به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد، نشست نقد و بررسی کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی» با حضور شریف لک زایی، مؤلف کتاب؛ مهدی فدایی، عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به عنوان منتقد و اساتید حوزه و دانشگاه در سالن جلسات کتابخانه مرکزی یاسوج برگزار شد.
مهدی فدایی، در این نشست با اشاره به وجه مدرن انقلاب گفت: انقلابها حاصل تغییرات سیاسی هستند که توسط پایینترین قشر آغاز می شود و در نهایت این مردم هستند که انقلاب را به وجود می آورند.
وی با تأکید بر اینکه انقلاب اسلامی ایران متفکرین در دنیا را به فکر می اندازد، اضافه کرد: با وجود آنکه انقلاب عملی مدرن محسوب میشود اما در ایران توسط قشر سنتی و مذهبی صورت گرفت.
این استاد دانشگاه سفر فوکو، فیلسوف فرانسوی، به ایران را برگرفته از طرح پرسش چگونگی انقلاب اسلامی در ذهن فوکو دانست و گفت: ماهیت انقلاب اسلامی به عنوان یک تغیر سیاسی از دل تودههای اجتماعی شروع شد.
این منتقد با طرح این پرسش که آیا روح عرفانی و حکمت متعالی می تواند نسبتی با جامعه داشته باشد، بیان کرد: نمیتوانیم به سادگی پاسخ این پرسش را پیدا کنیم. در ظاهر مردم ایران یک وجه عرفانی از فهم خود در مورد انقلاب، تغیرات و مرحوم امام داشتند که لیلی عشقی در کتاب «زمانی میان زمان ها» از این منظر به آن مینگرد.
فدایی با بیان اینکه هنگامی که از سعادت و کمال صحبت می کنیم تفاوت میان فلاسفه کلاسیک، یونانیان و فارابی با سنت ایران اسلامی را درک می کنیم، گفت: آنان هنگامی که از سعادت سخن میگفتند، نمیتوانستند آن را خارج از بافت اجتماعی و شهر بفهمند؛ سعادت پدیده ای مدنی است که در شهر اتفاق می افتد.
وی در پایان خاطرنشان کرد: در زمینه اسلامی هنگامی که از سعادت صحبت می کنیم نمی تواند تهی از وجوه فردی باشد؛ وجوه فردی بسیار مهم است و تا کسی به لحاظ درونی به کمال نرسیده باشد، نمی تواند آن کمال و سعادت را ایجاد کند.
در ادامه شریف لک زایی مؤلف کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی» با بیان تسلیت به مناسبت شهادت سیدابراهیم رئیسی و هیأت همراه، گفت: شهادتها باعث ایجاد همبستگی ملی میان ایرانیان میشود و همچنان ادامه پیدا میکند تا مسیر کشور را به سمت مطلوب تری ببرد.
لک زایی درباره علت نگارش کتاب «رهیافت حکمی به انقلاب اسلامی» گفت: مهم ترین نکته در تألیف این کتاب مباحث ضروری یک نگاه فلسفی به انقلاب اسلامی بود که بعد از چهار دهه این ضرورت بیشتر شده است. بر همین اساس مؤلفان در تألیف این کتاب تلاش کردند از منظر حکمت متعالیه درباره انقلاب اسلامی بحث کنند. اما این بحث نافی آن نیست که با سایر منظرها به این بحث نگریسته شود. تأثیر حکمت بر انقلاب اسلامی از دو منظر قابل بررسی است؛ نخست، تأثیر حکمت بر رهبران انقلاب و تغییری که در ذهنیت آنان ایجاد شد و دیگری مربوط به تأثیر این حکمت به عنوان یک نظریه در تحلیل انقلاب اسلامی است. از این رو سیر تحولی این نظریه ها به سمتی میرود که نظریات تک عاملی برای تبیین انقلاب اسلامی کافی نبوده و به سمت نظریات چندعلتی میرود. چنین تحولی که در تقسیم بندی جک گلدستون صورت گرفت باعث شد نگرشی که ما نسبت به حکمت متعالیه داشتیم از تغییر اندیشه رهبران انقلاب فراتر رفت و به عنوان یک چارچوب به تحلیل انقلاب اسلامی پرداخت. حکمت بر چند وجه فقه، فلسفه، اخلاق، کلام و عرفان تأکید دارد و یک نگاه چندعلتی و چندلایهای به پدیدهها دارد در این نوشتهها از این دو منظر به تحلیل انقلاب اسلامی پرداختیم و تا جایی که می شد توانستیم اندیشههای رهبران انقلاب را تحلیل کنیم. در اندیشه امام خمینی و استاد مطهری این ظرفیت به مقدار زیادی وجود دارد و همچنین در اندیشههای شهید بهشتی و دیگر رهبران انقلاب که فلسفه خوانده اند، این ظرفیت دیده میشود؛پاما با این وجود به این مبحث به لحاظ فلسفی ورود اندکی داشتیم.
