به گزارش پایگاه اطلاع رسانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، عصر شعر مجازی «آوای کتابخانه» دوشنبه ۲۸ تیر ماه با حضور چهرههایی چون عبدالجبار کاکایی، بابک نیک طلب، نغمه مستشارنظامی و جمعی از دبیران محافل شورای ادبی نهاد، با سخنرانی و شعرخوانی برخی از حاضران به صورت مجازی برگزار شد.
در ابتدای این جلسه نغمه مستشار نظامی، دبیر محافل ادبی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، با تبریک عید سعید قربان، طی سخنانی درباره برگزاری جشنواره «سرود آوای کتابخانه» گفت: این جشنواره محصول محور به همت نهاد کتابخانههای عمومی کشور برگزار شده و هدف از برگزاری آن تولید آثار فاخر در این حوزه و به خصوص با گویش های مختلف محلی در گروههای مختلف سنی بوده است.
وی افزود: همان طور که می دانید حسنه کتابخوانی هم در دین مبین اسلام و هم در توسط بزرگان کشور ما به خصوص مقام معظم رهبری بسیار توصیه شده در محافل ادبی کشور نیز با توصیه دبیر کل محترم نهاد و همراهی ادارات کل کتابخانه های عمومی در استانهای مختلف، تلاش داریم این حسنه را به وسیله سرود به عنوان یکی از ابزارهای قدرتمند ترویجی، گسترش دهیم.
مشارکت استادان حوزه شعر در کنار شاعران جوان
مستشار نظامی در ادامه با اشاره به برخی ویژگیهای سرود یادآور شد: سادگی و تکرار پذیر بودن سرود، آن را به یادماندنی میکند. در یکی از بیانات رهبری در سال ۹۵ ایشان به این مورد اشاره کردند که سرود یکی از تاثیرگذارترین گونههای شعر است و آن تأثیری که سرود می گذارد می تواند سالها ماندگار شود؛ همان گونه که ما برخی سرودهای دوران دبستان خود را به یاد داریم، مانند سرودهای مرحوم حمید سبزواری که همچنان بر سر زبانها جاری است و امیدواریم آثاری که از این جشنواره حاصل می شود بتواند آثاری ماندگار باشد.
وی درباره مشارکت خوب شاعران در این جشنواره گفت: خوشبختانه این افتخار را داشتیم که علاوه بر شاعران جوان، از حضور استادان حوزه شعر بهرهببریم؛ چرا که هدف ما در این مسیر تنها ایجاد یک رقابت نبوده است و مانند اغلب برنامه هایی که در نهاد کتابخانههای عمومی کشور برگزار میکند، تولید آثار فاخر در زمینه کتاب، کتابخوانی، کتابخانه و کتابدار هدف این حرکت بوده است که خوشبختانه آثار بسیار خوب و ارزشمندی از این بزرگواران به دست ما رسیده است.
مستشارنظامی ادامه داد: درباره ثبت نام در این جشنواره اگر عزیزان علاقهمند در روند ثبت نام از طریق سایت با مشکلی روبهرو شدند با ارتباط با دبیرخانه جشنواره و ارسال مشخصات خود میتوانند در این جشنواره شرکت کنند انشاءالله در نهایت یک سرود به عنوان سرود برتر معرفی شود که در کتابخانه های سراسر کشور مورد استفاده قرار گیرد.
ترانه و سرود؛ رسانهای قدرتمند در عصر حاضر
در ادامه این جلسه عبدالجبار کاکایی، شاعر مطرح و شناخته شده کشور با تقدیر از نهاد کتابخانههای عمومی کشور و دبیر محافل ادبی نهاد در برگزاری برنامههای فرهنگی کتابمحور در سخنانی گفت: اگرچه نتایج نظرسنجی هایی که در خصوص کتابخوانی تاکنون ارائه شده تا اندازهای نگرانکننده بوده، اما این زحمات و لطفی که عزیزان در نهاد و سرکار خانم مستشار نظامی در حق کتاب و کتاب خوانی می کنند، قطعاً نتیجه خواهد داد و جامعه ما بیش از پیش به موضوع کتابخوانی توجه خواهد کرد.
