چهارشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۲

همزمان با سراسر کشور؛

عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد

عصر شعر «راز نصرالله» در کتابخانه دکتر حصیبی شهر اراک

همزمان با سراسر کشور، عصر شعر سراسری «راز نصرالله» با حضور علاقمندان به حوزه ادبیات پایداری در اراک برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان مرکزی، عصر شعر سراسری «راز نصرالله» همزمان با سراسر کشور با حضور حجت‌الله شایان‌پور، جانباز دفاع مقدس و فعال فرهنگی، علی گودرزی زاده، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی استان؛ سالار جیریایی، رئیس حوزه هنری استان؛ سعید جلایی، معاون فرهنگی سپاه اراک؛ عباس احمدی، دبیر محفل ادیب، جمعی از شاعران و علاقمندان حوزه ادبیات پایداری در کتابخانه عمومی دکتر مهین حصیبی اراک برگزار شد.

در این برنامه حجت‌الله شایان‌پور، جانباز دفاع مقدس و فعال فرهنگی استان مرکزی ضمن اشاره به خاطرات خود در حوزه مقاومت و پایداری، در خصوص محبوبیت شهدای بزرگواری همچون شهید حاج قاسم سلیمانی، شهید سیدحسن نصرالله و دیگر شهدای میهن اسلامی مطالبی بیان کرد.

این مبارز و جانباز هشت سال دفاع مقدس گفت: با بیانات ارزشمند رهبر معظم انقلاب در مورد کتابخوانی و دفاع مقدس، تکلیف برای همه ما روشن است و باید به درک آن برسیم.

در ادامه جمعی از شاعران پیشکسوت و نوجوان از جمله مهدی کشاورز، عباس احمدی، مریم عرب، سوگند بابایی، دینا ربیعی، مهدی پیرهادی، علی حسینی اصیل و رضا صمدیان آخرین سرودهای خود را که برخی نشأت گرفته از جریانات اخیر و شهادت سید حسن نصرالله است، خواندند.


سروده عباس احمدی:
ای قوم - جسارت نشود-  دیرزمانی است
از غیرت و از عشق نه نامی نه نشانی است

تیتر یکِ اخبار، حماس است و حماسه 
انگار جهان تشنه یک جنگ جهانی است

اما نه جهان عرب آبستن خشم است
نه می پَرد از خواب، اروپای اومانیست

ای غزه برای تو جز افسوس نداریم
با این همه غمخوار چه جای نگرانی است؟

 مصری که فشرده است گلوگاه رفح راه
ایران عزیزی که سرش گرمِ گرانی است 

رسم الخط امروز تو خون است و گلوله
نه گویش عِبری و نه خط سُریانی است

 در سفره تان نانی اگر نیست، خدا هست 
در خانه ما رونق اگر هست صفا نیست

سد بسته ای امروز به هرزآبه صهیون
تقدیر تو سنگی است که در دست جوانی است
...
شادیم به این مژده که آن پیر به ما داد:
این غده بدخیم شدیدا" سرطانی است


