به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی، عصر شعر سراسری «راز نصرالله» به مناسبت شهادت سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان به میزبانی اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان ر ضوی و با حضور حسین نوربخش، سرپرست اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی و راضیه رجائی، علی اصغر شکفته، مجتبی ابوالقاسمی، غلامرضا غلامپور دهسرخی، حسین سیدبر، ملیحه آخوندی و زهرا عراقی از شاعران استانی در کتابخانه مرکزی امام خمینی(قدس سره) مشهد برگزار شد.
در ابتدا حسین نوربخش، سرپرست اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی ضمن تسلیت شهادت سیدحسن نصرالله، شهید مقاومت و دبیرکل حزب الله لبنان، گفت: این قبیل برنامهها به منظور گرامیداشت مقاومت و ایثارگری های مردان خدا و اسلام برگزار می شود. میتوان به جرأت گفت که عصر حاضر نماد مقاومت، ایثارگری و شهادت، نظام مقدس جمهوری اسلامی است.
وی افزود: امروزه اگر نگاهی از گوشه و کنار دنیا برای دادخواهی مظلومیت وجود داشته باشد، قطعا حمایت و نگاه ویژه نظام مقدس جمهوری اسلامی و رهبر معظم انقلاب اسلامی را در کنار خود دارد.
سرپرست اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی با اشاره به پاسخ کوبنده ایران اسلامی به حمله ددمنشانه رژیم صهیونیستی، اظهار کرد: معتقد هستم که پای سخن مقام معظم رهبری (مدظله العالی) ایستادن، قدرتش از هزاران موشک بیشتر است؛ چراکه قدرت نظامی در کنار ایستادگی پای حرف رهبری فرهیخته بدون شک این حماسهها را ماندگار میکند.
نوربخش ضمن قدردانی از حضور شاعران و دبیران محافل ادبی کتابخانههای عمومی در این برنامه، اظهار کرد: شاعران به واسطه قلم خود میتوانند این مظلومت و ایثارگری را به همگان نشان میدهند.
سرپرست اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی با اشاره به عربی بودن بخشی از خطبههای نماز جمعه نصر، بیان کرد: اگر در تمامی این حوادث بینالمللی که با هدف تغییر معادلات جهان انجام می شود، مخاطب خود را خدا قرار دهیم، سختیها و مشکلات آسان خواهد شد.
وی سیدحسن نصرالله را مبلغ مظلومیت بین المللی مسلمانان به زبان عربی دانست و بیان کرد: توجه داشته باشید که حزب الله زنده است و زنده خواهد ماند و امثال سیدحسن نصرالله، شهید بهشتی، شهید رجائی و ... نمادهای این مقاومت ها هستند. این را بدانید که نهضت مقاومت ادامه دارد و این به واسطه تفکر برگرفته از اعتقادات قوی اسلامی مردم است.
راضیه رجایی
آسمان باران خون شد بارها
قصه ی حلاج ها بر دارها
بر زبان شکر خاموشی نشست
کم شد از تقدیرمان بسیارها
نور را از خاطر گل ها گرفت
سایه ی سنگین قد دیوارها
آه ای خورشید روشن رحم کن!
خون شد از ظلمت شب بیدارها
عرصه بر تنهایی ما تنگ شد
پر کشیدند از پی هم یارها
فتنه ماند و غفلت همسنگران
پس کجا رفتند آن عمارها!؟
علی اصغر شکفته
دیدم آن روز زبانها به دعا می چرخید
دستها غرق دعا سمت خدا می چرخید
مثل پروانه که در باغ رها می چرخید
پرچم نصر به دست شهدا می چرخید
شاهدان آن طرف صحنه چنین می گفتند
نبض خورشید به دستورشما می چرخید
زنده کردید دوباره نفس ایران را
قدرت لشکراین کشورجاویدان را
خاطر مرد فرا ملی در میدان را
تا گرفتید دل ارتش بی سامان را
آسمان عرصۀ جولان ابابیل شد و
لشکرابرهه در موج بلا می چرخید
خلقی از سلسله عشق دعا گوی شماست
مهر زهرا و علی جذبه نیروی شماست
چشم ایران همه بر قدرت بازوی شماست
حُسن خلق نبوی شاخصۀ خوی شماست
برق سجیل که از خیبریان دل برده است
ذوالفقاریست که دردست شما می چرخید
وعده صادق «دو» اول بسم الله است
بعد از آن تندر و سجیل و فلق در راه است
این همان غرش توفنده نصرالله است
که از آن دشمن وحشت زده نا آگاه است
همه دیدند که درموج خروشنده نیل
رود با اذن خدا دورعصا می چرخید
این همان دست خداییست که همراه شماست
هدیه از سمت خدا بر دل آگاه شماست
این همان زمزمه نصر من الله شماست
خار درچشم همانیست که بدخواه شماست
همه دیدند در آن روز مقدس که چرا
قبله از قدس به فرمان خدا می چرخید
مجتبی ابوالقاسمی
شهید مقاومت، دبیر کل حزب الله لبنان، سید حسن نصرالله
تو را می خوانمت جاوید و جاوید الأثر سید
مجاهد هستی و هستی تو از اهل نظر سید
حمایت کردی از غزه، فلسطین، مردم لبنان
وفا کردی به عهد و خویش را کردی سپر سید
تو در آزادی قدس شریف از جان نترسیدی
تو از اصحاب فضل و دانشی، اهل هنر سید
دلم خون است و خونین شهر گیسویت در این دوران
مرا برده است تا ضاحیه تا مرز خطر سید
تو اهل آسمان هستی که از بیروت چشمانت
دو صد باروت می ریزد به روی اهل شر سید
بخوان ما «جاءنصرالله»، روزی می رسد بی شک
که نخل دین ز نامت می دهد آخر ثمر سید
تو را می خوانمت پیروز میدان خوب می دانم
که هستی یار مهدی آن امام منتظر سید
چگونه از تو باید گفت وقتی در رجزهایت
سگ صهیون شود از ترس خود آسیمه سر سید
شهادت سیره مردان حزب الله است بی تردید
تو آن فریاد آزادی که شد کوبنده تر سید
به ذکر آیۀ امن یجیب از دوست می خواهم
که قلب دشمن صهیون شود خون بیشتر سید
مرا در مسجد الأقصی چشمت معتکف کردی
که از داغت چه دلها خون شد و خونین جگر سید
غلامپور دهسرخی
صبرِ بیپایان ما، روزی بپایان می رسد!
