پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۴۰۲ - ۱۱:۲۴

یادداشت کتابدار گیلانی در فصلنامه صنوبر؛

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

یادداشت ماهره عاشقی معاف

یادداشت ماهره عاشقی معاف، کتابدار کتابخانه عمومی شهید مطهری شاندرمن استان گیلان با موضوع «حفظ محیط زیست» در فصلنامه صنوبر منتشر شد.

به گزارش روابط عمومی اداره‌کل کتابخانه های عمومی استان گیلان، ماهره عاشقی معاف، کتابدار کتابخانه عمومی شهید مطهری شاندرمن استان گیلان و رابط فرهنگی کتابخانه‌های عمومی شهرستان ماسال با انتشار یادداشتی فصلنامه صنوبر، به موضوع آموزش حفظ محیط زیست به کودکان از طریق شعر پرداخت. این یادداشت که تحت عنوان «از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست» در شماره ۲۰ و۲۱  فصلنامه صنوبر منتشر شده است را در ادامه می خوانید:

بعد از یک آزمون سخت در اواسط دهه نود خورشیدی در نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور پذیرفته شدم و محل خدمتم شد کتابخانه عمومی شاندرمن. انرژی زیادی برای اجرای برنامه‌­های متنوع و جذاب داشتم، برای بچه‌ها قصه می‌گفتم و شعر می‌خواندم و آنها را در کتابخانه دور هم جمع می‌کردم. بعد از کار با ذوق برای همسرم تعریف می‌­کردم که چه کارهایی انجام داده‌­ام. همسرم به من پیشنهاد داد که یک بار برای بچه‌ها قصه تالشی بگویم تا واکنش آن­ها را ببینم. سرگرمی جالبی بود، قبول کردم. اما در فکر عکس‌­العمل بچه‌­ها بودم. اولین بار برای تعدادی پسربچه قصه تالشی گفتم؛ قصه «شالَه تَرسَه مَمَد». پسرها خیلی خوششان آمد اما مادر یکی از بچه‌­ها گفت که دوست ندارم با شنیدن قصه تالشی لهجه بچه‌­ام عوض شود. من هم برای بعضی از بچه‌های علاقه‌مند، قصه تالشی می‌گفتم و برای بقیه فارسی. مدت‌ها گذشت و همسرم شعرهای کودک تالشی می­‌گفت و من برای بچه‌­ها می­‌خواندم تا این­که یکی از اقوام همسرم برای شرکتِ فرزندش در مسابقه شعرخوانی تالشی به او پیام داد و تقاضای یک شعر تالشی از او کرد. او نیز یک شعر کودک تالشی به او داد و به آن­ها پیشنهاد کرد برای تمرین شعرخوانی پیش من بیایند با کودکشان تمرین کنم تا شعر را بهتر بخواند.

