شنبه ۲۶ آذر ۱۴۰۱ - ۱۳:۱۵

در نشست تخصصی «کتاب، رسانه علوم انسانی» مطرح شد؛

لازمه تفکر در حوزه علوم انسانی، مأنوس بودن با کتاب است

کتاب و رسانه علوم انسانی (1).jpg

نهاد کتابخانه های عمومی کشور همزمان با هفته پژوهش نشست تخصصی «کتاب، رسانۀ علوم انسانی» را با حضور و سخنرانی امیر دبیری مهر، دکترای جامعه شناسی و سیدباقر میرعبداللهی، معاون برنامه‌ریزی، پژوهش و فناوری اطلاعات نهاد برگزار کرد.

به گزارش پایگاه اطلاع‌رسانی نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، نشست تخصصی «کتاب، رسانه علوم انسانی» یک‌شنبه ۲۰ آذر، همزمان با هفته پژوهش و با سخنرانی امیر دبیری‌مهر، استاد و دکترای علوم سیاسی و فعال حوزه رسانه و سیدباقر میرعبداللهی، معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات نهاد، به دبیری هما یزدانی، دکترای فلسفه علم و فناوری و کارشناس پژوهش نهاد و با حضور واقعی و مجازی برخی کارشناسان و کتابداران نهاد در کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار شد.

در ابتدای این نشست امیر دبیری‌مهر در پاسخ به این پرسش که «آیا می‌توان کتاب را یک رسانه دانست؟» اظهار داشت: یقیناً کتاب رسانه است؛ چرا که ابتدایی‌ترین و مقدماتی‌ترین تعریف رسانه، ابزاری است که دارای سه ضلع «فرستنده پیام»، «گیرنده پیام» و «خود پیام» باشد. با این تعریف، تلویزیون، رادیو، تلفن همراه و لپ تاپ رسانه هستند. کتاب هم از این قاعده مستثنا نیست؛ چرا که در این تعریف، فرستنده پیام «نویسنده»، گیرنده پیام «مخاطب» و خود پیام «کتاب» است.

دبیری‌مهر درباره نسبت کتاب به عنوان یک رسانه با حوزه علوم انسانی نیز توضیح داد: ما علوم انسانی را مجموعه‌ای از شاخه‌های متعدد دانش می‌دانیم که موضوع و سوژه محوری آن «انسان» و «جامعه» است و به همین دلیل آن را گاهی علوم اجتماعی و گاهی علوم انسانی می‌نامیم، و همه ما در طول زندگی طی کنش‌هایی به نوعی هم یاددهنده و هم یادگیرنده علوم انسانی هستیم. این یاددهی و یادگیری متقابل، در ۶ سطح مختلف انجام می‌شود.

سطوح ۶گانه انتقال دانش در حوزه علوم انسانی

وی در این باره توضیح داد: در حوزه علوم انسانیِ مورد بحث ما می‌توان ۶ فضا را در نظر گرفت که همه ما در آن تنفس می‌کنیم. اولین سطح، «سطح سوژه و ابژه در جامعه» است؛ یعنی شما به عنوان یک مشاهده‌گر در زندگی روزمره، علوم انسانی را خودبه­خود و بدون هیچ چهارچوب نظری و بدون هیچ روشی به صورت جسته‌وگریخته و نامنظم می‌آموزید. سطح دوم، «سطح رسانه‌ها به معنای عام» است؛ یعنی شما وقتی روزنامه می‌خوانید و مخاطب تلویزیون و رادیو و رسانه‌های اجتماعی هستید، سطح دیگری از آموزش علوم اجتماعی را دریافت می‌کنید. این سطح از سطح اول بالاتر است و دانشی که به وسیله آن منتقل می‌شود قابل اتکاتر و مهم‌تر است؛ اما باز هم نوعی از ابتذال در انتقال علوم اجتماعی و انسانی را در اینجا شاهد هستیم، چرا که حقانیت و حجیت منابع و همچنین اغراض رسانه‌ها ـ به خصوص در فضای مجازی ـ بر ما چندان روشن نیست.

