به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، علیرضا مختارپور دبیرکل نهاد کتابخانههای عمومی کشور در یادداشتی که روزنامه جامجم در روز شنبه هفتم مهرماه منتشر کرده، کتاب «اسطرلاب حق، گزیدۀ فیه مافیه» اثر استاد محمدعلی موحّد را برای علاقهمندان کتاب معرفی کرده است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
از آن صورت شود معنی درست
هفتم مهرماه روز بزرگداشت شمستبریزی و هشتم مهرماه روز بزرگداشت مولوی است.
یکی از آثار مولانا «فیه ما فیه» نام دارد که البته این نام بعدها بر این مجموعه نهاده شده و در واقع متن ویراستۀ بیانات شفاهی مولاناست. این کتاب بارها مورد تصحیح محققان قرار گرفته است. یکی از بهترین این تحقیقات کتابی است با عنوان «اسطرلاب حق، گزیدۀ فیه مافیه» با توضیحات مولویشناس برجستهٔ معاصر جناب استاد محمدعلی موحّد که صد بخش کوتاه از فیه ما فیه را انتخاب و در پینوشتهای هریک توضیحات مفیدی دربارهٔ مفردات و مفاهیم آن بخش ارائه کردهاند.
در بخشی که از این کتاب خواندنی انتخاب شده به روشنی طرز تفکّر مولانا دربارهٔ اهمیت توجّه به صورت و معنای نماز قابل تشخیص است. توضیح آنکه برخلاف کسانی که صرفاً به ظاهر و صورت نماز توجه میکنند و از معنا و روح نماز غفلت دارند، و برخلاف کسانی که صرفاً به معانی و روح نماز اهمیت میدهند و از توجه به مقدّمات و آداب ظاهری نماز غافلند، مولانا توجّه به صورت و معنا را به صورت توأم و همراه با هم ضروری میداند و هر دو تفکّر گفته شده را اشتباه میداند.
اینک گزیدۀ ۵۲ از این کتاب:
«دانۀ قیسی را اگر مغزش را تنها در زمین بکاری چیزی نروید، چون با پوست هم بکاری بروید. پس دانستیم که صورت نیز در کار است. نماز نیز در باطن است. لا صلوة إلّا بحضور القلب. امّا لابدّ است که به صورت آری و رکوع و سجود کنی به ظاهر، آنگه بهرهمند شوی و به مقصود رسی.
هُم عَلی صلاتهم دایِمون. این نمازِ روح است، نمازِ صورت موقّت است، آن دائم نباشد. زیرا روح عالَمِ دریاست، آن را نهایت نیست. جسم ساحل و خشکی است، محدود باشد و مقدّر. پس صلاتِ دائم جز روح را نباشد. روح را رکوعی و سجودی هست امّا به صورتْ آن رکوع و سجود ظاهر میباید کردن. زیرا معنی را به صورت اتّصالی هست، تا هر دو به هم نباشند فایده ندهند.
این که می گویی صورت فرع معنی است، و صورت رعیّت است، و دل پادشاه، آخر این اسمای اضافیات است. چون میگویی که این فرع آن است، تا فرع نباشد نام اصلیّت بر او کی نشیند؟ پس او اصل از این فرع شد، و اگر آن فرع نبودی او را خود نام نبودی. و چون زن گفتی ناچار مردی باید، و چون رب گفتی ناچار مربوبی باید، و چون حاکم گفتی محکومی باید.»
روزنامه جام جم ٩٧/٧/٧