روح ناآرام و ضمیر شورشگرِ نقّاش جوان، بازتاب تمامنمای آرزوی یک انسان آزاده برای ایستادگی در برابر بیهویتی تحمیلی محیط و اوضاع نامساعد زندگی بر اوست.
«عاشقی به سبک ونگوگ» مشتمل بر چهار فصل است. «شیدایی در سگدانی» روایت آغاز دلگویههای عاشقانه البرز است؛ این نام را ارباب خسروخانی برایش برگزیده است. حالا او باهوز نام دارد و قرار است نازلی دختر رؤیاهایش را نیز از تن دادن به یک زندگی ناخواسته نجات دهد. «هوایت را نفس میکشم» عنوان فصل دوم این داستان است که در خلال آن البرز بهطورجدی به جستجوی هویت گمشده و حقیقی خود میپردازد. سفر باهوز در فصل سوم کتاب با عنوان «پوست از من بردار» آغاز میشود. در این فصل رازهایی برای البرز هویدا شده و او به یافتن هویت حقیقی خود نزدیک میشود. فصل آخر و هنگامه «پوست کندن از نقّاش» فرامیرسد، حالا دیگر باهوز به حقیقت دسترسی دارد و بینیاز به دیگران خود را روایت میکند.
نویسنده با هنرمندی سه فضای فرهنگیاجتماعی متفاوت با سه زمان مختلف را ترسیم میکند و در فضایی بسیار متنوع، تهرانِ در آستانه انقلاب اسلامی و فضای فکری روشنفکران آن دوران، مراودات و مناسبتهای ارتشیان زمان شاه و نیز فضای بسیار متفاوت حاکم بر روستایی از اطرافِ قوچان را روایت میکند و داستانی جذّاب و خوشخوان را به سرانجام میرساند. بستر تاریخیِ روایت داستان نیز دوران پس از مظفر الدین شاه قاجار تا محمدرضا پهلوی را شامل میشود.