این پژوهشگر حوزه جامعه شناسی افزود: سطح سوم، «سطح آکادمیک» است؛ سطحی که میان استاد و دانشجو وجود دارد که ساحتی از فرهیختگی را منعکس می‌کند. در اینجا هم استاد و هم دانشجو رسانه هستند و روش انتقال دانش، هم به صورت طولی و هم به صورت عرضی در جریان است. در این ساحت، اگرچه آموزش­های آنلاین و ارتباطات مجازی بسیار مفید است، اما نمی‌تواند جای ارتباطات فیزیکی و مباحثات حضوری را بگیرد. تجربه پاندمی کرونا به جهان ثابت کرد که این حلقه از انتقال دانش را به هیچ وجه نمی­توان نادیده گرفت و حذف کرد. در این زمینه، مطالعه کتاب‌های «تکنوپولی» و «زندگی در عیش، مردن در خوشی» اثر نیل پستمن با ترجمه صادق طباطبایی از انتشارات سروش را پیشنهاد می‌کنم.

دبیری‌مهر درباره سطح چهارم توضیح داد: «انجمن‌ها و گعده‌های علمی و دانشی» سطح چهارم انتقال دانش در این حوزه هستند که متأسفانه ما در این بخش در جامعه ضعیف هستیم. ما گعده‌های غیرعلمی بسیار داریم، اما گعده‌ها و انجمن‌های علمی، فارغ از دانشگاه‌ها و مناسبات سازمان‌های دیگر برای انجام کار جدید در حوزه علوم انسانی، بسیار معدود و ضعیف است. این در حالی است که بسیاری از اتفاقات بزرگ در حوزه علوم انسانی دنیا از دل همین جمع‌ها بیرون آمده است، مانند مکتب فرانکفورت؛ بنابراین، انجمن‌ها می‌توانند رسانه انتقال دانش باشند.

لازمه تفکر در حوزه علوم انسانی، مأنوس بودن با کتاب است

«کتاب» رسانه‌ای به دور از آسیب‌های انتقال دانش

امیر دبیری‌مهر «کتاب» را سطح پنجم از انتقال دانش در علوم انسانی دانست و گفت: هر چه شما در ۴ سطح گذشته شاهد آسیب‌های مختلف باشید، این آسیب‌ها در مقام کتاب وجود ندارد؛ چه به عنوان یک رسانه یاددهنده چه به عنوان رسانه‌ای که قصد دارید از طریق آن یاد بگیرید. کتاب به اصطلاح یک رسانه On Demand است؛ یعنی از جمله رسانه‌هایی است که هر زمان که بخواهید می‌توانید به آن مراجعه کنید و آن را بخوانید و هر زمان که مایل بودید می‌توانید استفاده از آن را متوقف کنید و در خواندن درنگ ایجاد کنید. این درنگ‌ها و تفکر برای اهل کتاب بسیار لذتبخش و ارزشمند است.

این پژوهشگر حوزه ارتباطات ادامه داد: سطح ششم و عالی‌تر برای یادگیری و یاددادن در حوزه علوم انسانی، «سطح تفکر و یا دیالوگ با خود» است. اگر دقت کنیم ما در کنار سایر سطوح ارتباطات، بخش عمده‌ای از زمان خود را به گفتگوی درونی با خود می­پردازیم، در حالی که آن چنان که باید به آن توجه نمی‌کنیم. در واقع عمری است که نداهایی از درون، ما را صدا می‌کنند و فرامی‌خوانند و ما را به تفکر درباره انواع امور دعوت می کنند، اما ما عموماً به سادگی از کنار آن می‌گذریم. در واقع، متفکر یا فرد خوداندیش، فردی است که به صداهای درون توجه می‌کند و آن را جدی می‌گیرد. این مرحله دقیقاً آغاز تفکر و تعقلی است که انسان را از دیگر موجودات متمایز می‌کند.

دبیری‌مهردر پاسخ به این پرسش که «کتاب چه ارتباطی با این مرحله از انتقال معنا دارد» گفت: در اینجا «کتاب» تجهیز، اسلحه و ابزار ماست. در روزگاری که انسان‌ها صبوری و مهارت مطالعه کتاب را ندارند، کسی که این صبوری و مهارت را داشته باشد قطعاً مجوز ورود به ساحت تفکر را دارد؛ چرا که علوم انسانی بدون تفکر و جستجوگری در روابط و ساحت‌های انسانی، قابل درک و قابل ورود نیست. لازمه قطعی تفکر در این بخش، مأنوس و همراه بودن با کتاب است.