سروده مهدی پیرهادی:
کوچه ها غرق سوگ و تدفین است
داغ غزه عجیب سنگین است

پیکر مادری که بر خاک است
چهره کودکی که پر چین است

چشمهایی که مانده بر راه است
دستهایی که غرق آمین است

در سر این ستاره ی شش پر
فکر تسخیر خوشه پروین است

قصه غارت و غنیمت نیست
این خود جنگ کفر با دین است

زخمها بر تن فلسطین است
داغ غزه عجیب سنگین است

کودکی مانده یکه و تنها
زیر آوار سنگ و آهن ها

غنچه ها دسته دسته میگذرند
از دم تیغه ی چمن زن ها

شهر لبریز عطر لاله شده 
از تقلای لاله چیدن ها

هر کجا بنگری شهید و شهید
لاله زار است کوی و برزن ها

غزه مانند آفتاب تموز
میرود روبروی بهمن ها

خون هدهد به چنگ شاهین است
داغ غزه عجیب سنگین است

قصه ی مردمان آزاده
قصه غنچه های جانداده

باز تکرار عصر عاشورا
باز تکرار خون و سجاده

طالع نحس این جهان زحل است
تا قمر دست عقرب افتاده

جای تشبیه و استعاره نماند
بی تکلف بگویم و ساده

ما برای شکست اسرائیل
همه آماده ایم آماده

آخر قصه گرچه شیرین است
داغ غزه عجیب سنگین است


سروده مهدی پیرهادی: 
فصاحت کلماتش شکوه لبنان داشت
بلاغت جملاتش غرور طوفان داشت

 نه در نگاه سپیدش سیاهی شب بود
نه وحشتی به دل از سردی زمستان داشت

حدیث حدیث بحار از کلام او می ریخت
ورای هر سخنش آیه آیه قرآن داشت

به باغبان چه بگوییم از شکوفه سیب
که تند باد خزانی شکوفه باران داشت

همیشه رو به خدا بود و رو نمیگرداند
برای قدس فدا کرد آنچه امکان داشت

چه سال تلخ و غریبی برای خوبان بود
خدا چقدر در این چند ماهه مهمان داشت

به سوی شاه شهیدان شهید لبنان رفت
به دور پیکر او عطر سیب جریان داشت


سروده سید محمدجواد سجادی:
بر خاک میریزد به خون افشان
افتاده بر نیزه همان قران

بر نانجیبان زمان لعنت
داد از همین بی عقلی انسان

خون از ید صهیون سرازیر است
ای مردمان عینک علی لبنان

پایانتان را یک اشاره بس
با دست رهبر از همین تهران

دستانتان را قطع خواهد کرد
دست یداللهی این شیران

در برگه ی تاریخ قطعا که میگویند
پیروز بر آل یهود این مردم ایران.


سروده سید محمدجواد سجادی:
در ره عشق چو مجنون، طب جانان دارد
در رگش خون شهید خون جوانان دارد
 
قِصه‌ی غربت خود در دل پیکار و نبرد
غُصه هایی که از این زخم و زمستان دارد

چند سال است که یاران وفا کرده به عهد
چند سالی که وطن لشکر سلمان دارد

آری از ملک سما خون شهید آوردند 
آسمان هم دل خون از غم یاران دارد

یوسف اینبار دگر پیرهنی نیست به کار
چشم یعقوب در این شهر فراوان دارد

بوی خون می‌رسد از دِیر سلیمانی ها
عاشقی ریشه در این بیشه‌ی شیران دارد

یک تنه در دل میدان زده ایم و دشمن
اینچنین واهمه از ملت ایران دارد


سروده رضا صمدیان: 
سرو ایران زمین و نخل عراق
عهد و پیمان دوستی بستند
تا زمان رهایی زیتون 
این درختان کنار هم هستند

سرو های بلند و ازاده
سرو های همیشه اماده
دست پر می روند از این میدان
گرچه ازادگان تهی دستند

شاخه ها را اگرچه می برند
برگ ها را اگرچه می ریزند
وای از ان لحظه ای که برخیزند
ریشه هایی که در زمین هستند

از درختان تبر چه می خواهد
غیر هیزم مگر چه می خواهد 
قبل هیزم شدن به پا خیزید
شاخه ها را هنوز نشکسته اند

ای درختی که بی خبر هستی 
هدف بعدی تبر هستی 
سوختن قسمت  درختانی است
که به ازادگان نپیوستند

ای درختان پوچ بی غیرت
سایه خواران خفته در خفت
تبر و اره برقی و افت 
دل به ترسیدن شما بستند 

ای خوش ان شاخه ها که افتادند
سر ندادند ناله سر دادند
ای صبا سر بزن به ان بیشه
شاخه ها را ببین که سر مستند
 


عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد

عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد

عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد

عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد

عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد

عصر شعر سراسری «راز نصرالله» در اراک برگزار شد