به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی استان همدان، محفل شعر خوانی «جانفدا» ویژه سومین سالگرد شهادت سردار رشید اسلام سپهبد قاسم سلیمانی با حضور ولی بهاریان، همرزم شهید سلیمانی و جانشین فرمانده سپاه انصارالحسین(ع) استان همدان؛ مهدی ظفری، مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان؛ حسن رضانیا، معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار همدان؛ کیوان الوندی، مدیرکل صدا و سیمای مرکز همدان؛ عاطفه زارعی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان؛ محسن معصومعلیزاده، مدیرکل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان همدان؛ کتابداران و اعضای کتابخانههای عمومی استان روز ۱۴ دی ماه برگزار شد. در این نشست ضمن بازگویی خاطراتی از حاج قاسم سلیمانی، شاعران جوان همدانی، آثار خود را برای شهید سلیمانی خواندند. در این آیین از خانواده شهید علیرضا شمسیپور، شهید شاخص ورزش کشور نیز تقدیر به عمل آمد.
شهید سلیمانی زندگی خود را برای نظام و انقلاب گذاشت
ولی بهاریان، هم رزم شهید حاج قاسم سلیمانی و جانشین فرمانده سپاه انصارالحسین(ع) استان همدان در این آیین اظهار کرد: حاج قاسم سلیمانی به تمام معنا، سردار دلها بود. او به خاطر فرمانده بودن در سپاه قدس این عزت، افتخار و جایگاه را به دست نیاورد بلکه به خاطر صداقت، ایمان و اخلاقش بود. این سردار بزرگوار تمام زندگی خود را برای نظام و انقلاب گذاشت. آنچه شهید سلیمانی را نسبت به دیگران متمایز میکند این بود که او چندین کشور را از دست گروهی که تا دندان مسلح بودند و تفکری خطرناک داشتند، نجات داد.
وی با بیان اینکه حاج قاسم ارادت عجیبی به مردم و رزمندگان همدانی داشت، افزود: سردار در یک جلسه حساس از رزمندگان همدانی تعریف و خاطرات بسیاری گفت. در این جلسه از چند کشور فرماندهان حضور داشتند و سردار از بچههای همدان خواست که در عملیات حفظ حلب شرکت کنند. ۹۰ درصد حلب به صورت کامل در محاصره داعشیها بود و منطقهای مانده بود که اگر به دست داعش میافتاد کار تمام بود. حاج قاسم نام تنگه احد بر آن گذاشته بود و به ما گفت که مختارید این مأموریت را بپذیرید یا خیر. همه بچههای همدان هم گفته بودند که مأموریت تهاجمی را بپذیرم و سردار این تنگه احد را به ما بسپارند تا نگاهش داریم و از سقوط حلب جلوگیری کنیم.
جانشین فرمانده سپاه انصارالحسین(ع) استان همدان تصریح کرد: در بحبوحه درگیری بودیم که از زمین و زمان گلوله میبارید، یکباره حاج قاسم را دیدیم که آمده به ما سر بزند. با یک راننده و یک نفر محافظ، من میترسیدم که حاج قاسم را بزنند؛ حضور او در میان ما باعث روحیه عجیبی به بچه ها شد و با قدرت تمام خط را نگاه داشتند و از سقوط حلب جلوگیری کردند.
وی تأکید کرد: حاج قاسم به خاطر معنویت و اخلاص، بزرگی یافت و درگیر دنیا نشد. هر فرد برای رضای خدا کار کند و صداقت داشته باشد مشکلات برطرف میشود. اگر همه با هم باشیم، از دو قطبی سازی فاصله بگیریم، بسیاری از مشکلات برطرف میشود. حاج قاسم و حاج حسین باشهادت خود زندگی دوباره به ما دادند. ما نیز باید دست به دست هم دهیم و از خط کشیها عبور کنیم تا مشکلات را برطرف کنیم.