دبیری‌مهر در ادامه سخنان خود با طرح پیشنهادی گفت: ما باید کتاب را در دنیای رسانه از عزلت خارج کنیم. باید کتاب را در فضای رسانه‌ای به مسئله تبدیل کنیم. ساده‌ترین و پیش‌پاافتاده‌ترین و راحت‌ترین مسیر، معرفی مستقیم کتاب است. اما من شخصاً راه های میانبر در معرفی کتاب را به معرفی کلی کتاب ترجیح می‌دهم. برای اصحاب علوم انسانی یکی از کارهای جذاب این است که به کتاب بُرش بزنند؛ به عبارت دیگر گاهی دیده ایم که یک پاراگراف در یک کتاب توجه خواننده را جلب کرده و همان را مبنای نگارش یک مطلب در فضای مجازی کرده‌اند.

وی افزود: این موضوع باعث می‌شود کتاب به منشأ تولید محتوا در فضای مجازی تبدیل شود و بسیاری از مخاطبان، آن کتاب و آثار دیگر آن نویسنده و حتی آثار دیگر آن ناشر را تهیه و مطالعه کنند. یا اینکه برخی از دوستان فاضل ما مقالات خود را از یک کتاب شروع می کنند. ما باید کتاب را به این معنا حتی از «عزلت کتابخانه» ‌ نیز خارج کنیم. بر این اساس، رسانه می‌تواند بستر مناسبی برای ترویج کتابخوانی و مطالعه باشد. افرادی که در رسانه‌های فضای مجازی تولید محتوا می‌کنند، زمانی را اختصاص دهند و کتاب‌ها را الهام‌بخش تولید محتوای خود قرار دهند.

لازمه تفکر در حوزه علوم انسانی، مأنوس بودن با کتاب است

کتابخانه‌ها میانجیِ خواندن کتاب‌های علوم انسانی

این جامعه‌شناس در بخش دیگری از سخنان خود درباره چگونگی و کیفیت مطالعه در عصر جدید گفت: این پرسش مطرح می‌شود که در حوزه علوم انسانی، با این حجم از تولید کتاب و عناوین متعدد، تکلیف ما برای خواندن چیست؟ در ایران سالانه بیش از ۱۰۰ هزار عنوان کتاب چاپ می‌شود که حدود سه چهارم آن تالیف و یک چهارم آن ترجمه است. حدود نیمی از این کتاب‌ها به حوزه علوم انسانی اختصاص دارد. یعنی در یک محاسبه سرانگشتی روزی ۱۳۶ عنوان کتاب علوم انسانی در کشور تولید می‌شود که خواندن این تعداد کتاب برای علاقه‌مندان تقریباً محال است.

وی با اشاره به نقش ویژه کتابخانه‌های عمومی در این میان گفت: در این فضا کتابخانه‌ها اهمیت می‌یابند. چه کتابخانه‌های عمومی، چه کتابخانه‌های تخصصی، دانشگاهی و شخصی، امکان تورق و انتخاب کتاب­ها را به خوانندگان می­دهند. همچنین امروز سبک‌های قدیمی خواندن - که در آن شما یک کتاب را بردارید و از ابتدا تا انتهای آن را مطالعه کنید- جوابگوی شما نخواهد بود. عملاً تعداد کتاب‌هایی که منتشر می‌شود به ما چنین اجازه‌ای نمی‌دهد؛ مگر اینکه کتابی با نیاز شما انطباق کامل داشته باشد. اما واقعاً چنین نیست که همه کتاب‌ها این‌گونه باشند. مثلاً اینکه صنعت و تکنیک کتاب‌نویسی و چاپ کتاب، که با نمایه‌نویسی و فهرست‌نویسی همراه شده، به این دلیل بوده که لازم نیست شما همه کتاب را بخوانید. گاهی با یک کتاب یک ساعت و یا نیم ساعت کار دارید و گاهی پیش می‌آید که با یک کتاب یک عمر کار سروکار داشته باشید.

دبیری‌مهر یادآور شد: نشریات و رسانه هایی که به صورت تخصصی در حوزه کتاب کار می‌کنند تأثیری شگفت و ارزشمند بر کتابخوانی دارند. اینکه چه جهت‌گیری و گرایشی دارند، موضوعی فرعی است؛ مهم آن است که این نشریات کتاب‌های متعدد را معرفی و نقد می‌کنند.

لازمه تفکر در حوزه علوم انسانی، مأنوس بودن با کتاب است

سیر تغییر قالب تولید علم از «کتاب» به «مقاله»

سیدباقر میرعبداللهی، معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات نهاد در ادامه این نشست به تفاوت میان «کتاب» و «مقاله»  و پاسخ به این پرسش که «چرا کتاب رسانه علوم انسانی است، ولی مقاله نه؟» پرداخت و گفت: منظور من از تفاوت میان کتاب و مقاله، تفاوت‌های کمّی آنها نیست، بلکه قصد دارم به نسبت تام و تمام این تفاوت‌ها با آن سطح ششمی که آقای دکتر دبیری‌مهر گفتند اشاره کنم. به نظرم تفاوتی فکری، فرهنگی و حتی فلسفی بین کتاب و مقاله وجود دارد. مسئله این است که چرا از زمانی به بعد کتاب تبدیل به مقاله می شود و نویسندگان ما به جستارنویس، یادداشت نویس و مقاله‌نویس بدل می‌شوند.

