به گزارش روابط عمومی ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران، همزمان با آغاز دهه دوم ماه محرم، در راستای نهادینه کردن فرهنگ حسینی و ترویج کتابهایی پیرامون شجاعت و رشادتهای در راه دین و حق، به همت ادارهکل کتابخانههای عمومی استان تهران، نشست نقد و بررسی کتاب «خاتون و قوماندان»، روایت زندگی امالبنین حسینی، همسر شهید علیرضا توسلی، فرمانده لشکر فاطمیون با حضور مریم قربانزاده، نویسنده اثر، گلستان جعفریان؛ منتقد کتاب، خانوادههای شهدای مدافع حرم، کتابداران و اصحاب رسانه در سالن جلسات کتابخانه مرکزی پارک شهر تهران برگزار میشود.
روایتگری سید مسافر، فعال فرهنگی افغانستانی و از همرزمان شهید توسلی و شعرخوانی عارف جعفری، مدیر دفتر ادبیات افغانستان حوزه هنری از دیگر بخشهای این نشست خواهد بود.
علاقهمندان برای شرکت در این نشست به صورت حضوری میتوانند روز سه شنبه ۱۰ مرداد ساعت ۱۰ به کتابخانه مرکزی پارک شهر به نشانی خیابان بهشت، ورودی شماره چهار پارک، سالن جلسات کتابخانه مرکزی مراجعه کنند یا از طریق نشانی https://www.skyroom.online/ch/researchpl/tehran به صورت مجازی در این برنامه شرکت کنند.
گفتنی است، نقش و جایگاه زنان در عرصه جنگ و دفاع نقشی انکارناپذیر و فداکاری، مسئولیتپذیری، مدیریت و رهبری خانواده و تأثیر حضور و فعالیت آنها در صحنههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و درمانی بسیار ارزشمند است. امروزه فداکاری و ایثارِ زنانِ رزمنده مدافع حرم، برگرفته و مؤثر از همان روزهای جنگ تحمیلی است. در کتاب «خاتون و قوماندان: روایت زندگی امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون» رویارویی با فراز و نشیب زندگی، همراه با تلخیها و شیرینیها، با قلمی شیوا و جذاب نوشته شده و گوشهای از سختیها و ایثار خانوادههای رزمندگان به تصویر درآمده است. راوی این کتاب از زنان و مادرانی سخن میگوید که حاضر شدند برای عقیده و حفظ آرمانهایشان، همپای رزمندگان با از خودگذشتگی و چشمپوشی از عواطف، احساسات و علاقهمندیها، روایتهای ماندگاری برجای بگذارند. این کتاب در ۳۳۶ صفحه توسط مریم قربانزاده در نشر ستاره ها منتشر شده است. کتاب «خاتون و قوماندان: روایت زندگی امالبنین حسینی همسر شهید علیرضا توسلی فرمانده لشکر فاطمیون» و در ۲ فصل با نامهای «ایران» و «سوریه»، روایت و نگارشی است از زندگی عاشقانه و زیبایی که با بهرهگیری از نقل خاطرات امالبنین حسینی گردآوری و تدوین شده است. در بخشی از کتاب می خوانیم: «من، امالبنین، دختر فیروزه، در ماه سنبله تابستانی داغ و پرآشوب به دنیا آمدم؛ جایی در حوالی استان بامیان از سرزمین افغانستان. روستای پدریام، «بندامیر» را به چشم ندیدم. فقط توصیفهای غبطهانگیز مادرم را میشنیدم وقتی از «بندامیر» صحبت میکرد.»