وی درباره ملزومات شرکت در این جشنواره گفت: ظاهراً بناست جشنواره «سرود آوای کتابخانه» هم در این زمینه برگزار شود و دوستان اهل ذوق و یا افرادی که قریحه و ذوق سرایش دارند تشویق شوند که در قالب ادبی سرود و تصنیف در این جشنواره شرکت کنند که صد البته در ترویج اهداف این جشنواره موثر خواهد بود. اما باید این نکته را اشاره کنم عزیزانی که قصد شرکت در این رویداد را دارند صرفا نباید نگاهشان بر مبنای سرایش سرودهای کُرال، فرمایشی و دستوری باشد.
کاکایی ادامه داد: طبیعتاً افرادی که اهل سرود هستند میدانند که موضوع سرود و ترانه که به یک رسانه قدرتمند در روزگار ما تبدیل شده است. قریب به یک قرن است که ترانه در ساختار ذهنی و روحی انسان مدرن ایرانی اثر فراوانی گذاشته است؛ ترانهای که پیش از او در دست دوره گردها بود و در مجالس جشن و سور عزا رواج داشت. اما به یک باره با شروع فعالیت های اجتماعی ایرانی، به میدان آمدن قشر متوسط، گسترش روزنامه خوانی و مسئولیتپذیری مردمی، به یک رسانه قدرتمند تبدیل شد.
نقش سرود به عنوان ابزاری برای ایجاد وحدت در جامعه
عبدالجبار کاکایی درباره کارکردهای اجتماعی سرود توضیح داد: از ثمرات این سرودها این است که روح ها را به هم نزدیک میکند، مانند تاثیری که دعاهای مذهبی دستهجمعی دارد که روحیه نشاط و امید به انسان و اجتماع می دهد. در برخی از مناطق جهان که کمتر تمایل به خواندن دعا های مشترک داشتهاند، سرودها این نقش ایجاد وحدت و همدلی را برعهده داشتند. در جامعه ما که از گذشته تاکنون یک جامعه مذهبی بوده همخوانی دعاهای مشترک توانسته تا اندازه بسیاری در بیان عواطف درونی و مطالبات درونی انسان ایفای نقش کند، اما از زمانی که ایران وارد دوره جدیدی شد و نیازها و مطالبات جدید تر در جامعه شکل گرفت، در این شرایط طبیعی بود که یکی مانند عارف قزوینی، علی اکبر خان شیدا و غیر پیدا شوند و رفته رفته تصنیف فارسی شکل بگیرد.
این شاعر مطرح کشور ادامه داد: در ادامه همین روند بود که سرودهایی چون «از خون جوانان وطن لاله دمیده» بیرون آمد و گروههای مختلف جامعه با این سرود ها همخوانی و همدلی میکنند و به این شیوه تصنیف ایرانی پایه گذاری می شود و رسالت خود را در حوزه اجتماعی نشان می دهد.
عبدالجبار کاکایی با ابراز امیدواری نسبت به ارائه آثار ارزشمند و فاخر در این جشنواره و اثرگذاری آنها در روند کتابخوانی در جامعه، خطاب به علاقهمندان شرکت در جشنواره «سرود آوای کتابدار» گفت: چنانچه ذوق شعر دارید، دستی بر قلم دارید، ردیف وزن، نکات ادبی و غیره را در نوشته هایتان رعایت میکنید، لزوماً به این معنی نیست که بتوانید به راحتی تصنیف هم بگویید. سرودن تصنیف شرایط خاص و ضوابطی به لحاظ علمی دارد و دارای یک فرم و مهندسی منحصر به فرد است. چراکه کلامی که شما در اختیار دارید و قصد دارید آن را احضار کنید و روی کاغذ بیاورید، باید مجاورت و مجانست با الحان داشته باشد و در پیوند با پدیده لحن خوانی به دل بنشیند.
