به گزارش روابط عمومی اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی، محفل شعرخوانی «مادرانه» به مناسبت سالروز میلاد حضرت فاطمه زهرا(س) و روز زن به همت محفل ادبی رواق ادب اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی و مشارکت حوزه مقاومت بسیج ادارات و کارمندان شهید طرحچی با حضور حسین نوربخش سرپرست اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی و ملیحه آخوندی، سهیلا قربانی، سعیده کرمانی و معصومه سادات اسدیان از بانوان شاعر استانی برگزار شد.
در ابتدا حسین نوربخش، سرپرست اداره کل کتابخانههای عمومی خراسان رضوی ضمن تبریک میلاد با سعادت کوثر حضرت محمد(ص) و با اشاره به برگزاری آیین رونمایی از کتاب «دختران ایران» اثر جمعی از بانوان نویسنده، گفت: حضور و مبحث زن در اجتماع یکی از مسائل بسیار مهم اجتماعی است. در این اثر شخصیتها، موفقیتها و موضوعاتی از زنان موفق کشور انتخاب و گلچین شده و در کتابی با عنوان «دختران ایران» به نگارش درآمده است.
وی تاکید کرد: موضوعات مهم یک جامعه اگر به رشته تحریر درآید و به صورت سینه و به سینه نقل شود، قطعا بدون تحریف خواهد بود. این مسئله باعث می شود نسلی که زیست این زمان را تجربه می کند، بتواند مسائل را بهتر درک کند.
نوربخش اظهار کرد: با توجه به جنگ نرم دشمنان با هدف القای فرهنگ غربی در جامعه اسلامی، نیاز است که امروز بیشتر به مسئله زنان و تغذیه روح و فکر آنان توجه کرد.
سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی برکت برگزاری این جلسات را در رسانه ای شدن و معرفی فعالیتهایی دانست که شاید در جامعه کمتر به آن پرداخته شده است.
وی هدف و تکلیف دستگاه های فرهنگی همچون کتابخانه های عمومی را شناساندن و انتقال مفاهیم اصلی جامعه به عموم مردم عنوان کرد.
حسین نوربخش، سرپرست اداره کل کتابخانه های عمومی خراسان رضوی با اشاره به اینکه بخش اعظمی از مراجعین کتابخانه های عمومی را بانوان تشکیل می هند، اظهار کرد: این وظیفه ما است تا با ارائه مفاهیم اصلی و انقلابی جامعه ای موثر و ایده آل برای آیندگان بسازیم.
در ادامه هر یک از شاعران حاضر در جلسه به خوانش اشعار خود پرداختند:
ملیحه آخوندی
بینِ همه عکسا
چون جون بگیره اتاق
اون بود که قاب میشد
شبیه تیکههایِ
کنجِ پازل، اول
اون انتخاب می شد
بدونِ مادرکم
درختِ کم آبم
گلایهای ندارم
بهار، پشتِ بهار
بزرگ میشموُ حیف
که سایهای ندارم
«رفت و همیشه هست
با همه فرق داره
تنها عزیز منه
تو و گلدونای اتاق
همون گلی میشه
که روی میز منه»
کاش وقتی روز میزد
قبلِ همه چشمام
به روش روشن بود
هم گرمیِ شونهش
هم گرمیِ دستش
زیر سر من بود!
وقتی که سرد میشد
کاش میشد از قلب و
رگام، خون بگیره
شبیه خودکارم
نفس که کم آورد
با «هاااا» م جون بگیره!
«رفت و همیشه هست
با همه فرق داره
تنها عزیز منه
توو گلدونای اتاق
همون گلی میشه
که روی میز منه»
*************************************************************
تعبیر دیگر از وفا در گوش من خوانده
دردی که بی رحمانه پای مادرم مانده
فکر غریبی در سرم دلمردهام کرده
بی خواهری حالا دوبار آزردهام کرده
او که همیشه غصه را در خواب میدیده
حالا شب و روز زیادی را نخوابیده
تنها فقط موهاش بوده توی این خانه
سنگینترین باری که گاهی برده بر شانه
تلخی و تندیهای دنیا را غریبانه
گاهی چشیده او فقط در آشپزخانه
یک روز آرامی و روزی کوه آواری
ای درد دیگر کافی است این مردمآزاری
ای درد راه رفتنت را زود پیدا کن
کمتر کنار مادرم این پا و آن پا کن
سهیلا قربانی
می شود امشب از نهایت شوق
به سراپرده ی جهان برسم
در تماشات دختر خورشید!
ذره ذره به آسمان برسم
زیر پایت قدم قدم ای گل
دفتری از بهار وا شده است
چله چله شکوفه باریده
دانه دانه انار وا شده است
در نگاه تو می توان فهمید
کاروان سپیده در راه است
زیر پاهات دختر مهتاب!