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

احساس کردم ابتدا با بی‌­میلی آمدند و سعی کردم هر چه می‌­دانم را در طبق اخلاص بگذارم و هر چه می‌دانم به آن دختربچه یاد بدهم. آن دختربچه سال پیش هم در آن مسابقه شرکت کرده بود اما فقط جایزه گرفته بود. این بار دوست داشت که مقام بیاورد. خیلی با او کار کردم، روی لحن، تُن صدا، حرکات بدن و... بالاخره او به مسابقه رفت و مقام اول را به ­دست آورد. این مسابقات بیشتر شد و بچه‌­های بیشتری به سراغم آمدند. به آن­ها هم تمام نکات را گفتم و آن­ها نیز با علاقه شعرها را حفظ می‌­کردند و لذت می‌بردند. خوبی­ این اشعار این بود که مخصوص کودکان بود و کودکان از خواندنش سیر نمی‌شدند. چهار دختری که پیش من آموزش دیدند در مسابقه شعرخوانی تالشی همه مقام اول تا چهارم را به­ دست آوردند و بسیار این موضوع برایم جالب شد. از آن به بعد این دخترها همراه مادرانشان به کتابخانه می‌­آمدند تا هم برایشان قصه‌های تالشی بگویم و هم آموزش شعرخوانی بگذارم. ابتدا مادرانشان از من می‌خواستند که بچه‌­ها را پیشم بگذارند تا به کارهایشان برسند و بعدِ برنامه دنبال فرزندانشان بیایند. قبول کردم اما از آن­ها خواستم تا سه جلسه اول همراه فرزندانشان باشند و بعد مختارند بمانند یا بروند. آن­ها هم قبول کردند. حالا برای مادرها هم جالب شده بود، قصه‌­های تالشی آن­ها را به دوران کودکیشان می‌­برد و به جرأت می‌توانم بگویم که بیشتر از فرزندانشان لذت می­‌بردند. بعد از سه جلسه دیدم مادرها مشتاق­‌تر از فرزندانشان منتظر شنیدن قصه جدید هستند. به این ترتیب این برنامه بسیار رونق گرفت و هر هفته شلوغ ­تر می‌­شد. به خاطر این که مادرها لذت بیشتری ببرند قرار شد دخترها شعرهای حفظ شده خود را هر جلسه برایمان بخوانند و مادرها بچرخند و هر هفته یک ضرب­‌المثل تالشی با خود بیاورند یا یک قصه کوتاه تالشی. به این ترتیب جذابیت برنامه بیشتر و بیشتر شد. هر هفته یکی از شعرهای تالشی همسرم را برایشان می­‌خواندم شعر پَپو، موچیمَه و موچیمَه، تالشَه اسپَه، اسب، ویشَه و... و تمام کلمات را برایشان توضیح می‌­دادم تا درک بهتری از شعر داشته باشند. به شعر «ویشَه: به تالشی جنگل» که رسیدم ابتدا گفتم می‌­دانید ویشَه چیه؟ بلند گفتند: جنگل. بعد شعر جنگل را برایشان خواندم و معنی کردم. چشمانشان برق می­زد. از ان شعر خوششان آمده بود، نام درختان را به فارسی گفتم تا ببینم نام تالشی آن­ها را می‌­دانند یا نه. بعضی از مادرها بلد بودند و به بچه­‌ها می‌­رساندند. قرار شد این بار که به جنگل رفتند از پدرانشان نام تالشی درختان را بپرسند و دفعه بعد برایم بگویند.

بِری بشَم بَه ویشَه     ویشَه چَمَه کَه پیشَه

جَنگَلی بی غَم بَرَم     تا مَژَنن چه ریشَه

(بیا به جنگل برویم/ جنگل جلوی خانه ماست/ جنگل را باید نگهداریم/ تا ریشه‌­اش را از بین نبرند)

چه مفهومی زیباتر از این برای نهادینه کردن فرهنگ حفظ محیط زیست و طبیعت برای انتقال به کودکان.

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

یادم می‌آید وقتی بخشی از جنگل­‌های هیرکانی شاندرمن به ­علت باد گرم در آتش سوخت بسیار تحت تأثیر قرار گرفتم و یک شعر در سوگ این جنگل زیبا نوشتم و در فضای مجازی به اشتراک گذاشتم. بعد از چند روز دیدم دخترهای باهوشم آن شعر را حفظ کردند و با سوز تمام آن را خواندند و در فضای مجازی بسیار مورد توجه قرار گرفت. خیالم راحت شد که مفهوم حفاظت از طبیعت و جنگل در ذهن و جان این بچه‌ها به خوبی نهادینه شده و سفیرانی تربیت شده‌اند که به جای ما مبلغ این فرهنگ در آینده خواهند بود. چه لذتی بالاتر از این ...