سردار سلیمانی نماد هویت ایرانی اسلامی است
حسن رضانیا، معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار همدان نیز در این نشست با بیان اینکه شاعران زیبایی را درک و خلق میکنند، اظهار کرد: شعر نعمت بزرگ خدادادی است. طبعها و سرشتهای پاک، روان، زلال و لطیف به شعر بدل میشود. افرادی که عمر و زندگی خود را در بستر شعر میگذرانند از لوحی لطیف برخوردارند.
وی با بیان اینکه سردار سلیمانی، سردار با عزت و افتخار ماست افزود: سردار سلیمانی نماد هویت ایرانی اسلامی است. او شخصیت بزرگ نظامی است و مکتب و راه دارد؛ این شخصیت و مکتب از ابعاد مختلفی شکل گرفته است. باورش سخت است که یک عجوبه نظامی چنین روح لطیف، پاک، زلال و چشمه گون دارد. ما او را از دست رفته نمیدانیم، شهیدان زنده هستند و ناظر بر اعمال ما و ما باید ادای احترام کنیم.
معاون سیاسی، امنیتی و اجتماعی استاندار همدان تأکید کرد: حاج قاسم سلیمانی زیبا شعر میخواند، لحن او عارفانه، عاشقانه و هدایت گرانه است. وقتی در قلههای بلند شعر در ایران نگاه میکنیم، دریایی بلند و مواج در اخلاق است.
برای حاج قاسم باید از ته دل شعر گفت
مهدی ظفری، مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان با تأکید بر اینکه حال و هوای این نشست بسیار عالی بود، اظهار داشت: افرادی که شعر گفتند و خواندند حال و هوای متفاوتی داشتند. وقتی برای حاج قاسم شعرمیگویی باید حال و قال آدمی یکی شود. امروز شاعران با حرف دل برای حاج قاسم شعر گفتند.
وی افزود: شعر نجات بخش بشریت و هدایتگر است. شعر میتواند انسان را از انحرافات دور بدارد. این زمانی اتفاق میافتد که شعر همراه با معرفت باشد. وقتی از شهید سلیمانی حرف میزنیم باید به راه او اعتقاد داشته باشیم. برای شناخت ابعاد شخصیت شهید سلیمانی نیاز است که زمان بگذرد تا مشخص شود. تمام حرکت و سکنات این شهید حالت جریان سازی داشت. ما سوژه در جامعه زیاد داریم اما آنها را به جریانی که به نسلها کمک کند، تبدیل نکردیم، نمادها را به سرمایههای جامعه تبدیل نمیکنیم. شعر به تولید حماسهها کمک میکند. دفاع مقدس ما پر از این نمادهاست.
مدیرکل بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس استان همدان تصریح کرد: باید از شاعران تقدیر کرد روح لطیف آنها مشخص است، انگار دارند با شهید سلیمانی درد و دل می کنند. نباید دنبال تصنعی موضوعات باشیم. شاعران دنبال دیده شدن نبودند، بلکه می خواستند حال و مقام شهید سلیمانی دیده شود. شعر ما به جریان سازی از مکتب شهید سلیمانی بزرگ کمک میکند.
حاج قاسم مرد واقعی میدان و اهل ایمان و عمل بود
عاطفه زارعی، مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان نیز در این آیین اظهار کرد: شهید حاج قاسم سلیمانی، الگوی تمام معنای انسان کامل برای تمامی انسانهای روی زمین بود، او در میدان نبرد قاطع و مهربان بود. این سرباز تربیت شده در انقلاب اسلامی، بزرگترین منشأ اثر در حوزه تعلیم و تربیت است، اتفاقی که دستگاه فرهنگی چون کتابخانههای عمومی به دلیل ارتباط گسترده با همه اقشار جامعه به آن نیاز دارند تا با تمسک و استفاده از راهی که آنها پیمودند، به رسالت خود عمل کنند.
