به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانه های عمومی آذربایجان شرقی، محفل ادبی شعرخوانی شهریار بمناسبت سوم خرداد و سالروز فتح خرمشهر با حضور علاقمندان به ادبیات پایداری و شعر دفاع مقدس در تالار نخجوانی کتابخانه مرکزی تبریز برگزار شد.
عبداله باقری حمیدی عضو هیئت علمی دانشگاه نبی اکرم(ص) تبریز با بیان اینکه جنگ هشت ساله ایران-عراق یکی از رویدادهای تاریخی می باشد که تعداد بسیار زیادی آثار ادبی در انواع شعر، داستان کوتاه و رمان تولید کرده است. افزود: رمان «زمین سوخته» نوشته احمد محمود نخستین تلاش یک نویسنده برای بیان رویدادهای جنگ در شهر اهواز است. وی ادامه داد احمد محمود تجربهی زیستهی خود در شهادت برادرش (خالد) را در این کتاب بیان نموده است. این رمان تاثیر ویرانگر جنگ را روی زندگی انسانهایی از طبقات پایینجامعه نشان می دهد.
عضو هیئت علمی دانشگاه نبی اکرم(ص) تبریز با اشاره به موضوع و نحوه نگارش کتاب «دا» نوشته سیده زهرا حسینی گفت: زهرا حسینی با نثری عاطفی تجربهی خانوادههای مهاجر از جنگ را به زیبایی در این کتاب بیان کرده است. وی همچنین از کتاب «نخلها و آدمها» نوشته نعمتالله سلیمانی به عنوان اثری که دارای اهمیت زیباییشناختی می باشد نام برده و افزود: این رمان عناصر داستان را به درستی بکار برده است تا زندگی عاطفی سمیر و هانیه را در بستر رویدادهای جنگ روایت کند.
باقری حمیدی با اشاره به اینکه هشت سال جنگ تحمیلی بین ایران و رژیم بعث عراق و دفاع مقدس ایرانیان در برابر نیروهای متجاوز بیگانه یکی از رخدادهای مهم و عبرت آموز تاریخ پرفراز و نشیب ایران به شمار می رود گفت: جنگ تحمیلی بستری برای نمایش و بیان کارهای فراعادی انسانها در شرایط اجتماعی بحرانی نیز شده و صدها اثر ادبی هم برای یادبود آن ایثارگری ها به حجم ادبیات کشور افزوده شده است.
همچنین در این محفل ادبی اشعاری برای پاسداشت ایثار و شهادت سروده شد که بخشی از این اشعار در پایین آمده است:
دزدیده فلک گوهر انگشتری ام را
از چشم ترم سرمه افسونگری ام را
اندوه تو لبخند مرا مات کشیده
از خاطره ها برده تب دلبری ام را
بگذار که فریاد سکوتم برساند
برگوش زمین قصه ناباوری ام را
هر جا بروم بوی تو پیچیده همانجا
پوشانده نگاهت وطن مادری ام را
در پای مزار تو اگر بست نشستم
گفتم که نشانت بدهم همسری ام را
من با تو و با خاطره هایت سرپایم
هرگز نخوری غصه بی سنگری ام را
سردادی و پادادی و یک قلب بلوری
تا باد ندزدد زسرم روسری ام را
خالی نشده سنگر تو هیچ زمانی
جای تو نشاندم پسر حیدری ام را
شاعر: ملاحت نادری
یه چن لحظه س که دستش رفته از دست
ببین اینجا کجای روزگاره
می گن تو فکرِ دستش نیست اصلا
می خواد انگشترش رو دربیاره !
نه می بنده ، نه می ذاره ببندیم
به هرجایی قدم می ذاره خونِ
یه دستش رفته ، لبخندش نرفته
همین آقا امیرِ جبهه مونه
می گه خوابش رو دیشب دیده بودم
می گه چیزی که من میخواستم بود
می گه جای گلایه نیست ... اما
فقط ای کاش دست راستم بود !!!
هوا خاکِ زمین خونِ زمان دیر
ولی تعطیله اینجا جنگ رسمن
همه رزمنده ها مامورن اینجا
که دنبال یه انگشتر بگردن !
همیشه کارِ خمپاره همینه
همیشه دست و پا و سر گرفته
همین امروز دستی رو جدا کرد
که کلی خاطره همراش رفته !!
می گه خوابش رو دیشب دیده بودم
می گه چیزی که من میخواستم بود
می گه جای گلایه نیست ... اما
فقط ای کاش دست راستم بود !!!
شاعر: آرتش توفیقی
سنگر امید
همین که دست شهر را گرفت دشمنی پلید
به خاک و خون کشیده شد کمان قامتش خمید
غبار غم نشسته بود بر گلوی کوچه ها
صدای انفجار مین به گوش آسمان رسید
اگر چه چشم شهر را گرفته بود سایه ای
نشسته روی پلک آن کنون کبوتری سفید
چه خون دل که خورده شد برای حفظ سرزمین
چه خون دل که می خورد هنوز مادر شهید
خزان رسیده را بگو دوباره سبز می شوی
همیشه فصل تازه را بهار می دهد نوید
به پیکر درخت ما تبر زدند و غافلند
دوباره می زند یقین از آن جوانه ای جدید
نوشته با حنای خون به روی کوچه های شهر
که روشن است راهتان به لطف سنگر امید
شاعر: علی حاجی محمدی
ارسال نظر