لزوم توجه به ملزومات و ظرائف سرایش تصنیف
این شاعر افزود: معمولاً کسانی در این امر موفق تر هستند که با الحان و موسیقی آنچه که ما در شعر یاد میگیریم مسلط هستند. همچنین بر عروض فارسی، یعنی تنظیم هجاهای کوتاه و بلند کنار هم که معمولا ذهن تصنیف سرایان با این نوع از موسیقی آشنا است. اما همه مهارت برای سرودن تصنیف یاد گرفتن عروض نیست. بلکه یاد گرفتن ظرائف صوت است که برای خود یک وزن و ترتیبی دارد. قرار گرفتن کلمات و خارج کردن آنها از اوزان عروضی و سوار کردن آنها بر الحان و موسیقی که این موضوع عموماً تجربه شنیداری می خواهد و باید بیش از معمول سرود، تصنیف و ترانه گوش کنید.
وی یادآور شد: ما شاعران بزرگی همچون نیما یوشیج داشتیم که وقتی درباره داریوش رفیعی تصنیف خواند، داریوش رفیعی به او میگوید که «نیما جان بهتر است که شما تصنیف نگویید و به همان شعر نو بپردازید!»؛ نیمایی که پدر شعر نوین فارسی بود، اما این روایت نشان میدهد که سرودن تصنیف کار هر کسی نبوده است. اما از سوی دیگری شاعران بسیاری هم داشتهایم که در فرا گرفتن موسیقی و لحن و قرار دادن کلمات بر روی هم موفق بودند؛ افرادی چون ملک الشعرای بهار و امیرجاهد که علاوه بر این که در شاعری دستی دارند در ساختن تصنیف هم موفق بودند و در روزگار ما هم جناب علی معلم، افشین یداللهی و شاعرانی دیگری در این زمینه درخشیدهاند.
سرایش تصنیف دانش نظری نمیخواهد، بلکه رفتار عملی میخواهد
کاکایی تصریح کرد: به طور کلی قصد دارم بگویم که اگر دوستان به دنبال فرمولی میگردند که به واسطه آن بتوانند به سرایش تصنیف بپردازند، باید بدانند که این کار دانش نظری نمیخواهد، بلکه رفتار عملی میخواهد. یعنی آن احساس نیاز باید در شما ایجاد شود؛ همان احساسی که در مولانا ایجاد شد که دیوان شمس و دیوان کبیر را ارائه کرد؛ اثری که کلماتش بر الحان سوار میشود و سالها در خانهها به عنوان تصانیف مطرح میشد. بنابر این لازمه فراگرفتن سرایش تصنیف آن است که آن علاقه و میل درونی در شما برای سرایش کلام موزون در پیوند با لحن ایجاد شده باشد. اگر شما کسی هستید که از شنیدن یک یا دو تصنیف زود خسته شوید و سراغ سرگرمی دیگری میروید، بعید میدانم که بتوانید به هدف خود نائل شوید، چراکه آن رفتار شیفته وار با موسیقی و ترانه باید در رفتار شما باشد تا شما را به یک ترانهسرا و تصنیف سرای خوب تبدیل کند.
وی با بیان خاطراتی از دوران کودکی خوددر این زمینه گفت: به یاد دارم پیش از انقلاب در ۱۲ و ۱۵ سالگی ترانه هایی که در فیلم های آن زمان نواخته و خوانده میشد غالباً حفظ بودم. عزیزانی که از قدیم الایام ما را در ایلام میشناختند میدانند که روبروی مغازه ما یک سینما بود و آن سینما هنوز هم تنها سینمای استان ایلام است. از آنجا که از کودکی به شنیدن و حفظ کردن ترانهها علاقهمند بودم، در آن سالها یک پای من در مغازه و پای دیگرم در سینما بود. کاری به مضامین و محتوای فیلمها نداشتم، اما از رفتن به سینما شنیدن و حفظ کردن ترانه ها بسیار لذت می بردم.