وی در این باره گفت: دست‌کم در فضای فکری ـ فرهنگی ایران اسلامی وقتی به نمونه‌های تاریخی مراجعه می کنیم، می‌بینیم که کتابخانه‌ها پر از کتاب بوده اند و قالبی به نام مقاله نداشته‌ایم. اگر چه رساله‌هایی وجود داشته، اما از لحاظ هندسه، پیکربندی و شیوه ارائه محتوا، رساله‌ها نیز در قامت کتاب ظاهر می‌شده‌اند. دقیقاً از زمانی که «کشف جهان» جای خود را به «تغییر جهان» داد، از زمانی که «موضوع محوری» در کتاب جای خود را به «مسئله‌محوری» داد، از زمانی که «توجه به امر کلی» که وظیفه کتاب است جای خود را به «توجه به امر جزئی» داد و از زمانی که «استادمحوری و تفکر» جای خود را به «پژوهش‌محوری» داد، کتاب نیز جای خود را به مقاله داد. توجه کنیم که این تغییرات مهم، همگی، برخاسته از تغییر جهان‌بینی دانشمندان در تعامل‌شان با علم بود و این، همان مسأله فرهنگی و فلسفی بود که در ابتدا به آن اشاره کردم. در واقع، تغییر «وضع تاریخی» انسان موجب تغییر قالب‌های ارائه دانش شد.

معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات نهاد، با اشاره به تقسیم‌بندی شش‌گانه سطوح انتقال دانش در حوزه علوم انسانی از دیدگاه امیر دبیری‌مهر، گفت: آن تفکری که در سطح ششم از آن صحبت شد در عرصه «مقاله» اتفاق افتاد. نمونه واضح آن در حوزه معرفت‌شناسی فلسفی، مقاله‌ بسیار کوتاه معروفی از ادموند گِتیه است به نام «آیا معرفت باور صادق موجّه است؟» که به درستی می­گویند معرفت‌شناسی فلسفی تقسیم شده است به دو دوره قبل و بعد از انتشار این مقاله.

میرعبداللهی در ادامه به بررسی موضوع «کتاب به عنوان رسانه علوم انتسانی در ایران» پرداخت و گفت: متأسفانه ما با یک بهم­‌ریختگی و آشفتگی در این حوزه مواجه هستیم. به خصوص زمانی که به حوزه‌هایی مانند ترجمه وارد می‌شویم، به هیچ وجه نتایج خوبی نمی‌بینیم. اینکه ما در این میان باید چه کنیم، چه مضامینی را در قالب کتاب بپروریم و پاسخ به پرسش‌هایی از این قبیل، به این برمی‌گردد که اساساً معلوم کنیم ما دانش را برای چه می‌خواهیم و چرا می‌خواهیم دانش را عمومی کنیم.

لازمه تفکر در حوزه علوم انسانی، مأنوس بودن با کتاب است

وی افزود: اگر آسیب‌شناسانه به دنبال جواب به این پرسش‌های مهم باشیم، باید بگوییم راه حل دستیاب فعلاً و در مرحله اجرا این است که همه طبقاتی که با تولید دانش و کتاب سرکار دارند بنشینند و «کار خود» را انجام بدهند، اما در عمل می‌بینیم که چنین نیست؛ یعنی استادان محترم دانشگاه مقالات علمی و پژوهشی می‌نویسند که هیچ اعتنایی به حوزه عمومی ندارد و کاربردی نیست. فضلای حوزه علمیه هم بعضاً دانشگاه‌زده شده‌اند و کتاب‌هایی می‌نویسند که خوانده نمی‌شود و خطبای ما نیزـ که در هر حال سطحی از تولید دانش هستند ـ به جای اینکه مانند مرحوم استاد شهید مطهری و مرحوم فلسفی، که خطبای متفکر و باسوادی بودند، به مردم آموزش بدهند، به امور دیگر مشغول‌اند.