وی در ادامه افزود: مهمترین ویژگی حاج قاسم این بود که همه مردم ایران با هر فکر و نظر و گرایش سیاسی دوستش داشتند و برایش احترام قائل بودند؛ چون او خود را سرباز واقعی وطن میدانست و هرگز از این چارچوبی که برای خود تعریف کرده بود، خارج نشد. چنین شخصیتی باید به خوبی برای مردم ما به ویژه کودکان و نوجوانان تشریح شود. ابعاد شخصیتش واگویی شود و سرمشق رفتاری و گفتاری همه ما باشد. حاج قاسم مرد واقعی میدان و اهل ایمان و عمل بود.
مدیرکل کتابخانههای عمومی استان همدان تأکید کرد: هر یک از این خصوصیتها به تنهایی کافی است که کتابخانههای عمومی به دنبال تبیین چنین شخصیتی باشند، در واقع معرفی شخصیت حاج قاسم سلیمانی مصداق بارز جهاد تبیین مد نظر مقام معظم رهبری است. او به معنای واقعی سیم خاردارهای نفسش را پاره و وجودش را در اقیانوس بیکران الهی رها کرده بود.
وی ادامه داد: کتابخانههایی عمومی که مهمترین ابزارشان برای اجرای برنامههای فرهنگی کتاب است، ۱۲۰ عنوان کتاب با موضوع شهید سلیمانی در گروههای سنی مختلف استحصال کرده است و برنامههای مختلفی را برای آشنایی اعضای خود به ویژه کودکان و نوجوانان در در نظر گرفته است. به طور ویژه در ایام سالگرد شهادت سردار دلها ویژه برنامه «ابر مرد» در سراسر استان با محوریت یکی از کتابها با موضوع حاج قاسم سلیمانی تدارک دیده شده و با توجه به هماهنگی به عمل آمده با نویسندگان، نشستهای تخصصی با حضور آنها و میهمانان ویژه که به نوعی با سردار دلها در ارتباط بودند؛ در نظر گرفته شد.
زارعی خاطرنشان کرد: همزمان در سراسر کشور ویژه برنامه جان فدا با محوریت آثار ادبی در حال برگزاری است. در کنار این برنامه دهها نشست کتابخوانی، نمایشگاه کتاب، نقد و بررسی کتاب، مسابقات کتابخوانی اجرا شده و البته در حال اجرا است. تبیین شخصیت سردار سرافراز جهان اسلام در کتابخانههای عمومی تنها به سالروز شهادت این ابر مرد، محدود نمیشود و در طول سال هر یک از ۱۱۸ کتابخانه عمومی در سراسر استان ویژه برنامههایی با این عنوان دارند.
وی تأکید کرد: زندگی حاج قاسم در همه ابعاد برای ما الگویی بینظیر است، او در ارتقا مقام زن به ویژه همسران شهدا تلاش بسیاری کرد و آنها را عاملی مهم در راستای ترویج فرهنگ ایثار و از خودگذشتگی میدانست. حاج قاسم یکی از مهمترین شخصیتهایی است که برای کتاب و کتابخوانی با وجود همه مشغلهای که داشت وقت میگذاشت و هر فرصتی که مییافت، کتابی به دست میگرفت. او آثار منتشر شده در حوزه ادبیات پایداری را با دقت دنبال میکرد و در برابر آنها واکنش نشان میداد که همین مسأله باعث ایجاد یک جریان فرهنگی کتاب محور در کشور میشد. در این راه ارادت عجیبی به رزمندگان همدانی داشت و همواره آثار مربوط به آنها را دنبال میکرد.
در این آیین لیلا صادق محمدی، شاعر و همسر جانباز؛ سید حسام حسینی، شاعرجوان استان همدان؛ یگانه یعقوبی راد، شاعر نوجوان عضو محفل ادبی هگمتانه؛ رضا شاهی شاعر خوش ذوق از شهرستان تویسرکان و مسعود طاهری عضد، دبیر محفل ادبی هگمتانه؛ به خوانش آثاری از خودبا موضوع سردار شهید قاسم سلیمانی پرداختند.