عمر شبهای تار کوتاه است
در مسیر رسیدنت به زمین
عطر سیب از بهشت بالا رفت
دست خلقت برای چیدن تو
تا بلندای بیکران ها رفت
چه بلند است آسمان وقتی
می نشینی به زیر سقف کسا
بر مدار وجود تو جمعند
چار خورشید بیکران سما
باز کن دستهای شوقم تا
در هوای تو بال و پر بزنم
از پس قرن های طولانی
باز گردم دوباره در بزنم
چه وسیع است سفره کرمت
لقمه ات را شبانه میبخشی
شک ندارم که روز وانفسا
همه را بی بهانه ای می بخشی
به تو بخشیده است حضرت دوست
هبه از جنس «آت ذی القربی»
به تو بخشیده است و می بخشد
حضرت دوست، دوستانت را
محشری می شود به پا وقتی
روز محشر سواره می آیی
چاره از چارسو به ما بسته است
تو به دنبال چاره می آیی
در تب های و هوی روز جزا
مردم چشم مردمان نگران
قلب ها مضطرب لبان خاموش
ناگهان می رسد زنی نگران
حجت حجت خدا هستی
بر شفاعت تو خود سزاواری
گرچه از جنس آسمان اما
در زمین بذر نور می کاری
کاش با دست واژه ها امشب
جامی از کوثر تو بردارم
پا به پای بهشتیان زمین
در مسیر تو گام بگذارم
ذاکر ذاکران تو هستم
قصد دارم «مویدت» باشم
روی این بیت های پایانی
شعر او را گلاب می پاشم
گرنگاهی به ما کند زهرا
دردها را دوا کند زهرا
کم مخواه از عطای بسیارش
کانچه خواهی عطا کند زهرا*
*تضمین شعر سید رضا موید
*************************************************************
شب از نگاه تو سرمست می شود زهرا(س)
سحر به حسن تو پابست می شود زهرا(س)
برای آمدنت می تپد دل ساعت
و صبر ثانیه از شست می شود زهرا
نه من، که هوش تمام ستارگان سحر
پس طلوع تو از دست می شود زهرا
تو آن دلیل وجودی که مادرت حوا
فقط بخاطر تو هست می شود زهرا
چنان به دختری از راه می رسی که پدر
به نام پاک تو پیوست می شود زهرا
دلیل دلخوشی ابر و رود و اقیانوس
همین که مَهر تو بودست می شود زهرا
تو اوج قله عشقی و قامت ملکوت
برای سجده به تو پست می شود زهرا
دوباره پیک غزل آمده مرا ببرد
دلم برای تو دربست می شود زهرا
سعیده کرمانی
نان داده عالم را تنور برکت تو
ما را سر سفره نشانده زحمت تو
گرم شگفتی شد خدا هنگام خلقت
تحسین خود میکرد وقت خلقت تو
وقتی که جارو میکشی بر خانه، جبریل
گرد تیمم میبرد از ساحت تو
آیات قرآن خشت خشت خانهی توست
حوضیست کوثر در حیاط خلوت تو
میلرزد از اخمت ستون عرش و عالم
میایستد بر پا زمان صحبت تو
خورشید مبنای زمان شد چون که هر روز
پیدا و پنهان میشود با ساعت تو
اولاد از مادر اثر میگیرد آری
شد مجتبی میراثدار غربت تو
جانم فدایش دختری پرورده ای که
هم زینت بابا شود هم زینت تو
در لحظه های کربلا بودی وگرنه
حر را که برگرداند غیر از دعوت تو
اشک تو و خون حسین ت ریخت بر خاک
آن تربت اعلی شد به لطف رحمت تو
*************************************************************
امّیدواری در نگاه روشنش پیداست
بر روی لبهایش ندارد غیر حرف راست
وقتی سرش را میگذارد روی زانویم
حس میکنم دامان من بیانتها زیباست
او خاک بازی میکند من درس میگیرم
دنیای خاکی بازی آدم فریب ماست
سر میکشم فنجانی از چای خیالی را
با چادرم در خانه گاهی خانهاش برپاست
اسباب بازیهای خود را زود میبخشد
او دل نمیبندد همین یعنی دلش دریاست
مهر نماز از دست او در مشت من مخفیست
من این طرف هستم ولی سجادهام آنجاست
هر لحظهای از زندگی را قدر میداند
نه شاکی از دیروز، نه دلواپس فرداست
من در حرم نقاش باشی میشوم با او
یک خط زیارتنامه خواندن واقعاً رویاست
راه توسل را چه استادانه میداند
گاهی مراد خویش را با گریه باید خواست
از کینه خالی کرده قلب مهربانش را
دنیای من دنیاست یا دنیای او دنیاست؟
گاهی تبش با یک دعای نور میخوابد
عرفان مگر غیر از همین بیدارخوابی هاست
صد بار برگردم همین تصمیم را دارم
مادر شدن، مادر شدن، مادر شدن زیباست
معصومه سادات اسدیان
منتشر میکند دوباره خدا
در زمین نور دیگزی چون تو
میتپد در دل سیاه زمین
قلب زیبای اختری چون تو
سبز شد بعد از این کویر عطش
قدم تو دلیل باران شد
باغ ها بی بهانه گل دادند
با نسیم معطری چون تو
تو که خیر کثیر زاده شدی
دستگیر فقیر زاده شدی
آیه در آیه جلوه ی نوری
نیست معنای کوثری چون تو
بتکان چادر سخایت را
تا که خورشید کم شود رویش
تا مسلمان شود جهانی با
معجزات پیمبری چون تو
ای صمیمی ترین ستاره بتاب
تا که از خواب جهل برخیزند
پدران یتیم از عشقت
در تکاپوی باوری چون تو
بعد از این دختران غم باید
با شعف سر به سجده بگذارند
زندگی را دوباره سر بکشند
پیش چشمان دختری چون تو
بعد از این آیه های روشن عشق
با تو تفسیر میشود بانو
می گذارد خدا بهشتش را
زیر پاهای مادری چون تو
ارسال نظر