وی تصریح کرد: شهید بهشتی و شهید مطهری تأکید دارند که انقلاب اهداف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی نیز داشته اما بعد اساسی و اصلی انقلاب اسلامی فکری و فرهنگی است. برای مثال به نظر حضرت آیت الله جوادی آملی انقلاب اسلامی علوم و معارف وحیانی را تا حدودی آزاد کرد؛ از جنبه دانش و معرفتی میبینیم که منظر درستی که میتوان به آن اتکا کرد و مباحث را سامان داد، همین است؛ آن هم نگاه فرهنگی دارد که میگوید اگر بخواهیم انقلاب اسلامی تداوم داشته باشد و بتواند به نحو درست و مطلوب حرکت کند، موظف هستیم در مباحث فرهنگی تأمل کنیم و تفکر و تعمق داشته باشیم تا این پدیده را جلو ببریم. در این زمینه شهید مطهری فرمود انقلاب کردن آسان است اما حفظ کردن آن و حرکت کردن در راستای اهداف انقلاب اسلامی سختتر است. ایشان همچنین فرمودند شناخت ماهیت اجتماعی انقلاب ضرورت دارد. بنابراین باید انقلاب اسلامی را بشکافیم و همه جنبههای آن را بشناسیم و در نظر بگیریم، در این صورت است که امکان نگاه داری، حفظ و تداوم آن امکان پذیر است. بنابراین اگر این مسیر شناخت را طی نکنیم از انقلاب اسلامی یک پوسته بیشتر باقی نخواهد ماند و البته از طرف دیگر هم میتوانیم در یک چارچوب فکری آن را بشناسیم و مورد تأمل قرار دهیم.
این مؤلف اضافه کرد: هنگام انتشار، کتاب بازخوردهای خوبی داشت و نقدهایی که گفته میشد را در اصلاح کتاب لحاظ می کردیم و این موضوع به بهبود و ارتقای کتاب منجر شد.
وی به کتاب «چیستی و چرایی انقلاب اسلامی» به عنوان یک درس عمومی که در دانشگاه ها تدریس میشود اشاره کرد و یادآور شد: زاویههای مذهبی و دینی در این کتاب وجود نداشت هر چند در تألیفات اول در خصوص دین اظهاراتی شده بود اما در نسخه های بعدی حذف شد.
لک زایی با بیان اینکه انقلاب اسلامی انقلاب عظیمی بود اما پشتوانههای نظری آن تبیین نشده و از دیگران برای تبیین آن استفاده می کنیم، گفت: هر چند این عمل مطلوب است اما نباید با دیدگاه غربی ها آن را تحلیل کنیم.
نویسنده کتاب «رهیافت به انقلاب اسلامی» در پایان با بیان اینکه تغییر و تحولی که سنت الهی است اتفاق می افتد، گفت: انقلاب اسلامی نمونه بارز این سنت است. برخی از همان اول انکار میکردند که این انقلاب صدرایی باشد اما برای اثبات آن هیچ نظریه ای نداشتند که در جای خود قابل تأمل است.
ارسال نظر