کاکایی ادامه داد: پس از انقلاب نیز که سرودها جای ترانه ها را گرفتند، سرودها را هم به اندازه ترانه ها دوست داشتم. در آن زمان پس از انقلاب، جناحهای مختلف نیز بار مختلف ایدئولوژیک خود را بر سرودها سوار و ارائه میکردند، باز هم آنها را دنبال میکردم و امروز هم اغلب همه ترانه ها و سرودهای جدیدی که ساخته میشود گوش میکنم و تلفیق اش را با موسیقی تحلیل می کنم. غرض از بیان این خاطرات شخصی این بود که به دوستانی که به این حوزه علاقه دارند یادآوری کنم که سرود و ترانه یک رفتار عملی، یک رفتار حرفهای و یک رفتار شنیداری است. امیدوارم آثاری که در این حوزه تولید می شود آثاری ماندگار باشد.
رساندن پیام کتابخانه به سراسر کشو بر بال سرود
در ادامه این جلسه بابک نیک طلب، از دیگر شاعران مطرح کشور، با اشاره به لزوم استفاده از ابزارهای موثر به منظور ترویج کتابخوانی در جامعه طی سخنانی گفت: در روزگاری به سر میبریم که کتاب مظلوم واقع شده و امکان دسترسی به کتاب برای همه مردم جامعه فراهم نیست. امروز اقدامات خوبی به همت نهاد کتابخانههای عمومی کشور در این زمینه در حال رخ دادن است که یک نمونه از آن استفاده از سرود ترانه و موسیقی در رساندن پیام کتاب خواندن به گوش مردم است که حضور سرکار خانم مستشار نظامی و سایر همکاران، در شکل گیری این حرکت فرهنگی بسیار موثر بوده است.
وی با اشاره به صحبتهای عبدالجبار کاکایی درباره ملزومات سرایش سرود و تصنیف گفت: آقای کاکایی به نکات و ظرائف بسیار زیبایی اشاره کردند که جا دارد توجهی ویژه به این نکات معطوف شود. بنده نیز سالهای سال در مجموعه وزارت آموزش و پرورش در بخش سرود و آهنگ های انقلابی، به کار تولید سرودهای انقلابی و سرودهای دانش آموزی مشغول بودم که حاصل تجربه آن سالها تولید ترانه و سرود در قالب ۳۰ یا ۴۰ نوار کاست به عنوان «آوای مدرسه» و «گلبانگ مدرسه» شد که در مدارس در قالب سرودهای دسته جمعی اجرا میشد.
نیک طلب ادامه داد: به همان تناسب تصور میکنم این اقدام نهاد نیز می تواند اقدامی بسیار ارزشمند و ماندگار باشد، چرا که مانطور که در آن سالها بسیاری از مردم مناطق کشور ما امکان استفاده از ابزار موسیقی و آهنگسازی و حتی شاعری را نداشتند و بچه ها دوست داشتند از آثار شنیداری در داخل مدرسه در مراسم صبحگاهی، زنگ تفریح و حتی در کلاس استفاده کنند، امروز نیز این جشنواره میتواند این امکان را در اختیار کودکان و نوجوانان در سراسر کشور و حتی نقاط دور افتاده قرار دهد تا از سرودهای زیبا و متناسب با اهداف کتابخوانی در کتابخانهها استفاده کنند.
لزوم توجه به مخاطب عام در سرایش سرودها
وی با اشاره به تجربیات خود در تولید سرود برای مدارس گفت: علاقهمندان به شرکت در این جشنواره باد توجه داشته باشند که فرق ترانه و سرود از یک جهت این است که مخاطب سرود مخاطب عام است، اما مخاطب ترانه اغلب مخاطب شخصی است. بنابر این این موضوع باید مورد توجه قرار گیرد که آثاری که ارائه میشود باید در موضوعات کلی تر و برای عموم جامعه باشد. همچنین آرایه های تصویری، خیال انگیزی ها و آن شگردهای زیبایی شناختی نیز باید همیشه در سرودها ارائه شود. چراکه گاهی وقت ها آهنگساز از یک جمله و یک عبارت استفاده می کند و با تکرار آن، اثری ماندگار تولید میکند؛ اثری که ورد زبان مردم میشود و به عنوان یک شعار ذهنی و شعار موسیقایی در ذهن ها و خاطرات ماندگار خواهد شد.
