به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی استان ایلام، به‌مناسبت شهادت پرچمدار مقاومت در منطقه، حجت‌الاسلام والمسلمین سیدحسن نصرالله دبیرکل حزب‌الله لبنان، عصر شعر سراسری «راز نصرالله» با حضور سمیه حیدری، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی ایلام؛ حجت الاسلام رئیسی، معاونت سازمان تبلیغات اسلامی؛ روح الله قیطاسی، معاونت فرهنگی سپاه امیرالمومنین (ع)؛ سیدحسن همتی، جانشین مدیرکل حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس؛ محمد یوسفی، رئیس اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانش آموزان استان و اعضای محفل ادبی بر قاف قلاقیران در سالن اجتماعات کتابخانه مرکزی استان ایلام برگزار شد.

سمیه حیدری، مدیرکل کتابخانه‌های عمومی ایلام در حاشیه این برنامه با بیان اینکه محفل شعر «راز نصرالله» به مناسبت گرامیداشت شهادت سید حسن نصرالله، دبیرکل حزب الله، سردار نیلفروشان و شهدای مقاومت به صورت همزمان در سراسر کشور به همت مجموعه نهاد کتابخانه‌های عمومی برگزار می شود، اظهار داشت: برای پاسداشت و ترویج هر مفهوم و ارزشی، زبان هنر به ویژه ادبیات پایداری می‌تواند بسیار اثرگذار باشد. ایستادگی انسان در رویارویی با مسائل و حماسه‌ها در قالب شعر و نثر ظهور و بروز پیدا می‌کند و احساسات درونی نویسندگان بر روی کاغذ جاری می‌شود.

مدیرکل کتابخانه‌های عمومی ایلام با تاکید بر اینکه یکی از دغدغه‌های جامعه امروز مبحث هویت بخشی به نسل جدید است، تصریح کرد: تعداد کثیری از این گروه سنی به دلیل عدم آگاهی و عدم شناخت کافی از برخی مسائل جامعه، غفلت می‌کنند و به اتفاقاتی که در کنارشان رخ می‌دهد بی تفاوت هستند.

وی با تأکید بر اینکه مسئله نسل ما ناتوانی در درک مفاهیم دینی نیست، عنوان داشت: ادبیات مقاومت با معرفی اسطوره‌های ملی و تاریخی عرق وطن دوستی و دفاع از آب و خاک، اعتقادات و مذهب را در شخصیت فکری افراد ایجاد می‌کند و در عکس العمل‌های آن‌ها اثرگذار است.

سمیه حیدری با بیان اینکه از طریق ادبیات پایداری می توان صدای مظلومیت یک ملت را به گوش جهانیان رساند، افزود: می‌توان با زبان هنر و حماسه، درد و رنج مردم مظلوم و ستم دیده غزه و ضاحیه را به گوش انسان‌های آزاده رساند و امیدوار بود با شنیدن این ادبیات، خیزشی در مقابل این ظلم و ستم شکل گیرد.

وی با اشاره به منویات مقام معظم رهبری که فرمودند «سید مقاومت یک شخصیت نبود بلکه یک مکتب و راه بود»، افزود: با ادبیات پایداری به عنوان یک سلاح اثرگذار می‌توان شهید حسن نصرالله را به جهانیان معرفی کرد و مکتبی که هدف والای آن لقا الله و رضایت خداوند است را به جهانیان شناساند. مکتب شهید نصرالله تا ابد همانند رودی که هرگز خشک نخواهد شد در جریان است و اطرافیان خود را از معرفت الهی سیراب خواهد کرد.

در ادامه اعضای محفل ادبی بر قاف قلاقیران به خوانش اشعار خود پرداختند.

