به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی،عصر شعره ملی «جان فدا» با محوریت شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی و با تاکید بر تبیین مکتب سردار دلها، با حضور حجت الاسلام و المسلمین علیاکبر سبزیان، مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی؛ غلامحسین قنبری، مدیرکل ثبت و احوال استان خراسان رضوی و جمعی از شاعران بومی و افغانستانی برگزار شد.
حجت الاسلام و المسلمین علیاکبر سبزیان، مدیرکل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی در ابتدای این نشست بیان داشت: در این ایام بیش از گذشته جای خالی سردار حاج قاسم سلیمانی احساس میشود و جالی خالی منش و مکتب او بسیار محسوس است.
وی در ادامه از حاج قاسم سلیمانی به عنوان پرچمدار ولایتمداری یاد کرد و با اشاره به فرمایش رهبر معظم انقلاب اسلامی(مدظلهالعالی) مبنی بر عدم معرفی شخصیت سردار بهصورت ماورائی، اظهار کرد: وصیتنامه سردار را کلمه به کلمه بخوانید و تبلیغ کنید چرا که میتواند محور گام دوم انقلاب شود و راه و مسیر رسیدن به این مهم را فراهم سازد.
حجت الاسلام و المسلمین سبزیان همچنین ابراز امیدواری کرد برگزاری این قبیل برنامهها زمینهساز تبیین شخصیت واقعی و عینی سردار کمک کند.
وی در پایان ضمن تشکر از حضور شاعران بومی و افغانستانی در اینمحفل، خاطرنشان کرد: این حرف ما، حاج قاسم و حاج قاسمها است؛ هر آنچه که امروز انجام میدهیم جز برای زمینه سازی ظهور حضرت مهدی(عج) نیست.
همچنین در این نشست؛ به غلامحسین قنبری، مدیرکل ثبت و احوال خراسان رضوی و جمعی از میهمانان در راستای ترویج فرهنگ کتاب و کتابخوانی کارت عضویت یکساله کتابخانه مرکزی امام خمینی(قدس سره) مشهد اهدا شد.
در ادامه شاعران حاضر در جلسه به خوانش اشعار خود پرداختند:
سید حسین سیدی
گر چه کشتند تورا طایفهی جانیها
تو به مقصود رسیدی به غزلخوانیها
شهدا منتظر دیدن رویت بودند
یوسفات رفت به مهمانی کنعانیها
پر کشیدی تو و حسرت به دل ما مانده
ما همین مردم درمانده و زندانیها
ما خرابیم دراین شهر به ظاهر آباد
تو ولی سبز شدی از دل ویرانیها
بعد تو گر چه بهم ریخت سپاهی از درد
سنگرت پر شده از رویش قاآنی ها
روح پاک تو جهانی است ولی مقبره ات
افتخاری است که شد قسمت کرمانی ها
تا ابد نام بلند تو بجا خواهد ماند
در دل عالم و در سینه ی ایرانی ها
«هرگز از یاد من آن سرو خرامان نرود:
هست در خاطر ما یاد سلیمانی ها
زهرا محدثی خراسانی
هچنان قاف، حرف اول قدس، همچنان داغ، مسجدالاقصی است
همچنان سنگ، شوق پرواز و همچنان قطره راهی دریاست
جانمازی که سجده گاه تو بود پرچم فتح سرفرازت شد
پرچمت تا همیشه ی ایام روی گلدسته ی اذان برپاست
ای شکوه شکفته ی تاریخ! مژده ی صادق خدا به زمین!
قاسم نور در شب ظلمت! ارمغانت سپیده ی فرداست
ای نوید، ای بشارت صادق! مژده دادی که صبح نزدیک است
پیش بهت جهانیان، اکنون علم صبح صادقت پیداست
«یا علی» گفتی و جهانی را به تماشای عشق آوردی
هرچه گفتی تلاوت این ذکر، هرچه کردی عنایت مولاست
بی سبب نیست سرزمین عراق گشت میقات پرگشودن تو
خط سرخی که رهگذارت شد، امتداد شکوه عاشوراست
عاطفه سادات موسوی
غم را پیام آور اشک سحر مکن
بر شانههای خسته ی حسرت سفر مکن
تابوت کوچک است، جهان پرنده را
در این چهار ضلعی غم مختصر مکن
بغض غروب جمعه خودش گریهآور است
اندوه جمعههای مرا بیشتر مکن
بی دست و سر، زیارت شاه نجف نرو
یادآوری روضه برای پدر مکن
انگشترت کجاست سلیمان؟ عقیق را
مثل غروب غم زده خونین جگر مکن
ما کشتگان سادگی خندهی تو ایم
اینقدر بی ملاحظه از ما گذر مکن
ما با توایم، بعد تو هم در کنار تو
بر ما به چشم مردم تنها نظر مکن
سید حکیم بینش
زمین به سوگ شکست و زمان به داغ نشست
تو، چشم مردم ایران جهان به داغ نشست
شکستهباد دوپایی که رفت پاورچین
بریده باد دو دستی که کردهات گلچین
پس از تو ما همگی آی نخل کرمانی!
