به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی، محفل ادبی «شهریار شعر و ادب فارسی» با حضور حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر سبزیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی؛ مجید تقوی بهبهانی، عضو هیأت علمی و مدرس دانشگاه و مجتبی ابوالقاسمی، دبیر محفل ادبی بهار کتابخانه شهید مطهری شهرستان مشهد همزمان با روز شعر و ادب فارسی، بزرگداشت استاد محمدحسین شهریار در استودیو کتاب اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی برگزار شد.
در ابتدا حجت الاسلام و المسلمین علی اکبر سبزیان، مدیرکل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی ضمن تسلیت ایام ماه صفر و بزرگداشت روز شعر و ادب فارسی گفت: زندگی مردم ایران زمین از گذشته تا به امروز با شعر آغاز، ادامه و خاتمه یافته است. از لالایی شعرگونه مادران و مادر بزرگان شروع و تا بزنگاه های زندگی برای التیام دردها ادامه داشته است. مردم ایران زیستی شاعرانه دارند و این را مدیون شاعران در همه ادوار هستند.
وی با بیان اینکه شهریار شاعر اهل درد است، افزود: این ویژگی به خاطر زندگی با مردم و آشنایی با ادبیات آن ها به وجود آمده است. شهریار از ارادتمندان اهل بیت(ع) بوده و اشعار بسیاری را در این وادی سروده است.
سبزیان حضور شاعران در عرصه دین را مهم خواند و گفت: سعی ما بر این است که با برگزاری این نشست ها و محافل ادبی در این دوران سخت کرونایی باری دیگر زیست شاعرانه را به زندگی مردم ایران باز گردانده و به یمن این حضور شاهد رسوخ نشاط و سرزندگی در اجتماع شویم.
وی در ادامه به خوانش شعری در وصف اهل بیت(ع) در راستای روزهای ماه محرم و صفر از استاد محمدحسین شهریار پرداخت:
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
سیرت آل علی (ع) با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما،یکی صورت نما دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ای
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
در ادامه مجید تقوی بهبهانی، عضو هیأت علمی و مدرس دانشگاه در خصوص ماندگاری زبان و ادب فارسی، گفت: اگرچه ایران در طول تاریخ مورد تاراج و حملات اقوام مختلفی واقع شده اما وجود شاعران بزرگی همچون فردوسی، سعدی، حافظ و ... باعث حفظ و ماندگاری زبان و ادب اصیل فارسی از گذشته تا به امروز شده است.
وی با بیان اینکه زبان امری است پویا و نه ایستا، افزود: در طول تاریخ ضرب المثل ها، کلمات و ... بسیاری وارد زبان می شود اما باید به این اصل توجه داشت که هویت اصلی زبان در جنبه صرفی آن حفظ و در جنبه نحوی از بین می رود و این وظیفه ما است که در این روند طبیعی تغییر نحوی زبان، زمینه آشنایی و انس فرزندانمان را با زبان شیرین فارسی به ویژه در حوزه شعر را حفظ کنیم.
وی افزود: در واقع زبان فارسی مدیون گویش ها است و یکی از مهم ترین گویش ها در زبان فارسی، آذری است، شاعرانی مانند خاقانی، نظامی گنجوی و ... و در عصر معاصر شاعرانی همچون شهریار نقش بسزایی را در این حوزه ایفا کرده اند.
مجید تقوی بهبهانی با اشاره به اینکه شهریار یکی از شاعران برجسته در عصر حاضر است، گفت: نقطه قوت شهریار موفقیت در شعرسرایی و ذوق آزمایی وی در تمامی قالب های شعر است. هنر بزرگ شهریار در غزل سرایی است، غزل یعنی شعری که آمیخته با عشق باشد و شهریار به واسطه زندگی عاشقانه خود، موفقیت بسیاری را در این حوزه غزلسرایی کسب کرده است آنچنان که هوشنگ ابتهاج در تعریف از شهریار می گوید:«شهریار در لطافت شعر از سعدی نیز جلوتر است».
وی ضمن معرفی کتاب «پیر پرنیان در صحبت سایه» به همت میلاد عظیمی و عاطفه طیه، افزود: شهریار در غزل عاشقانه، اجتماعی و معنوی گرایی بسیار زیبا عمل کرده و با تمام وجود اشعار خود را سروده است. شهریار شاعری است که دانشجوی پزشکی بود، دروس حوزوی خواند و به واسطه ماجرای عاشقانه خود به موسیقی، عرفان، تصوف و در انتها به معنویات خاص خود رسید، این سیر زندگی و روش زیست ساده گونه وی باعث رسیدن شهریار به این درجه از معنویت و انسانیت شد.
مجتبی ابوالقاسمی، دبیرمحفل ادبی بهار کتابخانه عمومی شهید مطهری شهرستان مشهد، گفت: در حفظ زبان و ادب فارسی نباید از نقش حاکمان غافل شد. اختصاص روزی به نام شعر و ادب فارسی یکی از نگرش های مفید و موثر حاکمان در مسیر حفظ زبان فارسی بوده است. در دنیای امروز زبان فارسی دومین زبان زنده جهان اسلام و تکیه گاه اندیشه ادیبان و شاعران است.
وی با بیان اینکه شعر شامل گره خوردگی عاطفه و خیال است، افزود: به عبارتی فرد با خوانش اشعار عاشقانه، خود را در آینه ای زلال می بیند و التیامی برای دردهای خود به واسطه تصویرگری واقع گرانه از تاریک های جامعه پیدا می کند. عاشقانگی باعث ایجاد وزن و موسیقی در کلام می شود که شهریار به دلیل ماجرای عاشقانه خود در آن بسیار موفق عمل کرده است.
نجمه رضایی، عضو کتابخانه عمومی شهدای مدافع حرم مشهد به خوانش شعری از شهریار پرداخت:
پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می کند
بلبل شوقم هوای نغمه خوانی می کند
همتم تا میرود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجزو نا توانی می کند
بلبلی در سینه می نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل فشانی می کند
ما به داغ عشقبازیها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک پرانی می کند
نای ما خاموش ولی این زهره شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می کند
گر زمین دود هوا گردد همانا، آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می کند
سالها شد رفته دمسازم زدست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می کند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می کند
بی ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می رسد با من خزانی می کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می کند با ما نهانی می کند
می رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می کند
«شهریارا» گو دل از ما مهربانان نشکنید
ورنه قاضی در قضا نامهربانی می کند
فرزانه رمضانی، عضو کتابخانه شهید مطهری مشهد به خوانش یکی از معروف ترین اشعار شهریار پرداخت:
آمدی، جانم به قربانت، ولی حالا چرا؟
بی وفا، حالا که من افتاده ام از پا چرا؟
نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی
سنگدل، این زودتر می خواستی، حالا چرا؟
عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست
من که یک امروز مهمان توام، فردا چرا؟
نازنینا، ما به ناز تو جوانی داده ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن، با ما چرا؟
وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار
اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا؟
شور فرهادم به پرسش سر به زیر افکنده بود
ای لب شیرین، جواب تلخ سر بالا چرا؟
ای شب هجران که یک دم در تو چشم من نخفت
اینقدر با بخت خواب آلود من لالا چرا؟
آسمان چون جمع مشتاقان پریشان می کند
در شگفتم من نمی پاشد ز هم دنیا چرا؟
در خزان هجر گل، ای بلبل طبع حزین
خامشی شرط وفاداری بود، غوغا چرا؟
شهریارا بی حبیب خود نمی کردی سفر
این سفر راه قیامت می روی تنها چرا؟
ارسال نظر