به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی آذربایجان شرقی، همزمان با سومین سالگرد شهادت سردار شهید حاج قاسم سلیمانی، ویژه برنامه عصر شعر «جانفدا» با حضور جمعی از شاعران، نویسندگان، اعضای محفل ادبی شهریار کتابخانههای عمومی استان و علاقمندان به ادبیات پایداری در تالار قبه زرین کتابخانه عمومی شهریار شهر تبریز برگزار شد.
در این برنامه که با هدف زنده نگه داشتن و تداوم راه و یاد و خاطره شهدای گرانقدر از سوی نهاد کتابخانه های عمومی کشور در تمامی استان ها برگزار می شد، چند تن از شاعران آذربایجانی به قرائت سروده های خود با موضوع سردار شهید حاج قاسم سلیمانی پرداختند.
اشعار سروده شده توسط مرتضی طوسی
۱
چهل سال است ایران نیز میبالد که ایرانم
چهل سال است خود را عاشق این خاک میدانم
به راه دین و آزادی و عزت، خون دل خوردم
چهل سال است خون میریزد از حلق جوانانم
جنوبم زخم دلواری، شمالم درد کوچک خان
بدان من خون تبریزم ولی در فین کاشانم
صفای کرخه با خون شهیدان روشن است اینک
منم من خاک سوسنگرد، آری دشت میشانم
اگر ستارخانم، پرچم عباس بر دوشم
اگر مشروطهچی هستم یقین پابند قرآنم
چنان اندوهگینم از فراق حاج قاسمها
که بعد از غارت خاتم، من اندوه سلیمانم
ببین اینک منم آشفته و گریان و سرگردان
به دنبال تن تو رهسپار خاک کرمانم
اگر در راه دین و خاک دور از اقربا مردم
وطن غربت ندارد هرکجا باشم در ایرانم
قدم درراه روشن تر نهاده حضرت آقا
مرید اویم و باگوش نه، با دل به فرمانم
به من امید ده تا پایبند میهنم باشم
به من دستی بده تا ریشه از دشمن بخشکانم
برادر اعتمادت را جوان کن! حضرت آقا
به ما گفته است در تاریخ می ماند جوانانم
به من فرصت بده در گام دوم پیش تو باشم
که من هم یک نفر جا مانده از خیل شهیدانم
۲
قرار این بود آخرسر شهید بی کفن باشی
اگر حتی نخواهی لحظه ای دور از وطن باشی
سر قولت سرت را دادی،و می خواستی عمری
مثالِ عاشقانِ بی سر و غسل و کفن باشی
سرت را نذر آقای شهیدان کردهای سردار
لیاقت داشتی سردادهیِ هر پنجتن باشی
یقین بعدِ تو خون از دیدگان این وطن جاریست
میان جان مایی،گر چه در شام و یمن باشی
اگرچه نیستی،اما به نام کوچکت سوگند
یقین باید سر خوانِ کرامات حسن(ع) باشی
شعر سروده شده توسط الناز استوار
سلام اولسون سنه سردار حق قاسم سلیمانی
بیزی ائیله دعا ای یار دین سن بیل حسین جانی
شهامت درسینی پاک عشقیله بیز سنن ائویرندیخ
شهید اولدون آقا دینین یولوندا بیزده خرسندیخ
او گون که انقلاب اولدی نظامی برقرار ائتدین
بوتون اهل و عیالی تک گویوپ سن بی ریا گتدین
حسینین عشقی قلبینده دیلینده واردی یا زینب
دعا ائتدیم کمک ائیله اوزون ای قادر ای یا رب
یزیدین خانه سی ویران سنینکی پایدار اُلسون
سنین دشمننرین اولسون همیشه تار و مار اُلسون
دی آین اُنئوچی گلدی شهادت شربتین ایچدون
شهادت آخداریردین سن، امامینّن نجور کچدون؟
بیزی آغلار گویوپ گتدین بهشته رهسپار اُلدون
سنه قربان هامی ملت نجور اولدون نجور سُلدون؟
حسین جسمینده چوخ یاره، حسین تک، یاره دن دُلدون
سنین جسمین پاره پاره حسینه میهمان اُلدون
شعر سروده شده توسط ابوالفضل حمامی
تو نیستی و غم تو به دوشمان ماندهست
چه حرفهای نگفته که در دهان ماندهست
هنوز باورمان نیست رفتهای ای دوست
هنوز باورمان نیست و گمان ماندهست
تو زندهای و دروغ است هرچه میگویند
هنوز نام بلند تو بر زبان ماندهست
تو نیستی و به یادت همیشه دلتنگیم
هزار شکر که یادت برایمان ماندهست
چقدر مرد شبیه تو بر زمین زندهست؟
چقدر مثل تو در خاطر زمان ماندهست؟
ببین چقدر زمینگیر مثل من هستند
ببین چقدر پرنده از آسمان ماندهست
اگرچه نیستی اما شهادتت خوش باد
اگرچه با خبرت بغضمان نهان ماندهست
و آه رفتن تو انتقام میگیرد
که آه گاه چونان تیرِ در کمانماندهست
شعر سروده شده توسط امیرعلی رستمی
ای از تبار روشن سلمان و مهذیار
ای نام تو تداعی ایثار و اقتدار
آه ای درخت سبز همیشه بهار
ما ای یاد تو مثال دماوند اعتبار
جانم فدای نام تو ای مرد بی بدیل
ای جانفدای ملت ایران به کارزار
یک عکس پشت میز نداری ، دلاورا
میدان جنگ بود برایت اتاق کار
عین الاسد فدای دو چشم سیاه تو
ابروت عَمر افکن و ابروت ذوالفقار
آن شب که سمت کرب و بلا عزم داشتی
احلی من عسل به لبت بود آشکار
از جنس آسمانی و دیدم که بر زمین
افتاد دست و روح به معراج رهسپار
تقویم کاش سیزده دی نداشت کاش
آن شب نمی رسید خبر از وداع یار
اما هنوز داغ تو تازه است بر دلم
داغ تو تازه است به هر سال و روزگار
ارسال نظر