حکم حق با اقتدار از سوی جانان می رسد
ما صبوری کردهایم و دشمن ما شد جَسور
تا شود تنبیه دشمن، باز فرمان می رسد
وقت پرواز اَبابیل است، قوم اَبرهه!
آسمان شد ابری از سجّیل، باران می رسد
دشمنان را خواب کابوس است، وقت انتقام
جانیان این جهان را، روز خُسران می رسد
انتقام خون مظلومانِ عالم واجب است
این پیام از قلبِ ایران، قلبِ لبنان می رسد
می رسد روزی که از قدس شریف آید ندا
مسلمین را گوشِ جان بر صوتِ قرآن می رسد
یاعلی گفتند مظلو مانِ عالم، یاعلی (ع)
بر سرِ کفر جهانی، تیغِ برّآن می رسد
بعد نصرالله، از آثار خونِ این شهید
عمرِ تو ای دشمنِ صهیون، بپایان می رسد
بُوَد این دعایم ز عمق وجود
به تکبیر و حمد و رکوع و سُجود
خدایا به جاه و جلالت قسم
بِکَن ریشه صهیونیستِ یهود
حسین سیدبر
خبر پیچیده در دنیا، و بد جوری صدا کرده
تلآویو و بنای برج ها را جا بجا کرده
یهودا سوخته این بار در آتش، جهنم شد
بهشتی که برای خود به ناحق دست و پا کرده
خبر مثل نمک بر زخم های باز اسرائیل
جراحات فلسطین را خبر قدری دوا کرده
بزن! مردی اگر که سیلی محکم تری هم هست
بزن! تا بوده خورده هر که یک لحظه خطا کرده
بزن! ما از دیار حاج قاسم هاست می آییم
کسی که نام او رعشه به اندام شما کرده
بزن! مردی اگر ما را هراس مرگ اصلا نیست
که ما را عشق خون خواه شهیدان خدا کرده
همیشه آتش حب الوطن در سینه می سوزد
همیشه آتش این عشق ما را هم نوا کرده
چه شد پس گنبد پوشالی آهن نما تان هان!؟
دهان وقتی زمین از شدت این ضربه وا کرده
بلی از تار های عنکبوتی سست تر هستید
شما را انتقامی سخت حالا نخ نما کرده
ملیحه آخوندی
پسرم بهم میگه غصه نخور
وقتی دارم اخبارو گوش میکنم
با تفنگ آبپاشش میاد میگه
من خودم آتیشو خاموش میکنم
مردی به تفنگ و تیر و زور نیس
از یه بچهی سه ساله کمتری
تیترِ کل روزنامههائیو
از یه کاغذ مچاله کمتری
ظلم به هیشکی وفا نمیکنه
غیر زالوصفتای دنیا که
با تو هیشکی خوب تا نمیکنه!
تو کی هستی شهرو پاکسازی کنی!
اینجا واست سینه چاک نمیکنن
با یه روزنامهای که توش اسمته
حتی شیشهها رو پاک نمیکنن
شما هم به ساز ما میرقصیا
گربههاتو خوب میرقصونی هنوز
شک نکن ترانههای شادیو
از نوار غزه میشنویم یه روز!
این همه درخت زیتون که فقط
وقتی پر باره کمر خم میکنه
جنگلو از چی میترسونی آخه
باد ریشهها رو محکم میکنه
زهرا عراقی
شهر بود و انفجار دود و آتش و غبار.
تیک و تاک ساعت و قرار
تو چون همیشه پای کار استوار استوار.
توی فکر تو نقشهای بدون نقص
نقشهای تمیز بود.
بهترین گزینههای حمله و دفاع روی میز بود.
ناگهان باز انفجار
انفجار یک خبر ...
رفتی و مسیر تو در برابر من است.
رفتی و چراغ سنگر مقاومت
همیشه روشن است.
*************************************************
تا مشتهای تو گره کرده است
این سرزمین ویران نخواهد شد
تا مثل سروی ایستادی تو
بازیچهی طوفان نخواهد شد
فهمیدهای دشمن چه میترسد
وقتی که تو دنبال یک سنگی!؟
هر نقشهاش بر باد خواهد رفت
وقتی که تو مردانه میجنگی
هر چند تیره است آسمان اما
بیرون میآید باز هم خورشید
آن روز تو «بیتالمقدس» را
سرسبزتر از قبل خواهی دید
هر بچهای را توی هر کوچه
با خندههایت شاد خواهی کرد
صدها نهالستان زیتون را
با دست خود آباد خواهی کرد
صد بادبادک، شادمان آن روز
در آسمان پرواز خواهد کرد
در «مسجدالقصی» کبوتر، باز
پرواز را آغاز خواهد کرد