عباس صیدی کلهر
هەێ داد یە وەڵنگە ڕێژە یا لووبنانە
یا خارەت  گێانە لەێ ، خەریوستانە

هەێ داد! جەگنە ، جەنگ مناڵە و مۊشەک
هەێ داد!  چەنی  مناڵ کووشتن ئەرزانە

نه تنها که سروهای خیابان به نام توست
که هرسنگ درسراسر لبنان به نام توست

خزان، برسرت وزیدو تنت باغ گل دمید
ولی  ارمغان  سبز بهاران به نام توست

نگاه کن و بدان، پس از این روزهای سخت
که آن جلوه گاه شوق فراوان به نام توست

وهرگز اسیردست خزان ها نمی شویم 
که زیتون و فصل بارش باران به نام توست

بلند ترین  پیامت ، تبسم  زخم  بود 
کنون چامه چامه صبر درایمان به نام توست

یقین داشتی که آخر راهت شهادت است
که اکنون شعر حماسه سرایان به نام توست

∎∎∎∎

نورالدین نورالهی

ظلمت اسرائیلی
داغ تو بر هم زده است ضاحیه ی لبنان را
کیست این که برهم ریخته شیرازه ی قرآن را!
از جنس ایمان جدش می تازد و هیهات گوست
این که نگاهش دوخته بر عزت ایران را
این حامی هرچه مجاهد کیش و عاشق پیشه است
این که شهید و شاهد است تا به ابد پیمان را
هجر تو در چشمان گریان امت گل داده است
آنگونه که رویانده است در هر چه دل حرمان را
ای که شهادت کمترین اجر تو و ایثار توست
بر اعتلای عشق بخش تقلیل و این نقصان را
وحشت اسرائیلی یان بر صبح این شبها مپاش
تا این طلیعه طی کند اندوه و این کتمان را
پیکار خونین تو از توسیع آفاقم گذشت
چون می توان نادیده دید این بی کران عنوان را؟
ای مهبط آرامش یاران حزب الهی ات
آوردگاه رویشی این قوم بی باران را
نصر و من الله نصرت است، هم نصر ما هم نصرالله
رنگ شهادت داده ای این چهره ی خندان را
راهت پر رهرو باد و عشق بر دست تو بوسه زند
این گونه که رهرو شدی تکریم این کیهان را؟
اسکندرانه فتح تو با پرچمی همرنگ عشق
با نام تو پیوند داد لبنان را جولان را
من هم مجاهد می شوم بر تو و بر آیین تو
راهی بجز تمکین نیست تقدیر این یاران را
هشدار این راه خطر لبریز گرگ و رهزن است!
هرچند تو در معرکه قابل ندیدی جان را
ای با یزید قرن من، سالک تر از هر عارفی
ای شور شمس از نو نویس، تحریر این عرفان را
فرمانده شد بر قلب و دل، حاشا کسی دورش کند!
از فتح و اندیشه اش، این مرد در میدان را

∎∎∎∎

یوسف رستمی؛
دلم را بنده خود کرده این دینی که آزاده است
چه زیبا می شود آداب آیینی که آزاده است

سراست از پادشاهانی که دنیا را می آشوبند
گدای عشق و سرگردان مسکینی که آزاد است

سرش بر باد خواهد رفتیا با باد می رقصد
خوشا سرو سرافرازی که میبینی که آزاده است

در آیی از قید قالب ها و مضمون ها روایت کن 
هزاران حرف تازه در مضامینی که آزاد است

دو صد مونتسکیو در مانده در آداب و ایمانم
دمیده حق در این روح القوانینی که آزاد است

هزاران کوه سنگی در میان مشت خود دارم
به امید رسیدن تا فلسطینی که آزاد است

∎∎∎∎

اسلام انصاری فر؛
جبهه ی ما، جبهه ی« نصر من الله» است
انتقام سخت تر از سخت در راه است

هی بزن ترسو، بزن، ما حزب پیکاریم
ما هزاران «قاسم» و «سیدحسن» داریم

دست و پای آخرت را می زنی دیگر
خون بی اندازه کرده دامنت را تر

در دل خاورمیانه، پایه ات مانده
ذره ای از انتهای سایه ات مانده

قهر تاریخ است؛ می آید برای تو
در دهانت بسته خواهد شد صدای تو

جبهه ی ما، جبهه ی « تین و الزیتون» است
گام های ما به روی جان صهیون است

هی بزن، ترسو، بزن، بیدارتر  ماییم
با ابابیل زمان سمت تو می آییم

پرچم ما، پرچم قدس است، در باد است
مقصد ما کربلای قدس آزاد است

وعده ی صادق  پرت را کنده و بالت
 ترس افتاده به سر تا پای احوالت 

 گنبد پوشالی ات از نام افتاده
طشت رسواییش هم از بام افتاده

مانده تنها «ها»یی از حجم نفسهایت
سخت پیچیده نوار«غزه» در پایت

خون معصومان طفل از ماه می ریزد
یک شبی کاخ تو همچون کاه می ریزد

∎∎∎∎

فریده علی کرمی؛
مثنوی  دفاع مقدس
ایران پر لاله...