نیک طلب ادامه داد: اگر از این ظرفیت را در حوزه کتاب استفاده کنیم، هم شعر خودمان جاودانه خواهد شد و همان پیامی که در آن سرود ارائه شده برای مردم میماند. به عنوان مثال واژه «یار مهربان» از سروده عباس یمینی شریف که در دوم ابتدایی خوانده ایم به عنوان صفتی برای کتاب در اذهان ماندگار شد که در ادامه ترانه های بسیاری بر اساس این واژه ساخته شده و مورد استفاده قرار می گیرد.
همچنین قابلیتهای بیانی، وضوح در بیان کلمات و واژههای مورد استفاده برای آهنگسازی، ایجاد آکسان و سکوت برای ایجاد تفکر در مخاطب، امکان خوانش دسته جمعی، سادگی، درنظر گرفتن گروه سنی مخاطب، استفاده از دایره واژگان مناسب برای سرایش سرود از دیگر نکاتی بود که از بابک نیک طلب در سخنان خود به آن اشاره کرد.
ادامه این جلسه به خوانش شعر با مضمون کتاب و کتابخانه توسط شاعران حاضر اختصاص داشت که طی آن نغمه مستشار نظامی، بهرام مژدهی، نیره جهان بین، فاطمه ناظری، مجتبی باقی، هادی فردوسی، صبا فیروزی، شهرام رفیعی، سمیه تورجی و سمیه یاوری به خوانش سرودهای خود پرداختند.
نغمه مستشار نظامی:
کتابخانه دری از بهشت بر دلهاست
اگر چه پنجره های اطاق بسته شوند
کتاب آینه ی روشن نگاه خداست
روا مدار که آیینه ها شکسته شوند
بخوان به نام خدایی که خلق کرده تورا
بخوان که امر به خواندن کلام ناب خداست
بیا کتاب دلت را بخوان دوباره عزیز
کتابخانه ی ما میزبان اهل صفاست
کتابخانه درختی ست، میوه اش دانش
کتابخانه بهاری ست، غنچه اش ایمان
شکوه دوستی عقل و عشق و دانایی ست
کتابخانه قدمگاه عاشقان جهان
کتابخانه ی ما دور نیست از دلتان
کنار کوچه ی آرامش و امید شماست
کتابخانه ی ما رنگ دوستی دارد
کتابخانه ی ما خانه ی جدید شماست
کتابخانه دری از بهشت بر دلهاست
کتابخانه گلستان جاودانه ی ماست
نهاده است خدا در نهاد ما شوری
نهاد عشق نهاد کتابخانه ی ماست
سمیه یاوری:
مثل آب چشمه آرامی
مهربان و روشن و خاموش
با تو من در فکر پروازم
مثل یک گنجشک بازیگوش
می روم تا جنگل انبوه
می روم تا عمق اقیانوس
می روم تا قرن آینده
می روم تا عهد دقیانوس
من همیشه در سفر هستم
می روم یک جای خیلی دور
خاطراتی از سفر دارم
گاه شیرینند و گاهی شور
خط به خط من با تو همراهم
در مسیر جاده ای روشن
اتفاقی خوب می افتد
با تو هر دم در خیال من
با سکوت واژه های تو
نقطه نقطه همسفر هستم
تو شبیه قاصدک هایی
تو نباشی بی خبر هستم
لابه لای صفحه های تو
کوله بارم خیس و لبریز است
برگ برگت تازگی دارد
باغ تو همرنگ جالیز است
من پر از آواز گنجشکم
تو برایم آسمان هستی
روشن و شفاف و آبی رنگ
تو کتاب مهربان هستی!