جَنگَلی آتَش گِتَه            چمن دیلی وَش گِتَه

خَیفَه ئَه سَوزَه جَنگَل      که آتَشش کَش گِتَه

جَنگَلی را آرَسَه              سقی نارَه بمَسَه

آو پِکَرَه چه سَری            آرَسَه نی آتَسَه

بَرگنَه لیو زَمینی             خای ک زَمین بوینی

پرزَه کرا آ چه وَر            خَشی چه کَه دَچینی

لیوَه تائِن سیستینَه       ناجَه­ئِن آسیستینَه

دومَنی پیلَه دارون        چِمَه میجِن هیستینَه

دارون دو دنیا گِتَه         آستمونش پیگِتَه

آتَش اومَه زوری­نَه          دارون جانش ویگِتَه

چرا بی جَنگل بسی        چه نار مَمونو لسی

هنتَه بخا پیش بشو       چَمَه نَفَس نی پِسی

(جنگل آتش گرفته/دل من نیز آتش گرفته/ حیف است آن جنگل سبز/ شعله‌های آتش را در آغوش گرفته/ به داد جنگل برسید/ صدای ناله درخت آزاد را بشنوید/ روی آن آب بریزید/ هنوز رشد نکرده، سوخت/ برگ روی زمین افتاده/ می‌خواست که زمین ببیند/ آهو پیش او می‌آید/ و می‌خواهد شادمانی را در دلش بچیند/ تمام برگ­‌ها سوختند/ آرزوها نابود شدند/ مژه‌های چشم درختان بزرگ دامنه جنگل/ خیسِ خیس هستند/ دود درخت‌ها تمام فضا را گرفته/ تمام آسمان را گرفته/ آتش با زورش/ جان درخت‌ها را گرفته/ چرا باید جنگل بسوزد/ و کسی جلوی آن نایستد/ اگر همینطور پیش برود/ نفس­مان قطع می­ شود [اگر جنگل از بین برود دنیا نابود خواهد شد].

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

شعر «زَردَه گا: گاو زرد» را که برایشان خواندم اول کلی خندیدیم و لذت بردیم. بعد دانه­ به ­دانه فراورده­‌های گاو را برایشان توضیح دادم و نام تالشی­شان را برای آن­ها گفتم. با بچه‌ها قرار گذاشتیم که این بار از مادرانشان بخواهند که کمک کنند تا خودشان ماست بزنند، بعضی از بچه‌­ها هم قرار گذاشتند که پیش مادربزرگشان بروند و از آن­ها یاد بگیرند. فرق انواع فراورده­‌های دامی چون لور، سورَه، ماست، دو (دوغ)، خرش (شیر اول گاو) و... را برایشان گفتم و با هم خندیدیم و یاد گرفتیم. تجربه به من ثابت کرد که یادگیری به این روش بسیار سودمند است و تأثیر عمیقی بر روحیه و قدرت یادگیری کودکان دارد. به این طریق فرهنگ بومی به زیبایی حفظ می‌شود و دیگر کودکی از تالشی حرف زدن خجالت نمی‌­کشد و با افتخار نام قوم خود را بر زبان می­ آورد و از فرهنگ و تمدن خود دفاع می­ کند.


گفتنی است، ماهره عاشقی معاف یکی از هنرمندان گیلان و تالش در زمینه نویسندگی، شعر و قصه‌گویی است. وی تاکنون دو جلد کتاب «مجموعه شعر تالشی آفتاو و سا» (آفتاب و سایه) و «ایل شاندرمن و دانش بومی حفاظتی دامداران» را منتشر کرده است. کتابدار کتابخانه عمومی شهید مطهری شاندرمن شهرستان ماسال در استان گیلان عضو انجمن شعر و ادب شاندرمن است که مقاله وی با موضوع روستای معاف شاندرمن در سال ۱۳۹۲ در هفته‌نامه شریف به چاپ رسیده است. چاپ اشعار فارسی و تالشی در نشریات استان گیلان از جمله فومنات، شریف، بهار تالش، تالش، سرزمین نوروز و ویژه شاندرمن و نفر برگزیده قصه‌گویی استان گیلان سال ۱۴۰۱ بخش دیگری از فعالیت‌ها و افتخارات این کتابدار است.

نشریه صنوبر، با مسئولیت و سردبیری مانیا شفاهی فصلنامه‌ای با موضوع طبیعت و محیط زیست است که زمینه بهبود وضعیت محیط زیست کشور فعالیت می‌کند و تاکنون ۲۱ شماره آن به چاپ رسیده است.

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

از کتابخانه شاندرمن تا حفظ محیط زیست

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
6 + 1 =