به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه، سومین دوسالانه قصه گویی «نهال امید» در مرحله مقدماتی در حال برگزاری است. ارج نهادن به سنت قصهگویی و نقالی و اضافه شدن این خدمت ارزشمند به خدمات کتابخانه ها به عنوان یک پایگاه فرهنگی-اجتماعی به ویژه برای مخاطب کودک و نوجوان؛ شناسایی استعدادها، تشویق، پرورش و بهرهمندی از توانمندی کتابداران و اعضای کتابخانههای عمومی، تنها بخشی از اهداف جشنواره دوسالانه قصه گویی نهال امید است که هم اکنون سومین دوره خود را آغاز کرده است. کتابداران و اعضای کتابخانه های عمومی استان کرمانشاه نیز همانند دیگر استان ها، خود را برای درخشش و نمایش توانمندی ها آماده می کنند. سومین دوسالانه ملی قصهگویی «نهال امید»، بهانه ای بود که با نسرین عبدلی، کتابدار کتابخانه شهید بهشتی کرمانشاه و یکی از شرکت کنندگان موفق دومین دوسالانه جشنواره قصه گویی نهال امید، گفتگویی صمیمی داشته باشیم.
نسرین عبدلی با اشاره به پیشینه خود در حرفه کتابداری، گفت: به مدت یازده سال است که به عنوان کتابدار، توفیق خدمت در جمع کتابداران و کتابخوانان را داشته ام. هم اکنون کتابدار کتابخانه شهید بهشتی کرمانشاه و مادر یک دختر نوجوان هستم.
وی افزود: من در دوره کودکی علاقه بسیاری به قصه داشتم؛ اولین قصه ای که شنیدم یادم نیست، چون خیلی کوچک بودم. مادرم هر روز برایمان قصه می گفت. هنوز خیلی از آن قصه ها در خاطرم مانده است. قصه دختر انار، قصه حسن کچل، قصه خاله موشه، قصه نمکی و ... . من عاشق قصه های مادرم بودم. وقتی بزرگ تر شدم، کتابی با عنوان «قصه های شیرین ایرانی» در منزل دایی مادرم پیدا کردم. این کتاب حاوی تمام قصه هایی بود که مادرم در دوران کودکی برایمان تعریف می کرد. آن جا بود که من علاوه بر قصه و قصه گویی، عاشق کتاب نیز شدم. من هر روز برای دخترم قصه و لالایی می خواندم، حتی قبل از اینکه به دنیا بیاید.
عبدلی ادامه داد: برای اجرای اولین قصه روی سن، استرس داشتم که نتوانم قصه ام را به بهترین نحو اجرا کنم. ولی خدا را شکر، عشق به بچه ها و عشق به کار قصه گویی، باعث شد که بر استرسم غلبه کنم. به نظرم قصه گوی موفق کسی است که بتواند کودک و نوجوانی که هیچ علاقه ای به قصه ندارد را جذب کند. من یک کلاس قصه گویی داشتم که همگی گروه سنی ج و در اوج نوجوانی و بازیگوشی بودند. چند نفر از بچه ها، نه تنها به قصه گوش نمی دادند بلکه شیطنت هم می کردند. قصه که تمام شد همان بچه های بازیگوش که محو قصه شده بودند، دوباره از من خواستند که یک قصه دیگر برایشان بازگو کنم.
وی ضمن بازگویی خاطراتی از دوره پیشین جشنواره قصه گویی نهال امید، گفت: روزی که برگزیده دومین جشنواره قصه گویی نهال امید در سطح استان شدم، تنها قصه گویی بودم که پس از اتمام قصه، تمام داوران به احترامم ایستادند و تشویقم کردند. در آن لحظه به اینکه دختر یک مادر قصه گو هستم، افتخار کردم؛ چون در آن روز باید به جای من، از مادرم تجلیل می شد. از آن روز انگیزه ام برای قصه گویی در هر شرایطی بیشتر شد به طوری که هر زمان هر کودکی را که می بینم ناخودآگاه دوست دارم، قصه ای برایش تعریف کنم.
عبدلی در ادامه بیان کرد: من برای تمام سنین، قصه می گویم. به نظر من بزرگسالان هم نیاز به شنیدن قصه دارند. بزرگسالان نیز به مانند بچه ها محو شنیدن قصه خواهند شد، مخصوصاً قصه ای که قدیمی باشد و خاطره بچگی را برای آن ها زنده کند. در رابطه با قصه گویی با ابزار و بدون ابزار باید بگویم که، قصه گویی با ابزار، برای سنین پایین بهتر است البته اگر تعداد بچه ها کمتر از ده نفر باشد. به نظر من، نهاد کتابخانه های عمومی کشور با اهمیت دادن به هنر قصه گویی و با نظمی که تاکنون در برگزاری این جشنواره داشته است، می تواند در این حوزه حرف های زیادی برای گفتن داشته باشد. امیدوارم روز به روز شاهد گسترش هرچه بیشتر این هنر قدیمی باشیم.
ارسال نظر