شنگال دیگر چیست؟ چه اسم عجیبی!
شنگال چیزی است بین قاشق و چنگال؛ نه قاشق است و نه چنگال. نه قاشقها او را در جمع خود میپذیرند نه چنگالها. او روی میز غذا جایی ندارد و بسیار تنهاست.
شنگال برای پذیرفته شدن در بین قاشقها و چنگالها سعی میکند خود را به شکل آنها در بیاورد؛ اما تلاشهایش برای این کار بیفایده است.
تا اینکه روزی پای یک بچه کوچولو که تا حالا از قاشق و چنگال استفاده نکرده است به آشپزخانه باز میشود. او نمیتواند قاشق و چنگال معمولی که بزرگترها از آن استفاده میکنند را در دستان کوچکش بگیرد و به چیزی احتیاج دارد که بتواند به راحتی با آن غذا بخورد؛ به چیزی که کمی قاشق باشد کمی چنگال؛ چیزی که خاصیت و ویژگیهای هر دو را داشته باشد؛ کاری که نه قاشقها از پس آن برمیآیند و نه چنگالها، انگار فقط این شنگال است که از عهدۀ این کار بر میآید، فقط خود شنگال...
این داستان به تفاوتهای فردی و ویژگیهای منحصر به فرد افراد توجه دارد؛ عامل مهمی که میتواند در افزایش عزت نفس، خود باوری و اعتماد به نفس افراد اثر گذار باشد. نویسنده در این کتاب وجود تفاوتها را به عنوان یک نقطه قوت در یک گروه یا جامعه معرفی میکند و به صورت نمادین سعی در بیان تواناییهای منحصر به فرد افراد دارد. شیوه تصویرگری خلاق و سادگی نقشها در این اثر جذابیت آن را نزد مخاطب کودک و همینطور بزرگسال بیشتر کرده است. داستانی که "کیو مکلیر" خلق کرده است به کودکان به ویژه کودکانی که با سایرین متفاوت هستند، اعتماد به نفس و خود باوری میدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
۱
یک روز، بعد از اینکه شنگال هزار بار از خودش پرسید:
«آخه تو کی هستی؟» و وقت چیدن سفره، بارها و بارها دست به دست شد و هی دست به سرش کردند... آهی کشید و با خودش فکر کرد، آگر بخواهم توی سفره جایی داشته باشم و مثل بقیه برای خودم کسی بشوم باید فقط یک چیز باشم. پس تصمیم گرفت برای خودش فکری بکند. (ص ۸)
۲
اول از همه، باید برای سرش فکری میکرد. یک کلاه لبهدار سرش گذاشت تا بیشتر شبیه یک قاشق بشود؛ اما چنگالها گفتند:
«واه واه! چه کلّه گردی!» (ص ۹)
۳
حالا توی این شلوغی، همهچیز قاطی شده بود. با چنگال، هم غذا را زیر و رو میکردند و هم آن را برمیداشتند و با قاشق، هم غذا را به هم میزدند و هم آن را میکشیدند.
اما آن وروجک شلوغ، با آن سروصداها و ریخت و پاشهایش و با این غذای نصفه و نیمهاش، یک چیز دیگر لازم داشت.
چیزی که بتواند همهی کارها را با هم بکند. چیزی که در دست گرفتنش راحت و آسان باشد. چیزی که نه قاشق باشد و نه چنگال؛ اما کمی از هر کدام باشد. (ص ۲۱)