مسعود طاهریعضد، شاعر و دبیر محل دبی هگمتانه شعر زیر را خواند:
دست شاید نماد پیمان است
یا نشان از وفای انسان است
یا تکان دادنش به وقت وداع
آخرین نغمه های پایان است
زدن ضربه پشت در با دست
رسم جاری برای مهمان است
زدن دست ها به هم شوق است
در دهان خود نماد حیران است
دست وقتِ نماز پیش دو چشم
خواهش از بارگاه یزدان است
روی سینه نمادی از ادب است
عرض اخلاص پیش سلطان است
دست وقتی به سینه می کوبد
هم نوایی ِ با ثناخوان است
دست بر روی گوش، تصویری
از اذان دادن مسلمان است
دست وقتی که مشت شد یعنی
بانگ لعنت به هرچه شیطان است
دست اما ... اگر قلم بشود
جوهرش خون پاکی از جان است
دست اما... اگر به خاک افتاد
روضه ی کربلای عطشان است
دست اما... اگر به خون غلطید
دست عباس های دوران است
دست اما... اگر جدا شده است
شعر سرخی درون شریان است
دست اما... اگر زمین افتاد
آن زمین کشتزار ایمان است
دست اما... اگر بریده شود
رشته ی عشق بر همان سان است
دست اما ... اگر در آتش بود
مرد میدان درون میدان است
کوری چشم دشمنان این دست
دست خون خواه خان کرمان است
دست دشمن ز خاکمان کوتاه!
دست سردار ما نگهبان است
ای تلاویو! خون به دندان شو
بر دهان تو مشت تهران است
دست سردار ما نه یک دست است
دستِ یکدستِ ملک ایران است
دست او بست و راه او هرگز...
همچنان قصد کوی رضوان است
دست او سرخ شد چو لبخندش
غنچه تزیین روی گلدان است
پیکرش سوخت فکرتش اما
مکتبی در خروش و جریان است
پیکرش سوخت پیک او اما
پیک پیروزیِ شهیدان است
حاج قاسم نماد آزادی است
مثل ماهی که دست افشان است
گل اگر رفت، عطر محبوبش
همچنان در مشام بستان است
مشت او بر دهان استکبار
همچنان نقش ما بر ایوان است
داستانش نه دست بوده و بس
در کت او هزار دستان است
دست وقتی ستاره چینی کرد
از متاع زمین گریزان است
مکتب ما دگر سلیمانی است
جمع ما حلقه ی سلیمان است
دست آری نماد پیمان است
عهد با زاده ی خراسان است
حاج قاسم در اندرون من است
همچنان در خروش و افغان است
مشت خونین شعار آزادی
آخرین حرف هر خیابان است
یگانه یعقوبی راد، شعار نوجوان نیز شعر زیر را خواند:
نامه ام را بگشا
که به نام خدایت آغاز کردم
و سلام
سلام بر آشنای تاریخ
بر چراغ در این شب تاریک
سلام بر تو ای آب
ای آفتاب
ای پنجره ی رو به آسمان
من دختری هستم از دیار همین نزدیکی ها
و از مادرم به ارث برده ام
صبوری را
و دلواپسی هایی
که خنده های گاه و بی گاه برادر کوچکم
چیزی از آن کم نمی کند
و به ارث برده ام نخ و سوزنی را
که با آن سالیان است
می خوام با چند ساسون اضافی
زخم های زمین را ببندم
من در حجمه ی نوری از تو آغاز شدم
در وطنی که تو نامش را بردی
و خاکی که تو حفظش کردی
و آبی که از سر هرکس رد شد
اما تو نوحی بودی که نجات بخش بودی
ساعت یک و بیست دقیقه
از ۱۳ همین شب زمستان