به نام خداوند، روح و روان
که او را بدارم، به جسم وبه جان 
خداوند حَیُ که هم داور است
‌خِرَد بر دلُ و بر باور است 
ز الطاف او، برهمه بندگان
که نامی نهاده، به ایرانیان 
که ما را طلوع ولایت دمید
که این مژده اش، از بهاران رسید
ولیکن یکی از بهاران کم است
به امید حق در پی مرهم است
پس از سختی سالهای سیاه
زمین میشود  لاله زار از گیاه
اما ای عزیزان ایران زمین
مدتها شده دشمنی در کمین
واین دشمن از باب بیگانه است
جدا از دَرو مرز، این خانه است
که او دشمن شیر مردان ماست
 به مرگَش رسانید که او امریکاست
که دارو ندار وطن برده است
 و ایران من بی افسرده است 
اما تا به کی ظلم او بر ملاست
که تا خامنه شیر ما مُقتداست
دلیران ایران چو شیرزاد او
تکاور امیران و، پهباد او
در این سرزمینم، چو گنجی  نهان
شده فخرو عزت به ایرانیان
که نامش بوَد پیر غلام حسین
یکی رهبر است و یکی نور عین
الهی خودت، شور محشر دَمان
بزن بر سر آن، چپاول گران 
درین مُلک آباء و، اجدادیم
هزار لشکر است درین وادیم
تو کم ناله کن، خاک پر گوهرم
تو ای سرزمین، پر از لشکرم
اگر چشم تو، پرزخون و غم است 
اگر زخم تو، تشنه ی مرهم است
همه ناله ات، را به سر می خریم
اگر همچو لاله، همه پر پریم
جهان تشنه ی،  شورو غوغای توست
به آوازه و نام، والای توست
فدایت شَوَم رهبر پیر من
علی حیدری بر این دَیر من 
تویی رهبر خاک، دلگیر من
تو سبط حسین، سید و میر من
به خاکت کنند، چون شغالان هجوم
که تا شیر داری، برین مرزو بوم
اگر پای دشمن به خاکت نشست
اگر سینه ی سرزمینم شکست
اگر ناله از داغ، یاران کنی
اگر خون زچشمان، چو باران کنی
تسلا دهیم سینه ات، باسلام
که بعد از خدا، نام توست برکلام
  دل از ناله هایت، به تنگ آمده 
کدامین حرامی، به جنگ آمده 
 سراسر وطن  به گورش کنیم
و هم خاک غم، بر حضورش کنیم
شغالان چه دارند، که زوزه کشند
دُم خویش گرفته، به پوزه کشند
به پایت بدادیم، برادر زیاد
به خاکت نمودیم، سراسر جهاد
ولی همچنان مُلک ایرانمی
تو آن یادگار، دلیرانمی
 اگر کوفیان دست به غارت زدن
به خون شهیدان، امارت زدن
و خون خدا، ریخته اند در وطن
کشاندیم آنها  را به رنج ومِحَن
تویی سرزمین، هزاران ساله ام
تو ای خاک پاکِ، پر از لاله ام
بخوانم برایت، سرود وطن
تو ای گلعِذار، پر از نسترن 
به نامت به یادت به خاکت قسم
به گستردگیِ، سرایت قسم
به خون شهیدان و، آوازه ات
به شیرو به شیران دروازه ات
به هر ذره از خاک تو، یگ گُل است
که هر شاخسارت، پر از بلبل است
تو ای نَقل شیرین،  فردوسیم
امیر خراسان، شَه قُدسیَم
به جا مانده، ای یادگار کُهن
توکه لاله زاری، به دشت و دمن
هوای دل انگیز و، چهار فصل تو
هزاران درود بر هزار نسل تو
که جولان زده، دشت پهناورت
که پرده زده، مهربان خاورت
درین سرزمین پر از گنج تو
 که صهیون شده، باعث رنج تو
توای سرزمینِ به فارسی زبان
سرای گُهر، مُلک ایرانیان
به هور الحویزت به کارون تو
به دشت و دمن به هامون تو
به عهد وبه رسم جوانمردیت
مکانهای زیبا، جهان گردیت