بدل شدیم به یک قاسم سلیمانی
مبارک است تو را ای شهید پیش از پیش
که در رکابت اجل میدوید پیش از پیش
بیا بنوش گوارایت، آب کوثر را
خدا برای همین آفرید پیش از پیش
تمام عقدۀ خود را به نهر ریختهاند
به حلق تشنۀ کاریز زهر ریختهاند
دوباره سایه به قصد مصاف با خورشید
خزیده در پس دیوار مرگ بیتردید
رسیده است غم از راه و مقتدر شدهاست
درون سینهی ما بمب منفجر شده است
شکستهایم ولی غم بغل نمیگیریم
جز از نگاه ولایت عسل نمیگیریم
مجال گریه نداریم وقت ما تنگ است
دگر به خانه نشستن برای ما ننگ است
«علی» بگویدم امروز رقص شمشیرم
میان معرکهشان با کدام آهنگ است
عقابهای ستیغ و بلند پروازیم
بدا به حال شمایی که بال تان لنگ است
مباد وقت بیفتد به دست آنانی
که موقع حرکت سخت پای شان سنگ است
پس از تو ما همگی آی نخل کرمانی!
بدل شدیم به یک قاسم سلیمانی
درست مثل همین رعد و برق در طوفان
خروش فاطمیون را شنیده است جهان
خروش حیدریون را شنیده است جهان
قسم به خون تو دیگر به دست ماست زمان
محمدجواد منوچهری
(عضو محفل ادبی فروغ وحدت کتابخانه عمومی شهید مفتح شهرستان مشهد)
شبیه تیر که از چله شد رها آنی
نشست داغ غمش توی سینه ها آنی
به یاد خنده واشک و دلاوری هایش
دل زمین و زمان رفت در عزا آنی
هزار قاسم از آن خون پاک جوشیده
خدا به درد یتیمان دهد دوا آنی
اگر چه رفته علمدار و اربا اربا شد
علم رسیده به دستان گرم قا آنی
سلام وعدهی صادق در این سیاهستان
بیا و نور بتابان به قلب ما آنی
رسید مژده که میآیی از سفر اما
قلم کشیده به دیدار ما خدا آنی
چگونه سر بگذارد زمین، به خواب رود
دلی که دیده تو را گشته مبتلا آنی
تو را به جان عزیزت میان حال قنوت
فقط شهادت ما را بکن دعا آنی
زهرا عراقی
(عضو محفل ادبی بهار کتابخانه عمومی شهید مطهری شهرستان مشهد)
از رفتن تو سردار
بسیار غصه داریم
از لحظهای که رفتی
چون ابر نوبهاریم
از جان خود گذشتی
در راه حفظ میهن
عزم و ارادهات بود
خاری به چشم دشمن
گفتی که وعدههای
دشمن همه سراب است
هر نقشهای کشیده
نقشی به روی آب است
وقت عمل رسیده
نه!! وقت گفتگو نیست
دشمن چه خوب فهمید
چشمت به دست او نیست
راه تو ای دلاور
راهی به سوی فرداست
فردای روشنی که
از همت تو زیباست
با رفتنت غمی ماند
بر جان و بر دل ما
یادت همیشه با ماست
سردار خوب دلها
محمدجواد منوچهری
شبیه تیر که از چله شد رها آنی
نشست داغ غمش توی سینه ها آنی
به یاد خنده و اشک و دلاوری هایش
دل زمین و زمان رفت در عزا آنی
هزار قاسم از آن خون پاک جوشیده
خدا به درد یتیمان دهد دوا آنی
اگر چه رفته علمدار و اربا اربا شد
علم رسیده به دستان گرم قا آنی
سلام وعدهی صادق در این سیاهستان
بیا و نور بتابان به قلب ما آنی
رسید مژده که میآیی از سفر اما
قلم کشیده به دیدار ما خدا آنی
چگونه سر بگذارد زمین، به خواب رود
دلی که دیده تو را گشته مبتلا آنی
تو را به جان عزیزت میان حال قنوت
فقط شهادت ما را بکن دعا آنی