مخاطرات عمومیکردن دانش و ضرورت بازگشت به سنت شفاهی

این پژوهشگر با اشاره به قالب‌های دیگر تولید علم گفت: ما به جز کتاب و مقاله، سطح دیگری از قالب­های تولید دانش را داریم و آن «سنت شفاهی» ماست که باید روشمندانه و با مطالعه به آن برگردیم. کتاب‌های به جامانده از مرحوم فلسفیِ خطیب نمونه‌های خوبی هستند. مراجعه به این کتاب‌ها معلوم می‌کند که آن مرحوم ـ با اینکه مخاطبش عامه مردم بود و رسالت عمومی‌کردن دانش را در محراب و منبر بر عهده داشت ـ چقدر عالمانه کتاب نوشته است. اینکه می‌گویم باید به سنت شفاهی خود بازگردیم، منظورم به شکل صحیح آن است. به همین دلیل است که فکر می‌کنم بچه‌ها در کتابخانه به شنیدن قصه از سوی کتابدار ماهر بیشتر علاقه دارند تا روخوانی کتاب.

معاون پژوهش، برنامه‌ریزی و فناوری اطلاعات نهاد در بخش دیگری از سخنان خود به آسیب‌های مقاله‌های علمی و پژوهشی پرداخت و گفت: آن تغییر نگرش در جهان‌بینی دانشمندان نسبت به کاربرد علم که در غرب اتفاق افتاد، در فضای علوم انسانیِ ما در ایران ـ مثل بسیاری از محصولات فرهنگی دیگر ـ به شکل ناقص روی داد؛ یعنی ما به جای نوشتن کتاب‌های جریان‌ساز و مهم، به جستارنویسی و مقاله‌نویسی روی آوردیم و تازه این تغییر قالب با آسیب‌هایی همراه بود که نمونه‌های واضح آن را در مقالات علمی پژوهشی دانشگاهی می‌بینیم.

لازمه تفکر در حوزه علوم انسانی، مأنوس بودن با کتاب است

مقالات علمی ـ پژوهشیِ دانشگاهی و آسیب‌هایش

وی در ادامه به تشریح آسیب‌های مقالات علمی پژوهشیِ دانشگاهی پرداخت و گفت: یکی از این آسیب‌ها این است که این مقالات عمدتاً «تز» ندارند؛ یعنی بیشتر رویه ترویجی و گردآورانه دارند و لذا در گسترش مباحث نظری حوزه خودشان سهم خاصی ندارند، فضای فکری ایجاد نمی‌کنند و به پیشرفت دانش کمک نمی‌رسانند و بیشتر گرداور هستند تا داور. همچنین این مقالات اغلب تکراری هستند؛ یعنی راجع به یک موضوع، مقالات زیاد و تکراری نوشته می‌شود. شاید یکی از دلایل این است که نظام تعلیم و تربیت دانشگاهی ما در سال‌های گذشته بیش از حد بر تحصیلات تکمیلی تأکید کرده است.

این پژوهشگر حوزه فلسفه افزود: از دیگر آسیب‌های مقالات دانشگاهی این است که این مقالات به مسائل خودمان کمتر توجه دارند؛ برای مثال در حوزه فلسفه اسلامی درباره حرکت جوهری ملاصدرا مقالات بسیاری نوشته شده است، اما معدودی از آنها به این می‌پردازند که ملاصدرا با اثبات حرکت جوهری و در نتیجه اثبات معاد قصد داشته در حوزه مسلمانی و دیانت مردم یک تلاش عقلانی بکند.

میرعبداللهی ادامه داد: این مقالات، اغلب، «دانشگاه‌محور و گروه‌محور» هستند؛ یعنی برخی دانشکده‌های ما صرفاً برای تسهیل انتشار مقالات استادان و دانشجویان خودشان، نشریه‌ای راه‌اندازی می‌کنند. همچنین «پایبند نبودن به اخلاق پژوهش» از سوی برخی نویسندگان در این مجلات از دیگر آسیب‌های این حوزه است که گاه موجب بروز فساد علمی می‌شود.

وی «معیوب بودن نظام انتشار» را از دیگر آسیب‌های این حوزه دانست و گفت: همچنین بسیاری از این مقالات، صوری و فاقد جنبه پژوهشی هستند؛ توجه به آداب و قواعد صوری و عدم توجه به محتوا باعث می‌شود که ما با مقاله ای مواجه شویم که محصول تامل و تفکر نیست و حرفی برای مطرح کردن ندارد.

ارسال نظر

    • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
    • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
شما در حال ارسال پاسخ به نظر « » می‌باشید.
5 + 0 =