ستاره ای به آسمان اضافه شد
و ما یک قدم به امام زمان نردیک تر شده بودیم
من دختری شده بودم
که نور را به ارث می بردم
و روشنایی چیزی نبود که از خاطر شب برود
و من بعد از تولد آن ستاره
دختر شهیدی بودم
که کربلا را می فهمید
آب را تلاوت می کرد
خاک را می سرود
و زخم
آخرین دسترنج پدرم بود
که از دشمنان به غنیمت گرفته بود
حاج قاسم را آوردند
مویه کشیدند درختان
ابر های پر بغض زیر تابوت گریستند
و ماه را تشییع کردند
من پیش از تو
معنی قدس را چگونه می توانستم
اینچنین روشن ببینم
و پیش از تو امکان نداشت
صف حسین و یزید اینچنین از هم قابل تشخیص باشد
و میش از تو اشک معنی آینه نمی داد
و دلتنگی بوی رهایی نمی بخشید
ما کودکانت
ایرانت را سربلند خواهیم کرد
و تو را تنها نخواهیم گذاشت
راستی این را نگفتم
پیش از تو ندیده بودم
که کسی مرگ را بمیراند
رضا شاهی، شاعر نیز شعر زیر را خواند:
حضرت آسمان
خدا حافظ ای ره رو راه عشق
گهی در عراق و گهی در دمشق
خداحافظ ای یاور رهبرم
خداحافظ ای مالک اشترم
خدا حافظ ای حضرت آسمان
سلیمانی ای نور چشمانمان
خداحافظ ای شیر کرمانی ام
خروش خزر خشم طوفانی ام
خداحافظ ای مرد بی واهمه
خداحافظ ای تکیه گاه همه
خداحافظ ای مرد بی ادعا
همیشه به ذکر و به یاد خدا
خدا حافظ ای سایه بر سرم
خداحافظ ای یار و همسنگرم
خداحافظ ای چیت سازان دل
دوکوهه،طلاییه،بستان دل
خداحافظ ای سرو خونین بدن
خداحافظ ای پاسدار وطن
خداحافظ ای ذوالفقار دو دم
نگهبان هر خشت خشت حرم
خداحافظ ای ارباً اربا شده
شبیهِ گل سرخ زهرا شده
خداحافظ ای جلوه ی سادگی
نگاهت پر از موج دلدادگی
خداحافظ ای مشت کوبنده ام
سلیمانی ام ، ای تو فرمانده ام
خداحافظ ای با صلابت چو کوه
دماوند دیرینه ای باشکوه
خداحافظ ای فَرِ ایران زمین
خداحافظ ای مرد میدان مین
خداحافظ ای بوی پیراهنم
خداحافظ ای قاسم میهنم
لیلا صادق محمد نیز شعر زیر را خواند:
دست تو روی سرم
سایبانی شده بود
خندهات چون پدرم
آسمانی شده بود
با نگاهم گفتم
آمدی اما دیر
دل من غمگین است
روزها شد دلگیر
با نگاهت گفتی
با خدا عهد بستم
رفتهام برگردم
سرقولم هستم
زود برمیگردیم
با شهیدان خدا
تو بمان با رهبر
تانماند تنها
سید حسام حسینی، شاعر جوان همدانی نیز شعر زیر را سرود:
ماندی چنان که داغ غمت بر جبین من
رفتی چنان که جان ز تن سرزمین من
جان در جدایی تو جگرگوشه آب شد
آنک جهنم جگر آتشین من
در سوگ تو؟ نه! در غم خود گریه میکنم
تو فارغی و غربت عالم قرین من
این سرزمین نگین سلیمانی من است
حاشا که دست دیو بیفتد نگین من
او قاسم است یا که سلیمان؟ مرددم
در شک دوانده ریشه درخت یقین من
داوود سان ر کنگره عرش زد صغیر
عشقش مبارک آنکه در امد به دین من
میبینیم و هنوز سراسیمه میدود
دست نساز من ز پی نازنین من
کو شانهات رفیق که دیگر کفاف نیست
طوفان گریههای مرا آستین من