ولی بعد از شهادت همچنان دستان ما باز است
ندیدی ضرب شست ناب طهرانی مقدم را؟
صدای اقتدار ماست یا تو؟ گوش کن قدری
تو که کر میکنی با ادعایت گوش عالم را
چه شب ها که غذای غزه رگبار مسلسل بود
تو حالا نوش جان کن وعدهای این مشت محکم را
هنوز آن انتقام سخت مانده، انتخابش کن
چه میخواهی؟ چه ماهی؟ فاطمیه یا محرم را..؟
عاطفه جوشقانیان
تقدیم به بانوان فلسطین و لبنان که به بانوان عاشورایی اقتدا کردند
با تو فریاد میزنم هر روز ، من به تو فکر میکنم هر آن
شب و روزت چگونه می گذرد ؟ زیر آوار آجر و سیمان ؟
دورم از تو ولی به یاد توام، مثل آهی که در نهاد توام
در همان لحظه های فریادت، دلم آنجاست زیر بمباران
روزهایم به اشک آغشته، روزه را باز میکنم با بغض
به غمت فکر میکنم هر روز، غم لب های تشنه در رمضان
غم فرزند خانمان سوز است، داغ آلاله استخوان سوز است
دشت غزه بهار خونین شد، غزه در خون کودکان غلتان
با توام خواهر فلسطینی، وطنت مثل کوه پابرجاست
ای صدای حماسه و فریاد، تو کنار درخت غزه بمان
ریشه ی ظلم و زور می خشکد، مرگ ظالم همیشه نزدیک است
بخروش و مدام جوشان باش مثل رودی که می کند طغیان
به خدای علی شما هستید، به خدای علی که زنده ترید
شاهدم سوره های قرآن است، شاهدم بانگ ایها الانسان
قلبم این روزها برای شماست، روحم این لحظه ها کنار شماست
به خدا اشک می شوم هر شب، تا ببارد از آسمان باران
خون سید خروش خواهد کرد، نسل صهیون به باد خواهد رفت
می وزد کاروانی از شادی، در دل غزه در دل لبنان
گرچه این فصل، فصل کوچش شد، دلمان داغ از عروجش شد
خبر آمد که باز می گردد در رکاب امام مهدی مان
سمیه خردمند
مردانه مردن افتخارت بود
ای سرو ذلت در مرامت نیست
دنیای ما زندان مومن هاست
فرجام عاشق جز شهادت نیست
باور نخواهم کرد داغت را
با زخم هایت عشق معنا شد
رفتی و اشکم این عمار است
رفتی حبیبت آه تنها شد
جنس غم تو مثل عاشوراست
تا هست دنیا در دلم جاریست
تو سر به زانوی حسین اما
عطر عبایت در حرم جاریست
کام تو شیرین از شهادت شد
تلخ است دنیا بی حضورتو
تا خاک از حبس تو عاجز ماند
شد آسمان لبریز نور تو
خون تو سرمشق هر آزاده
خونت چراغ راه امت شد
راه تو معراج مجاهد ها
راه تو دست آویز وحدت شد
داغ تو بر دلهای ما مانده
ما زخم را با اشک تر کردیم
فرجام عاشق جز شهادت نیست
از راه تو هیهات برگردیم
حسین عباسپور
اگر چه مثل آسمان غم تو بی کرانه است
نگاه تو لبالب از شکوه عاشقانه است
اگر چه گوشه گوشه دل تو داغ لاله ایست
چه بیشمار روی شاخسار تو جوانه است
پناه پابرهنه ها زمان زمانه تو نیست
به روی شانه های تو ولی غم زمانه است
نماند در حصار مرزها شعاع نور تو
برای ما خرابه های غزه نیز خانه است
وطن کبوتری سپید دور گنبد طلاست
کجا مجاور بهشت اسیر آب و دانه است؟
بهانه گیر ها فریضه است انتقام ما
دفاع از حرم کجا معطل بهانه است؟
قسم به خون کودکان بی پناه و بی گناه
همیشه وعده های پیر عشق صادقانه است
حسین عباسپور
بر عکس آنهایی که با اکراه میسوزند
در جمع ما پروانه ها دلخواه میسوزند
دیروز بت را روی بت آوار میکردند
امروز مانند خلیل الله میسوزند
مقصد اگر خورشید باشد، سوختن شرط است
منزل به منزل سالکان در راه میسوزند
اینجا به آتش احتیاجی نیست، این مردم
دارند با داغ فلسطین آه میسوزند
آتش بزن ما را و خواهی دید در آتش
ققنوس ها را زنده تر هر گاه میسوزند
امروز یا فردا به پایان میرسد صهیون
کبریتها تا مدتی کوتاه میسوزند
محسن حسنی
پر پرواز را گشوده دلت
آسمان فرصت پریدن توست
خون تو در رگ زمان جاری ست
قلب ها زنده با تپیدن توست
آتش آورد قوم نمرودی
جان گرفتی میان نابودی
که خلیلانه بین آن بودی
چشم تاریخ گرم دیدن توست
خانه ات روی دوش، چون طوفان
مرز قلبت کشیده تا لبنان
ای طنینت بلندی جولان
گوش ها تشنه ی شنیدن توست
درس امروز، ایستادن بود
تا رسیدن، ادامه دادن بود
پیش معشوق سر نهادن بود
مشق امروز ما، کشیدن توست
باز هم خون ذخیره خواهد شد
روز شان شام تیره خواهد شد
نور خورشید چیره خواهد شد
صبح من! نوبت دمیدن توست
محسن حسنی