سمیه تورجی:
کتابم باسواد است
ولی قصه بلد نیست
میان صفحه هایش
به جز شکل و عدد نیست
همیشه فکر تمرین
و یا حل معماست
کتاب باسوادم
شبیه پرفسورهاست
نه دارد استراحت
نه حتی فکر خواب است
فقط از صبح تا شب
سرش توی حساب است.
سمیه تورجی:
تو لبریز شعری
شبیهی به باران
لغت نامه داده
به تو نام"دیوان"
چقدر قصه دارد
غزل های نابت
چقدر گوش دادم
به حرف حسابت
تو بی جانی اما
پر و بال داری
همیشه برایم
دو تا فال داری.
فاطمه ناظری:
ای فرشته ی سپید کاغذی
روی دستهای من نشسته ای
راه غصه های مثل دیو را
رو به قلب من همیشه بسته ای
چشم تو پر از سرود و شعر
قصه ات قشنگ و خوب و خواندنی
مثل آرزو شبیه خاطره
حرفهات تا همیشه ماندنی
هدیه می کنی به قلب ساده ام
نور و روشنی و مهر و آفتاب
با تو می دوم به سمت آفتاب
می دهی به من ستاره و شهاب
حرفهای خوب خوب می زنی
توی چشم تو پر از هزار راز
من پرنده ای سپید می شوم
بالهای تو که می شوند باز
مجتبی باقی:
کتاب ای منبع آرامش ما
کلید حل صدها پرسش ما
تو هستی جلوه ی زیبای یزدان
تو می بخشی به جسم خستگان، جان
کلامت آیه های هوشمندی ست
شکوه اقتدار و سربلندی ست
کسی گر در مسیر علم کوشد
شراب دانش از جام تو نوشد
تو از پیشینیان داری نشانه
ز سختیهای هر دور و زمانه
رموز عاشقی در سینه داری
هزاران گوهر و گنجینه داری
به ما دادی تو درس جاودانی
نشان دادی اصول زندگانی
نگاهت روشنای محفل ماست
چراغ راه و حل مشکل ماست
هوای تازه ی امید با توست
شعاع روشن خورشید با توست
ترنم بخش و یار مهربانی
زلال بارش و آرام جانی
شفا و نسخه ی درمان مایی
طبیب جسم و فکر و جان مایی
نکات و درس های تلخ و شیرین
میان سطر سطرت گشته تبیین
الهی تا همیشه یار باشی
چراغ روشن افکار باشی
بهرام مژدهی:
مانند بانکی از سوالاتم
او منبع اصل جوابامه
گل میکنه هر روز توو ذهنم
هر صفحهای که تو کتابامه
هر شاخهای از یه نهال سبز
صد واژه میشه توی هر صفحه
قد میکشه صد شاخه با خوندن
تا آسمون از روی هر صفحه
حتی پرنده عاشق اینه
لونه کنه توی کتابخونه
تا هر شب از روی کتابا هی
آواز بخونه از توی لونه
لونه میسازن تو خیالاتم
صدتا پرنده توی عنوانش
وقتی کتابو باز میبینم
پر میکشن از توو گلستانش
فهرست اون، وقتی جلو رومه
یه نردبون محکم و خوبه
پا میذارم رو اولین پله
تا آخرش هموار و مکتوبه
صدتا بهار سبز وا می شه
از فصل فصل هر کتاب من
هر بار وقت انتخاب دوست
تنها کتابه انتخاب من
هادی فردوسی:
باغ و باغبان
کتابخانه باغی ست
که سبز و بی خزان است
کتابدار آنجا
شبیه باغبان است
کتاب ها درختند
درخت های بیدار
درخت های سرسبز
درخت های پربار
فضای سبز این باغ
پر از انار و سیب است
بدون این درختان
جهان ما غریب است
پرنده است انگار
کتابخوان در این باغ
کتابخانه یعنی
بهار و بهترین باغ
چه می شود در این باغ
پر از بهار باشم
شبیه باغبانش
کتابدار باشم
هادی فردوسی:
تو نسیمی تو گلی
تو بهارم هستی
روز و شب بیداری
در کنارم هستی
سبز، درباغ دلم
تا ابد می رویی
شعر هم می خوانی
قصه هم می گویی
واژه هایت هستند
گنجی از آرامش
در دلت می جوشند
چشمه های دانش
من ندیدم هرگز
که بخوابی ای دوست
بهتر از خورشیدی
تو کتابی ای دوست
هادی فردوسی:
من یک پرنده هستم
دارم دو بال رنگی
جز من کسی ندارد
بالی به این قشنگی
پرواز بال هایم
زیباترین قنوت است
با آنکه نغمه خوانم
آواز من سکوت است
هر فصل من هزاران
شعر و ترانه دارد
در صفحه صفحه ی من
اندیشه، خانه دارد
پیراهن سخن را
دارم همیشه بر تن
با بال کاغذی هم
پرواز می کنم من
هر جا که پرسشی هست
من هم جواب هستم
دانای روزگارم
شهرام رفیعی
در هوای نو شدن
با کتاب ازکهنگی
از بدی دل می کَنم
در هوای نو شدن
دل به دریا می زنم
فکرخود را می کنم
زیر دانش آبدار
سرخ و شیرین میشود
فکر من مثل انار
می تراود بعد از این
از میان فکر من
روی خط دفترم
شعر های بکر من
شهرام رفیعی:
درخت های شهر ما
چه پاک و صاف و ساده اند
بخاطر سَوادشان
همیشه ایستاده اند
مطالعه نموده اند
کتاب آفتاب را
کتاب خوب خاک را
کتاب باد و آب را
خوشا به حال سبزشان
که تازه اند و شادمان
رسیده اند با کتاب
به ابر های آسمان
نیره جهانبین:
عنوان : کتابخانهی چوبی
شب شد و باز دوباره، تو آسمون ستاره
آخر شب دل ما، هوای قصه داره
یه قصه و بعد از اون، لالا لالا لالایی،
مادربزرگ میگفتش، با موهای حنایی
من و داداش خوبم، بودیم به فکر قصه
قصههای قشنگی، از موش و آقا خرسه
قصهی روباه پیر ، با خرگوش توانا
تو دل جنگل سبز، خونهی جغد دانا
قصهی گرگ بدجنس، شنگول و منگولمون
با خواهر کوچیکش، حبهی انگورمون
قصهی کک و مورچه، دوستی روباه و شیر
درخت و روباه و زاغ، قصهی نون و پنیر
اینقصهها رو میگفت مادربزرگ همیشه
هیچ قصهای تو دنیا، قصهی اون نمیشه
مادربزرگ خوبم رفته توی آسمون
رفته که همسایه شه، با خدای مهربون
حالا کسی نیست شبا، قصه بگه برامون
غصهی مادربزرگ، نشسته تو دلامون
بابا که این غصه رو، توی چشامون دیده
رفته خودش برامون، چندتا کتاب خریده
شبا من و داداشم با هم بیدار میمونیم
به یاد مادربزرگ، بازم قصه میخونیم
کتابای خوبمون، رفیق و دوستمونن
اگه سوالی داشتیم، جوابشو میدونن
یه دوست خوب و دانا، توی اتاقمونه
شب که میشه برامون، کتاب خوب میخونه
یه دنیا حرف و قصه، تو خونهی چشاشه
کتابخونهی چوبی، دوست من و داداشه
صبا فیروزی:
اسم کتاب قصّهی من
ستارهی حنائیه
جلدشو خیلی دوست دارم
نقرهای و طلائیه
رو جلد برّاق کتاب
عکس ستاره، ماه داره
کنار ماه نقرهایش
گربهی دُم سیاه داره
قصّههای ستاره رو
از روی عکساش میدونم
برای خواهر کوچولوم
کتابو هرشب میخونم
ارسال نظر